لازم است یادآور شویم که این دیدگاه ـ چنانکه اشاره شدـ منسوب به مشاء است و با برخی از مباحث دیگر همان نظام فلسفی ناسازگاری دارد.
از جمله قراین و شواهدی در بحث علت و معلول، در کلمات و آثار حکمای بزرگ مشائی همچون ابنسینا وجود دارد که بنابر آنها، حکمای مشاء، رابطه علت و معلول را یک رابطه عینی و خارجی می دانند و به وجود سنخیت میان علت و معلول معتقدند. لذا بایستی یک نحوه اشتراک عینی خارجی را هر چند به نحو اشتراک و وحدت سنخی میان علت و معلول بر اساس نظریه مشاء قائل شد. وحدت سنخی همچون وحدت داشتن افراد یک نوع در نوع واحد است. مثلاً گرچه انسانها هر یک انسانی مستقل هستند، اما همگی در سنخ انسان، با یکدیگر شریکند. این وحدت، بالقوه بوده و حقیقت خارجی نداشته و بالفعل نیست.
از این رو می توان با مراجعه به آثار فلاسفه مشاء چنین برداشت کرد که آنها وحدت وجود را صرفاً وحدتی مفهومی ندانسته، به حقایق متباین کذایی قایل نیستند، و مراد آنان از تباین وجودات، تغایر و تفاوت و تکثر آنهاست که لزوماً با تباین به تمام ذات همسان نیست. از همین روی صدرالمتألهین بر این باور است که با بررسی بیشتر معلوم میشود کلمات مشائیان منطبق بر مبانی حکمت متعالیه است؛ اما به هر روی دیدگاه مشهور و منسوب به مشاء همان است که گفته شد.
منابع :
- یزدان پناه – سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 154 تا 156
- امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 139 تا 148