سالک پس از آنکه منازل عرفانى را پشت سر مىنهد و قدم در ساحت قدس مىگذارد و به مقام فنا و بالاتر از آن بقاى بعد از فنا مىرسد، مشاهدات و مکاشفاتى بدو روى مىآورد و در پى آن معرفتى از سر شهود و حضور، نسبت به حقایق نظام هستى پیدا مىکند که این معارف برآمده از شهود، بنیاد و حقیقت عرفان نظرى مىباشد. به دیگر سخن، شخص پس از ورود به عرفان عملى و طى مسیر طریقت، در نهایت به مرحله حقیقت نائل مىشود که همانا پایه و اساس علمى است که امروزه از آن به عرفان نظرى تعبیر مىگردد. بنابراین عرفان نظری علمى است حصولى که از حقایق دریافتشده به وسیله شهود، حکایت مىکند. چراکه سالک با مجاهده و ریاضت، پردهها و حجابهاى پیش روى خود را کنار مىزند و هرچه پیش مىرود، حقیقت را واضحتر مىیابد تا آنکه به صورت عینالیقین بلکه حقالیقین (نه علمالیقین) واقعیت نظام هستى و خداى سبحان را درمىیابد. (حکمت عرفانی، ص۶۱-۶۲ )
عرفان نظری همان حقایق و معارفی است که عارف بالله در پی شهود به تبیین آن میپردازد. عارفان مسلمان گوشزد کردهاندکه سالک الی الله در پی تحصیل منازل و رسیدن به مقام و منزل فناء و بقاء بعد الفناء و نیل به مقام ولایت چنان مستغرق در حق میگردد که میتواند حق را در حد نهایت طاقت مخلوق به حق الیقین بیابد.
در این مرحله، طریقت به «حقیقت» میانجامد و دل صاف عارف همچون آیینهای میشود که حقایق را در خود باز میتاباند. در چنین موقفی حقیقت جلوه میکند و عارف حق را در نهایت پادشاهی مطلقش مشاهده میکند. در این موقف، تنها وجود حقیقی هستی را خداوند سبحان، و کثرات را جلوههای او مییابد. «أَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ». و با چنین نگرشی در کثرات سفر میکند و اسرار هستی را در باطنیترین مرحلهاش به نظاره مینشیند. درچنین مقامی است که عارف با جان و دل وحدت شخصیه را مییابد و میپذیرد.
عارفان مسلمان «حقایق مشهود» در این مرحله را به زبان و قلم آوردهاند. با توصیف و تبیین و تعبیر از چنین حقایق مشهود در دل تجربیات عرفانی، علمی به نام عرفان نظری یا «علم حقایق» در فرهنگ اسلامی زاده شد که در گذشته از آن به علم مکاشفه و مشاهده و علم اشاره تعبیر میکردهاند. (فناری، مصباح الانس، ص ۶؛ کلاباذی، التعرف لمذهب التصوف، ص۹۹ و ۱۰۰)
بنا بر آنچه گذشت میتوان علم عرفان نظری را بدینسان تعریف نمود: «توصیف و تبیین حقایق و معارف توحیدی که از راه شهود بدست آمده باشد» و به بیان دیگر «تفسیر و تبیین هستی (وحدت شخصیه و لوازم آن) بر اساس کشف و شهود».
محقق کاشانى در اصطلاحات الصوفیه در تبیین واژه عارف مىگوید:
العارف من اشهده اللّه ذاته وصفاته واسمائه وافعاله فالمعرفة حال تحدث من شهودٍ (اصطلاحات صوفیه، تصحیح مجید هادیزاده، ص ۸۵) عارف کسى است که خداوند ذات و صفات و اسما و افعالش را به او نشان دهد. بنابراین معرفت و عرفان نظرى حالتى است که از راه شهود حاصل شود.
بنابراین وقتى سالک از طریق سلوک به شهود حقایق نظام هستى رسید، در درجه اول معرفتى براى خویش فراهم کرده است که از آن به معرفت شهودى و تجربه عارفانه تعبیر مىشود. اما اگر همین عارف مشاهدات خود در زمینه هستىشناسى عرفانى را ترجمه نموده، بازتاب زبانى دهد و به تقریر و توضیح و تبیین آن دست یازد، عرفان نظرى یا علم عرفان نظرى شکل مىگیرد. به بیان دیگر، همچنانکه عارفان تجارب سالکانة خویش در طى منازل سلوک را به رشته تحریر درآورده و علم عرفان عملى را پدید آوردند، آنجا که به تحریر معارف برآمده از شهود حقایق، پرداختند و به تعبیر و ترجمه تجارب عارفانة خود نشستند، ارمغانى بس گرانقدر براى قافله بشرى عرضه داشتند که عرفان نظرى یا علم عرفان نظرى نام دارد و طبیعى است که علم عرفان نظرى همچون علم عرفان عملی، در ابعاد مختلف و حتی طىّ طریق سالکان بعدى در دو بعد عملى و شهودى و معرفتى، اثرى بسزا و شگرف دارد.
از آنجایی که علم عرفان نظری به تفسیر هستی میپردازد و در باب خدا و جهان و انسان سخن میگوید، با علومی همچون فلسفه و کلام اسلامی شباهت به هم میرساند، ولی از آنها در روش و محتوا و غایت ممتاز است.
علم عرفان نظری به برکت شهودات ناب و صریح و در عین حال عمیق عارفان مسلمان به غنای شگفتی دست یافت که در بین دیگر عرفانهای بدیل در سنتهای فرهنگی دیگر گوی سبقت را ربوده است. این حد از کمال و غنا و بالندگی موجب گردید که بزرگان و فرهیختگان تفکر و فلسفه در سنت اسلامی نزد آنها زانو زده و درسها گرفتهاند. نمونه بارز آن بزرگ متفکر دوره اسلامی حکیم متأله ملاصدرای شیرازی است. ناگفته نماند علم عرفان نظری به طور گسترده و همهجانبه به صورت یک نظام هستی شناختی سازوار با آموزههای شیخ اکبر محیی الدین ابن عربی سامان گرفت و با شاگردان و پیروانش بسط و تنظیم یافت.
منابع :
- یزدان پناه– سید یدالله، سیری در تاریخ عرفان اسلامی، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)
- امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص ۶۱ تا ۷۴