عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

نقش دین در عرفان اسلامی، بسیار عمیق و جدی است زیرا دین هم در آغاز و هم در ادامه و به تعبیر فلسفی حدوثاً و بقائاً در عرفان اسلامی نقش اساسی بازی کرده و می‌کند.

نقش دین را از نظر آغاز عرفان اسلامی،‌ پیش‌تر ذیل بحثی با عنوان خاستگاه عرفان اسلامی تا حدودی بررسی کردیم و در آنجا گفتیم نظر اکثر محققان بر آن است که آبشخور اصلی و بنیادین عرفان اسلامی دین است و مایه‌های باطن‌گرایانه عملی و معرفتی در متون دینی اعم از کتاب و سنت، آن‌چنان فراوان و گسترده است که انسان به خود اجازه نمی‌دهد مایه‌های اولیه عرفان اسلامی را در منابع خارجی جست‌وجو کند. نمونه‌هایی از این مایه‌ها را پیش‌تر در همان بحث و از زبان استاد شهید مطهری، ارائه کردیم، مایلم در اینجا نیز برخی از نمونه‌های دیگر را در دو بخش عرفان عملی و عرفان نظری اشاره نمایم.

در قرآن آیات متعددی بر احاطة کامل وجودی خدای متعال بر همه اشیای عالم حکایت می‌کند،

در سوره حدید ابتدا می‌فرماید: «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ»

و در آیه بعد به معیّت قیومیه اشاره می‌کند و می‌فرماید: وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَمَا کُنتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ.

در سورة‌ فصلت آیات تأمل‌برانگیزی دارد، می‌فرماید: سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ . أَلَا إِنَّهُمْ فِی مِرْیَةٍ مِّن لِّقَاء رَبِّهِمْ أَلَا إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُّحِیطٌ.

و یا در سوره نساء می‌فرماید: وَکَانَ اللّهُ بِکُلِّ شَیءٍ مُّحِیطاً.

اگر همچنان‌که در مبحث وحدت شخصیه خواهیم گفت، این احاطه وجودی به همه ذرات اشیا و موجودات، به‌درستی مورد دقت و تأمل قرار گیرد قطعاً سر از وحدت شخصیه وجود که مدعای عرفا در باب اصلی‌ترین معرفت عرفانی است، درخواهد آورد.

در مقولات متنوع و مختلف سلوکی آیاتِ قرآن و روایات گسترده‌ای در این زمینه‌ها وجود دارد.

قرآن در رابطه با مقوله محبت می‌فرماید: وَالَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ(بقره/ ۱۶۵)، فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَومٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَه (مائده/ ۵۴)که از نظر عرفا دلالت بر دو مقام محبی و محبوبی می‌کند.

در ارتباط با مقام رضا، خداوند می‌فرماید: رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ (بینه / ۸)

و یا می‌فرماید: یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ . ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً . فَادْخُلِی فِی عِبَادِی . وَادْخُلِی جَنَّتِی (فجر ۲۷ ـ ۳۰)

به آیة ۲۱ سوره انسان توجه کنید، حتی بسیاری از اصطلاحات عرفان ادبی هم به کار رفته است، خداوند می‌فرماید: وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا.

طبرسی در مجمع ‌البیان ذیل این آیه روایت بسیار عمیقی را از امام صادق علیه السلام نقل می‌کند که آن حضرت «شراب طهور» را به توحید ناب عرفانی معنا کرده است که انسان را از تدنّس و آلودگی به هرچه غیر خدا است پاک می‌گرداند، آن حضرت می‌فرماید:

یُطَهِّرهم عن کلّ شیء سوی الله اِذ لا طاهرَ من تدنّس بشیء من الأکوان الاّ الله(مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۶۲۳) آن شراب طهوری که خداوند بدیشان می‌نوشاند آنها را از هرچه غیر خداست تطهیر می‌کند زیرا هر کس به چیزی از اکوان غیر از خداوند آلوده باشد طاهر و پاک نیست.

این روایت آدمی را به یاد مناجات شعبانیه می‌اندازد که می‌فرماید: الهی هب لی کمال الانقطاع الیک... .
امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج ‌البلاغه درباره اهل ذکر می‌گوید:

وَإِنَّ لِلذِّکْرِ لَأَهْلًا أَخَذُوهُ مِنَ الدُّنْیَا بَدَلًا فَلَمْ تَشْغَلْهُمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْهُ... فَکَأَنَّمَا قَطَعُوا الدُّنْیَا إِلَى الْآخِرَةِ وَهُمْ فِیهَا فَشَاهَدُوا مَا وَرَاءَ ذَلِکَ فَکَأَنَّمَا اطَّلَعُوا غُیُوبَ أَهْلِ الْبَرْزَخِ فِی طُولِ الْإِقَامَةِ فِیهِ وَحَقَّقَتِ الْقِیَامَةُ عَلَیْهِمْ عِدَاتِهَا فَکَشَفُوا غِطَاءَ ذَلِکَ لِأَهْلِ الدُّنْیَا حَتَّى کَأَنَّهُمْ یَرَوْنَ مَا لَا یَرَى النَّاسُ وَیَسْمَعُونَ مَا لَا یَسْمَعُونَ... (نهج‌البلاغه، خطبه ۲۲۲، ترجمه محمد دشتی، ص ۴۵۴)

