شیخ محمود شبستری ملقب به سعدالدین یا نجمالدین فرزند عبدالکریم در زمان گیخاتو به دنیا آمده و در عهد الجایتو و سلطان ابوسعید از مشاهیر متصوفه و دانشمندان به شمار میرفت. (مقدمه شرح گلشن راز، کیوان سمیعی، ص ۷۷)
گلشن راز از او میباشد و در اصل عارف و محقق در عرفان نظری بوده نه شاعر. چنانکه خود اینگونه سروده:
همه دانند کاین کس در همه عمر
نکرده هیچ قصد گفتن شعر
( یزدان پناه-سید یدالله، سیری در تاریخ عرفان اسلامی، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره))
شبستری، شیخ محمود بن عبدالکریمبن یحیی، عارف و شاعر نامدار آذربایجانی در قرن هشتم میباشد.
لقب او سعدالدین بود (حافظ حسین ابنکربلایی، روضات الجنان و جناتالجنان، ج۲، ص۸۸، چاپ جعفر سلطانالقرایی، تهران ۱۳۴۹ش) و حاجی خلیفه لقب او را نجمالدین خوانده است. (حاجیخلیفه،ج ۲، ستون ۱۵۰۵)
دربارۀ زندگی او اطلاعات اندکی در دست است. ظاهرآ در نیمۀ دوم قرن هفتم در شبستر به دنیا آمد. (زینالعابدین شیروانی، ریاضالسیاحة، ج۱، ص۸۹، چاپ اصغرحامد ربانی، تهران (۱۳۳۹ش))
برخی محققان متأخر ، (عبدالحسین زرینکوب، جستجو در تصوف، ج۱، ص۳۱۸، تهران ۱۳۵۷ش) در تعیین زمان دقیق ولادت شبستری، از روی تذکرههایی که وفات او را در ۷۲۰ و عمر وی را ۳۳ سال نوشتهاند، به اشتباه، ولادت او را در ۶۸۷ دانستهاند.
در سعادتنامه منسوب به شبستری (شیخمحمود شبستری، مجموعه آثار شیخمحمود شبستری، ص ۱۶۸، چاپ صمد موحد، تهران ۱۳۷۱ش) از فردی به نام امینالدین به عنوان استاد وی یاد شده است.
لاهیجی (شمسالدین محمد لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ج۱، ص۳۴، چاپ محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران ۱۳۷۴ش) نیز منظور شبستری را از «مرد کار دیده» در ابتدای گلشنراز، امینالدین دانسته است. تنهاصوفیای که در آن دوره به این نام شناخته شده، امینالدین حاج بُلَه است.
به نوشتۀ لویزن (لئونارد لویزن، فراسوی ایمان و کفر، ج۱، ص۲۱، ترجمه مجدالدین کیوانی، تهران ۱۳۷۹ش.) شاید منظور از امینالدین، حاجی امینالدین عبدالسلامبن سهلان خُنجی باشد.
شخصی به نام بهاءالدین یعقوب تبریزی را نیز از استادان او دانستهاند. (رضاقلیخان هدایت، ریاضالعارفین، ج۱، ص۲۲۱، چاپ مهرعلی گرکانی، تهران (۱۳۴۴ش))
از فردی به نام امینالدین به عنوان شاگرد شبستری و شارح گلشنراز یاد شده که زرین کوب (عبدالحسین زرینکوب، جستجو در تصوف، ج۱، ص۴۱۴، تهران ۱۳۵۷ش) احتمال داده نام این فرد با نام استاد او خلط شده باشد.
گفتهاند که شبستری به مصر ، شام ، حجاز ، بغداد ، یمن ، اندلس و قفقاز سفر کرد. (شیخمحمود شبستری، مجموعه آثار شیخمحمود شبستری، ص ۱۶۸،چاپ صمد موحد، تهران ۱۳۷۱ش).
دولت آبادی مینویسد او همه عمر خود را در تبریز به سر برد،(عزیز دولتآبادی، سخنوران آذربایجان، ج۱، ص۱۵۲، تبریز ۱۳۵۵ش) همچنین مؤلف ریاضالسیاحه (حاجی زین العابدین شیروانی، ریاض السیاحه، ج۱، ص۹۰) نوشته که او به کرمان رفت و در همانجا ازدواج کرد و صاحب اولاد شد و برخی نوادگان او اهل علم اند و به خواجگان شهرت دارند (عزیز دولتآبادی، سخنوران آذربایجان، ج۱، ص۱۵۲، تبریز ۱۳۵۵ش) لویزن گفته شبستری فرزندی نداشته است. (لئونارد لویزن، فراسوی ایمان و کفر، ج۱، ص۱۲، ترجمه مجدالدین کیوانی، تهران ۱۳۷۹ش)
در سعادتنامه منسوب به شبستری، (شیخمحمود شبستری، مجموعه آثار شیخمحمود شبستری، ص ۱۵۰، چاپ صمد موحد، تهران ۱۳۷۱ش) به سنّی بودن وی و پیروی او درفروع از اشعری تصریح شده، اما ظاهرآ هیچ منبع دیگری دربارۀ مذهب شبستری سخن نگفته است. با وجود این، حاجی خلیفه (حاجیخلیفه،ج ۲، ستون ۱۶۴۹) به استناد کتاب مرآتالمحققین ، که منسوب به شبستری است، نوشته که او شیعه است.
