عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

این دوره، دوره رشد عرفان نظری است به حدی که باید گفت تا پایان قرن ۹ به کمال و اوج خود رسید؛ یعنی کمال و پختگی‌ای که از عرفان نظری توقع می‌رفت تا اواخر قرن ۷ انجام شد و بعد از آن پیروان ابن عربی در قرن ۸ و ۹ سعی کردند آن را بسط و گسترش دهند. لذا از ابن عربی که عمده کارش در قرن هفتم بود تا جامی که به عنوان پایان این دوره محسوب می‌شود، عصر مشعشع برای عرفان نظری بود و آنقدر غنی است که بزرگ فیلسوف دوره اسلامی یعنی ملاصدرا نسبت به این دوره و مکتب ابن عربی زانو زده و سر تعظیم فرود آورده است. به قدری غنی است که حتی حکمت متعالیه تاکنون نتوانسته بخشی از گنج‌های عرفان نظری را در غنای فلسفی خود هضم کند. به تعبیر دیگر، هنوز می‌توان با عرفان نظری نقدهای جدی به حکمت متعالیه وارد کرد. همانگونه که در قرن ۸ و ۹، بزرگان عرفان نسبت به فلسفه موجود در زمان خود همین کار را انجام دادند؛ به عنوان مثال،کتاب شریف تمهید القواعد نقدی بر فلسفه مشاء است، در عین اینکه زبان عرفانی دارد و حرف‌های عرفانی می‌زند.

حتی الان هم حکمت متعالیه که از صدرا شروع شده و تاکنون ادامه دارد، نتوانسته به آن غنای کامل که در عرفان نظری وجود دارد، برسد؛ با اینکه بزرگانی چون علامه طباطبایی (ره)، ملا علی نوری (ره) و ... که در این حکمت پرورش یافته‌اند، مطالب ارزشمندی را بر آن افزوده‌اند. و اگر نبود جز همین بُعد از عرفان، کافی بود که این دوره، دوره‌ای مستقل باشد؛ یعنی از این به بعد با مشایخِ عرفانی روبرو هستیم که در عین اینکه عارفند و سیر و سلوک می‌کنند و مطالب عرفان عملی را خوب می‌دانند و خوب تحلیل می‌کنند، به جایی رسیده‌اند که یک سری بحث‌های مستقل با دغدغه‌های معرفتی خاص به نام عرفان نظری دارند.کتاب‌هایی که ابن عربی، قونوی، فرغانی، قیصری و ... دارند گویای این مطلب می‌باشد.

منابع :

  • یزدان پناه-سید یدالله، سیری در تاریخ عرفان اسلامی، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)