عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

در اسلام عموماً و در تصوف خصوصاً، مرد خدا را ولی (مخفف «ولی الله» یعنی دوست خدا) و مرد خدا بودن را وِلایت (به کسر واو) می‌نامند؛ ولی در تشیع، همه کارهای امام با قدرت وَلایت (به فتح واو) مرتبط است (دو واژه‌ی وَلایت و وِلایت، هم‌ریشه و در معنا نزدیکند و برخی، هر دو را به یک معنا می‌دانند). به هر حال، مطابق نظر شیعه، پیامبر اسلام مانند سایر پیامبران بزرگ پیش از خود، افزون بر قدرت نبوت و رسالت، قدرت ولایت نیز داشته که این قدرت به امام علی و حضرت فاطمه و از طریق آنها به همه امامان منتقل شده است. از آنجا که امام همیشه زنده است و زمین هیچ گاه از حجت خدا خالی نیست، قدرت ولایت نیز همیشه در جهان وجود دارد و می‌تواند انسان ها را به حیات معنوی رهنمون شود. از این رو دایره ولایت، که در پی دایره نبوت می‌آید، تا این روزگار نیز تداوم یافته و حضور همیشه زنده طریق عرفانی را در اسلام تضمین می‌کند.

این معنا با اصطلاح وِلایت نیز تناسب دارد؛ یعنی وِلایت نیز در اسلام با حضور روحانی همیشه زنده‌ای سر و کار دارد که موجب می‌شود انسانها بتوانند حیات معنوی داشته باشند و به مقام «ولی خدا بودن» برسند. به همین سبب است که بسیاری از صوفیان از زمان حکیم ترمذی (۲۹۶ق)، نویسنده کتاب ختم‌الاولیاء، توجه زیادی به این بعد اصلی تصوف مبذول داشته‌اند.

البته میان تشیع و تصوف در این که قدرت وِلایت چگونه و از طریق چه کس یا کسانی عمل می‌کند و در این که «خاتم» ولایت کیست اختلاف وجود دارد؛ ولی مشابهت میان شیعیان و صوفیانی که به این نظریه پرداخته‌اند، شگفت‌انگیز است و مستقیماً از این واقعیت ناشی می‌شود که هر دو در عرفان اسلامی به معنای دقیق کلمه که چیزی جز وِلایت یا ولایت (به همان معنایی که پیشتر گفتیم) نیست، به هم می‌پیوندند.

منابع :

  • سیدحسین نصر، حمید دَباشی و سیدولی رضا نصر،

    فصل نهم کتاب «تشیع: آموزه‌ها، اندیشه، معنویت»

    (Shi’ism: Doctrines, Thought, and Spirituality)

    ترجمه محمد سوری، چاپ نخست، انتشارات دانشگاه ایالتی نیویورک،

    ۱۹۸۸میلادی. ص ۴۰۱ به بعد