هانری کوربن (هانری کربن، تاریخ فلسفه اسلامی، ج۱، ص۱۳۴، ترجمه اسداللّه مبشری، تهران ۱۳۶۱ش) نیز علت پدید آمدن این نظر را وجود تفسیرهای متعدد شیعیان ، بهویژه اسماعیلیان، بر گلشنراز وی دانسته است . (عضی از تأویلات گلشن راز، در ایران و یمن یعنی سه رساله اسماعیلی، ج۱، ص۱۳۲ـ۱۶۱، چاپ هانری کربن، تهران۱۳۴۰ش/۱۹۶۱)
بیشتر تذکرهنویسان درگذشت شبستری را بین ۷۱۸ و ۷۲۰ دانستهاند. (رضاقلیخان هدایت، ریاضالعارفین، ج۴، ص۹۹، چاپ مهرعلی گرکانی، تهران (۱۳۴۴ش)).
از این میان، سال ۷۲۰ که روی سنگ قبر او هم نوشته شده، مشهورتر است.
اما ابوالمجد تبریزی در پایان سفینه تبریز ، (سفینه تبریز، گردآوری و به خط ابوالمجد تبریزی، ج۱، ص۷۳۳، چاپ عکسی، تهران ۱۳۸۱ش) حدیثی مسند از شبستری نقل کرده و پس از نام او عبارت «اداماللّه ایامه» را به کاربرده است.چون تاریخ این حدیث ۷۲۵ است، مسلّمآ شبستری تا آن تاریخ زنده بوده است.
ابنکربلایی ، (حافظ حسین ابنکربلایی، روضات الجنان و جناتالجنان، ج۲، ص۹۱، چاپ جعفر سلطانالقرایی، تهران ۱۳۴۹ش) که تاریخ وفات بهاءالدین یعقوب را در ۷۳۷ ضبط کرده، نوشته است که شبستری را، به وصیت خودش، پایین پای استادش دفن کردند. بر این اساس، شبستری تا ۷۳۷ زنده بوده است.ابنکربلایی، (همان ص ۹۲) بدون اشاره به تاریخ وفات شبستری، افزوده که بابا ابی شبستری ، که در ۷۴۰ درگذشته و معاصر شیخ محمود شبستری بوده، در همان سال وفات شیخ محمود درگذشته است.
شبستری، به تصریح خودش، (شمسالدین محمد لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ج۱، ص۶۸، چاپ محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران ۱۳۷۴ش) قبل از سرودن گلشن رسائلی نوشته بوده است، اما از آنها اطلاع دقیقی در دست نیست.
به طور کلی، آثار وی را به سه دسته میتوان تقسیم کرد:۱) گلشنراز ، که مسلّمآ از اوست.
۲) آثاری که در صحت انتساب آنها به شبستری تردید وجود دارد و عبارتاند از: سعادتنامه ، حقالیقین و مرآتالمحققین.
۳) آثاری که قطعاً از او نیستند و عبارتاند از: مراتبالعارفین ، ترجمه منهاجالعابدین غزالی ، رساله شاهد، کنزالحقایق ، انسان کامل، تفسیر سورةالفاتحة، رساله معراجیه ، غایةالامکان فی معرفة الزمان و المکان ، جامجهان نما، رساله احدیت، و شرح و تفسیر اسماءاللّه . (شیخمحمود شبستری، مجموعه آثار شیخمحمود شبستری،مقدمه موحد، ص ۱۱ـ۱۲، چاپ صمد موحد، تهران ۱۳۷۱ش)
ابنکربلایی، (حافظ حسین ابنکربلایی، روضات الجنان و جناتالجنان، ج۲، ص۸۸، چاپ جعفر سلطانالقرایی، تهران ۱۳۴۹ش) هدایت (رضاقلیخان هدایت، ریاضالعارفین، ج۱، ص۲۲۱، چاپ مهرعلی گرکانی، تهران (۱۳۴۴ش)) و بغدادی (اسماعیلپاشا بغدادی، هدیةالعارفین من اسماء المؤلفین و آثار المصنفین من کشف الظنون،ج ۲، ستون ۴۰۷، استانبول ۱۹۵۵) سعادتنامه را جزو آثار شبستری ضبط کردهاند.این کتابِ کلامی ـ عرفانی، به نظم و شامل چهار باب دربارۀ معرفت ذات واجبالوجود و صفات و اسما و افعال اوست.