همانا برای ذکر خدا اهلی است که عوض دنیا ذکر خدا را برگزیدند و هیچ تجارت و بیعی آنها را از یاد خدا باز نمی‌دارد... (اینان به درجه‌ای رسیدند که) گویا دنیا را به پایان رسانده و به آخرت رسیده‌اند و در آخرت ماورای دنیا را مشاهده کرده‌اند و گویا بر احوال پنهان اهل برزخ در مدت اقامتشان در برزخ آگاهی و اطلاع دارند و گویا قیامت وعده‌های خود را برای آنان تحقق بخشیده است، پس پرده از آنچه دیده‌اند از مردم برداشتند، می‌بینند آنچه را مردم نمی‌نگرند و می‌شنوند آنچه را آنان نمی‌شنوند... .

در تک‌تک مقامات سلوکی، آیات و روایات فراوانی وجود دارد که این مقام جایگاه ارائه همه آنها را ندارد کافی است خوانندگان گرامی، مناجات خمسة عشر ائمه معصومین علیهم السلام را مورد دقت و تأمل قرار دهند، این مناجات‌ها همچون دیگر ادعیه مأثوره پر از معارف نظری و عملی عرفانی است، امام حسین علیه السلام در دعای عرفه فقراتی بس بلند در معارف عرفانی دارد که در پایان این بخش فقط به ذکر آن اکتفا می‌کنیم و تأمل در معانی بلند آن را به خوانندگان عزیز وامی‌گذاریم.

حضرت در این دعا به خداوند متعال عرض می‌کند:

إلهی علمتُ باختلاف الآثار وتنقّلات الأطوار أنّ مرادک منّی أن تتعرّف إلیّ فی کل شی‌ء حتى لا أجهلک فی شی‌ء... کیف یُستدلّ علیک بما هو فی وجوده مفتقرٌ إلیک أیکون لغیرک من الظهور ما لیس لک حتى یکون هو المُظهِرُ لک متى غِبتَ حتى تحتاج إلى دلیلٍ یدلُّ علیک ومتى بعدتَ حتى تکون الآثارُ هی التی توصل إلیک عمیتْ عینٌ لا تراک علیها رقیباً وخسرتْ صفقةُ عبدٍ لم تجعل له من حبّک نصیباً... إلهی حقّقنی بحقائق أهل القرب و اسلک بی مَسْلک أهل الجذب... ماذا وجد من فقدک وما الذی فقد من وجدک لقد خاب من رضی دونک بدلاً ولقد خسر من بغی عنک متحوّلاً... تعرّفتَ لکل شی‌ءِ فما جهلک شی‌ءٌ وأنت الذی تعرّفتَ إلیّ فی کل شی‌ءٍ فرأیتک ظاهرا فی کل شی‌ء. (مفاتیح الجنان)، (بنگرید به: محمدتقی مصباح یزدی، در جستجوی عرفان اسلامی، ص ۵۴ ـ ۶۲؛ آثار آیت‌الله جوادی آملی از جمله: حکمت نظری و عملی در نهج‌البلاغه و ادب فنای مقربان (شرح زیارت جامعه کبیره) و حیات عارفانه امام علی علیه السلام و حماسه و عرفان و... .)
علاوه بر تأثیر عمیق دین در پیدایش عرفان اسلامی،‌ در ادامه حیات و بقای آن نیز نقش بسزایی داشته و دارد و هرچند این نقش را در ابعاد مختلفی می‌توان بررسی کرد لکن در اینجا فقط به یکی از آنها که عارفان مسلمان تأکید بسیار بر آن دارند، اشاره خواهیم کرد.

عرفا معتقدند همچنان‌که در هر علمی، میزان‌ها و سنجه‌هایی برای تشخیص صحت و سقم گزاره‌های آن وجود دارد ـ مثلاً معیار سنجش در علوم و فنون ادبیْ ساختارهای گویشی و در علوم اعتباری همانند فقه و اصولْ اعتبارات و ارتکازات عقلایی و در فلسفه و علوم عقلیْ منطق و برهان و ساختارهای خردورزی است ـ در علوم عرفانی نیز میزان‌هایی وجود دارد که با استفاده از آنها می‌توان صحیح را از سقیم و حق را از باطل در مدعیات و گزاره‌های عرفانی اعم از عملی و علمی، تشخیص داد.