شبستری سعادتنامه بسیار مغایر با شبستری گلشنراز است.
سعادتنامه مبتنی بر نگاهی شریعتمدارانه به توحید است و در آن از منظر متکلمی متعصب به طرد و رد فرقه ها و مسالک منحرف پرداخته شده است (اسماعیلپاشا بغدادی، هدیه العارفین من اسماء المؤلفین و آثار المصنفین من کشف الظنون،ج ۲، ستون ۴۰۷، استانبول ۱۹۵۵) اما گلشنراز بر پایۀ ذوق و حال است.
حتی اگر سعادتنامه از شبستری باشد، از بیت ۳۳۴ تا ۳۵۱ آن (همان ص ۱۶۸) الحاقی به نظر میرسد، زیرا این هجده بیت، که «وصفالحال» شاعر است، با ابیات دیگر ابواب هیچ سنخیتی ندارد، و نیز اگر شاعر میخواست شرح حال خود را بدهد چرا به جای مقدمۀ کتاب، آن را در فصل دوم، که دربارۀ توحید است، گنجاند؟ با توجه به اینکه شاعر در این هجده بیت به شاگردی خود در مکتب ابنعربی تصریح کرده است، اگر صحت انتساب سعادتنامه به شبستری محرز شود، معلوم میشود که او از مکتب ابنعربی متأثر بوده و از منظر این مکتب به سرودن گلشنراز پرداخته است.
ابنکربلایی (حافظ حسین ابنکربلایی، روضات الجنان و جناتالجنان، ج۲، ص۸۸، چاپ جعفر سلطانالقرایی، تهران ۱۳۴۹ش)، هدایت (رضاقلیخان هدایت، ریاضالعارفین، ج۱، ص۲۲۱، چاپ مهرعلی گرکانی، تهران (۱۳۴۴ش)) و بغدادی (اسماعیلپاشا بغدادی، هدیةالعارفین من اسماء المؤلفین و آثار المصنفین من کشف الظنون،ج ۲، ستون ۴۰۷، استانبول ۱۹۵۵) حقالیقین را نیز از شبستری دانستهاند.
این کتاب شامل هشت باب و دربارۀ عرفان نظری است.با اینکه قدیمترین نسخههای حقالیقین متعلق به قرن یازدهم است (شیخمحمود شبستری، حقالیقین فی معرفه ربالعالمین،مقدمه موحد، ص ۲۸۳، چاپ رضا اشرفزاده، تهران ۱۳۸۰ش) و در ابتدا و انتهای کتاب، مؤلف به نام خود اشاره نکرده و تنها در ابتدای کتاب، کاتب، آن را از تصنیفات شبستری شمرده است، (همان ص 27) اما زرینکوب (عبدالحسین زرینکوب، جستجو در تصوف، ج۱، ص۳۲۰، تهران ۱۳۵۷ش) و لویزن (لئونارد لویزن، فراسوی ایمان و کفر، ج۱، ص۶۰، ترجمه مجدالدین کیوانی، تهران ۱۳۷۹ش) معتقدند که این اثر در صورت و محتوا شبیه گلشنراز است و نویسندۀ آن شبستری است.
حاجی خلیفه (حاجیخلیفه،ج ۲، ستون ۱۶۴۹) و نفیسی (سعید نفیسی، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی تا پایان قرن دهم هجری، ج۱، ص۱۷۰، ج ۱، تهران ۱۳۴۴ش) مرآت المحققین را به شبستری نسبت دادهاند.
این کتاب مشتمل بر هفت باب و دربارۀ معرفت نفس و خداست.
مرآت را به ابنسینا، نجمالدین شیرازی ، نصیرالدین طوسی و شیخ احمد جام نیز منسوب کردهاند. (احمد منزوی، فهرستواره کتابهای فارسی، ج۶، ص۲۲۹، تهران ۱۳۸۱ش)
افزون بر این، مؤلف نه در ابتدا و نه در انتهای کتاب، نام خود را ذکر نکرده و فقط کاتب، در پایان کتاب، آن را به شبستری نسبت داده است.( شیخمحمود شبستری، مجموعه آثار شیخمحمود شبستری، ج۱، ص۳۷۷، چاپ صمد موحد، تهران ۱۳۷۱ش)
با وجود این، زرینکوب (عبدالحسین زرینکوب، جستجو در تصوف، ج۱، ص۳۲۰، تهران ۱۳۵۷ش) در صحت انتساب آن به شبستری اطمینان دارد. (خان بابا مشار، مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی از آغاز چاپ تاکنون،ج ۶، ستون ۵۵-۵۶، تهران ۱۳۴۴ش)
منابع :
- یزدان پناه-سید یدالله، سیری در تاریخ عرفان اسلامی، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)
- دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «شبستری»، شماره ۵۹۶۳.