عرفای مسلمان گرچه برای این امر خطیر، میزان‌ها و سنجه‌های مختلفی را ارائه کرده‌اند، ( نگرید به مقاله‌ای از نویسنده با عنوان «سنجه‌ها و میزان‌های عرفان اسلامی» که در فصلنامة تخصصی معارف عقلی، پیش‌شمارة ۳، زمستان ۱۳۸۴ که از سوی مرکز پژوهشی دائرة المعارف علوم عقلی اسلامی، وابسته به مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله انتشار یافته است) اما مهم‌ترین سنجه و کاراترین آنها در نظر ایشان، شریعت و دین الهی است. دین در این مسئله، هم از حیث گستردگی موارد کاربرد آن و هم از حیث کاربران آن، عمومیت کامل دارد و از همین جهت به عنوان «میزان عام»‌ از آن یاد می‌شود. (بنگرید به: قیصری، شرح فصوص الحکم، ص ۳۲)
نخستین گامی که می‌باید در این مسیر برداشت آن است که گزاره‌های دینی و مدعیات شریعت را واقع‌نما و معرفت‌زا بدانیم؛ زیرا اگر قضایای مطرح در دین را گزاره‌هایی صرفاً انگیزشی برای تحریک مخاطبان و سوق دادن عملی ایشان به سوی برخی اهداف خاص در نظر بگیریم، دیگر جایی برای سنجه بودن مؤلفه‌های دینی جز در پاره‌ای از مقولات عرفان عملی، باقی نخواهد ماند. یک اندیشمند مسلمان و مؤمن طبیعتاً نمی‌تواند این‌ گونه بیندیشد و بی‌تردید افزون بر آنکه عقل و شهود را ابزار درستی برای کشف واقع می‌شمارد، مؤلفه‌های شریعت وگزاره‌های دین را ناظر به واقع و ترجمان زبان تکوینی به زبان تدوینی و گویشی به شمار می‌آورد.

از نظرگاه عرفای اسلامی امری روشن و قطعی است که از نظر اطمینان در تطابق با واقع و دوری از آسیب‌های ادراکی، در درجة نخست معارف وحیانی و پس از آن معارف کشفی و در پی آن معارف عقلی قرار دارد؛ زیرا گرچه ایشان وحی را از سنخ کشف می‌شمارند لکن کشفی معصومانه و اعجازی که دست هیچ کس بدان نرسیده و نخواهد رسید، یعنی در وادی کشف و شهود، آنچه در دست انبیا قرار گرفته خود اعجازی روشن و حجتی واضح بر حقانیت ایشان است. از همین روی، عارفان مسلمان وحی را کشف برتر و وحی ختمی را کشف اتمّ می‌شمارند.

بنیاد این اندیشه آن است که رمز اصلی در وقوع مکاشفات و در درجه وضوح و روشنی آنها، طهارت مراتب وجودی انسان است، و هرچه اعتدال مزاج جسمانی و از آن مهم‌تر، اعتدال مزاج روحانی بیشتر باشد، طهارت فزون‌تر و لطافتِ سرّ، افزون‌تر خواهد بود و به همین منوال، مکاشفاتی حقانی‌تر و صاف‌تر دست می‌دهد که خلیط‌های شیطانی و نفسانی و کدورت‌ها و تاریکی‌های ابهام‌آفرین و حجاب‌های ظلمانی و نورانی در آن کمتر است.

بنابراین انسان‌ها در این مسیر درجات و مراتب فراوانی خواهند داشت، تا آنجا که از وادی خوبان و ابرار و عارفان درگذشته، به مرز انبیا و برگزیدگان وارد می‌شوند، و در این مسیر آن‌قدر پیش می‌روند تا به انسان کاملِ نهایی یعنی شخص خاتم‌الانبیاء می‌رسند؛ یعنی کسی که حقایق هستی را «کما هی» دیده است و مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى (نجم/ ۱۱) در حق او آمده است و در پی او و به مدد او اوصیای گرامی‌اش، اهل‌بیت علیهم السلام به همان مقام و رتبه دست یافته و با آن متحدند.

از لوازم چنین منظری، سنجه شدن همة شئون عملی و گفتاری و احوالی حضرات معصومین علیهم السلام در همه معارف عملی و علمی عرفان است. آشکار است که با این تحلیل، شرایع گذشته، هم به سبب تحریفاتی که در آنها روی داده و هم به جهت عدم تکامل و تناسب با عصر ختمی نمی‌توانند در عرفان اسلامی ملاک و میزان سنجش قرار گیرند، مگر آن مقدار که شریعت محمدی صلی الله علیه و آله و کلمات معصومان علیهم السلام بر آن صحّه بگذارند. بنابراین عرفان اسلامی با همة مراحل شریعت به معنای عام خود، پیوندی تمام‌عیار برقرار می‌سازد و دین در ادامه راه مانع بروز انحرافات و کج‌روی‌ها می‌شود و یا انحرافات را برملا می‌سازد (در میان فِرق عرفانی، انحرافات و بدعت‌هایی در طول تاریخ به وجود آمده که محققان از عرفان اسلامی به شدت با آنها به مبارزه پرداخته و از آنها به «جهله صوفیه» یاد می‌نمایند و مهم‌ترین معیاری که می‌تواند این انحرافات را بازشناساند و جامعه را از این آسیب‌ها مصون بدارد، همانا شریعت ناب اسلام است) و در نتیجه همچنان‌که حدوثاً نقش مهمی در عرفان اسلامی داشته است بقائاً هم منشأ ماندگاری عرفان اصیل و ناب اسلامی شده و خواهد شد.
محقق قیصری پس از آنکه علوم ذوقی را همچون علوم عقلی دارای ضوابط و موازین مشخص می‌شمارد، می‌گوید:

منها ما هو میزان عامّ وهو القرآن والحدیث المبنی کلّ منهما علی الکشف التام المحمدی (قیصری، شرح فصوص الحکم، ص ۳۲) از سنجه‌های عرفان و علوم کشفی و ذوقی، سنجه عام است که همانا قرآن و حدیث است که هر یک از آنها مبتنی بر کشف کامل و تام محمدی است.

ابوسلیمان دارانی (م ۲۱۵) می‌گوید:

چه بسا مدت‌ها در دلم نکته‌ای عرفانی فرو می‌نشیند لکن آن را نپذیرفته، اجازة ورود به جانم نمی‌دهم مگر آنکه دو شاهد عادل یعنی کتاب و سنّت بر آن گواهی دهند. (نفحات الأنس، ص ۳۶)

سهل تستری، از بزرگان عرفانی قرن سوم به صراحت اعلام می‌دارد:

کل وجدٍ لا یشهد له الکتاب والسنّة فباطل. (ابونصر سرّاج، اللمع، ص ۹۹)

هر وجد و حالت عرفانی که کتاب و سنت بر آن گواهی ندهند، باطل است.

اگر بخواهیم سخنان عارفان بزرگ را درباره سنجه بودن شریعت ختمی، در بستر تاریخ جست‌وجو و تنظیم کنیم، خود کتابی مستقل خواهد شد و اساساً یکی از معیارهای تمییز عارفان حقیقی از عارف‌نمایان، که در همة طول تاریخ تصوف و عرفان بوده و هستند، رعایت همه‌جانبة شرع مقدس است. (بنگرید به: اللمع، ص ۱۵)

بنابراین هیچ سالک و عارفی را از سنجة شریعت ختمی گریز نیست و برای آنان که به حقیقتْ راه حق را می‌پیمایند و همه وجودشان محض صدق و بندگی خداست، هیچ نعمتی برتر از شرع ختم‌المرسلین نیست. این نعمت عظما دم به دم مددکار ایشان و راهنمای سلوکشان است و متابعت از رسول‌الله صلی الله علیه و آله آنان را به جایی می‌رساند که وارثان بر حق علوم نبوی و برتر از انبیای پیشین می‌شوند.

اما لازم است دقیقاً متوجه باشیم در سنجش معارف و برنامه‌های سالکانة عرفا با شریعت، قطعاً باید ابزار درست و کامل اجتهادی و همه‌جانبه‌نگری مجتهدانه در نظر باشد، در غیر این صورت شاهد برداشت‌های نادرست ـ همانند آنچه پیرامون روایات اهل‌بیت علیهم السلام درباره تصوف گفته می‌شود و ما در فراز بعدی همین بخش بدان می‌پردازیم ـ خواهیم بود. در این امر متأسفانه تاکنون فقط در بخش احکام شریعی (شریعت) ضوابط تمام‌عیار اجتهادی به کار رفته است. اما می‌توان گفت در دو حوزة طریقت و حقیقت دین و به بیان دیگر معارف دینی، تقریباً روش اجتهادی در استنباط به کار نرفته است و هرچند برخی عالمان بزرگ دینی مانند علامه طباطبایی رحمة الله علیه در تفسیر المیزان، تلاش قابل تقدیری را انجام داده‌اند، همچنان جای کار بسیاری باقی مانده است و اگر این کار به‌درستی به سرانجام رسد، گنجینه‌های دین آشکار می‌شود و استیلای کامل معارف دین ختمی ظهور می‌یابد و در مقایسة معارف عامیانه و متکلمانه و فیلسوفانه و عارفانه با معارف دینی، میزان صحت و سقم و دوری و نزدیکی آنها به دین روشن خواهد شد.

منابع :

  • امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص ۱۱۷تا ۱۲۴