عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

سیّد ابوالحسن در سال 1310ه.ق برابر 1268ه.ش متولدشد. پدر سیّد ابوالحسن که از خاندان علم و از پارسایان عصر خویش است، تربیت آغازین فرزند را خود بر عهده گرفت. سیّد ابوالحسن با راهنمایی پدر به تحصیل دانش های رایج می‏پردازد.

وی پس از تحصیل کتب ادبی و بلاغی در مدرسه صالحیه قزوین سطوح علمی و کتب فقهی و اصولی را نزد حاج ملاّ علی طارمی و آیه اللّه ملا ّعلی اکبر تاکستانی آغاز نمود. لیکن تشنه معارف الهی بر آن است تا علوم عقلی را نیز بیاموزد. حوزه علمیّه تهران یکی از پربارترین حوزه‏ های فلسفی جهان اسلام است.

سیّد ابوالحسن قزوینی در سال 1333هجری قمری به مجلس درس آیه اللّه حاج شیخ عبدالنبّی نوری راه می‏یابد و علوم عقلی و عرفانی را از او فرا می‏ گیرد. البتّه وجود فرزانگان دیگری چون؛ حاج میرزا مسیح طالقانی، آیه اللّه سیّد محمّد تنکابنی و آیه اللّه شیخ محمّد رضا نوری را هم مغتنم شمرده و دانش فقهی و اصولی خویش را تکمیل می‏کند. او با حضور در مکتب حکیم متأله میرزا حسن کرمانشاهی، حاج فاضل تهرانی شمیرانی، میرزا محمود رضوان قمی، حکیم محمّد هیدجی زنجانی، حاج شیخ محمّد رضا مسجدشاهی اصفهانی و آقای میرزا هاشم اشکوری در فلسفه و عرفان بهره‏ های فراوان می‏برد و علوم ریاضی را از میرزا ابراهیم زنجانی و شیخ علی رشتی می ‏آموزد.

آیه اللّه سیّد ابوالحسن رفیعی قزوینی رحمه الله در طی آموزش علوم عقلی در حوزه علمیّه تهران، در مدرسه صدر ساکن و پس از فراغت از تحصیل به قزوین باز می‏گردد و مدّت یک سال در زادگاه خود توقّف می‏کند. معظم له پس از بازگشت به حوزه تهران در مدرسه عبداللّه خان به تدریس کتب فقهی و اصولی چون شرح لمعه و قوانین می‏پردازد و از تدریس کتب فلسفی غفلت نمی‏ورزد و شرح منظومه حکیم سبزواری رحمه الله و اشارات شیخ الرّئیس ابو علی سینا رحمه الله را تدریس می‏کند.

حوزه درسی وی چنان شهرت می‏یابد که شاگردان مدارس دیگر نیز در درس آیه اللّه رفیعی رحمه الله حاضر می‏شوند. در سال 1340هجری قمری، حضرت آیه اللّه شیخ عبدالکریم حائری یزدی رحمه الله به قم آمد و حوزه قم را رونق دوباره بخشید. آیه اللّه رفیعی رحمه الله با هجرت به قم قصد دارد تا هم دانش فقهی و اصولی خویش را در مکتب آیه اللّه حائری به کمال رساند و هم علوم عقلی را در حوزه علمیّه قم رواج دهد. لذا به دارالعلم قم هجرت می‏کند و به تدریس کفایه الاصول، رسائل، مکاسب شیخ انصاری، اسفار اربعه و شرح منظومه می ‏پردازد و در محضر فقیه و اصولی فرهیخته آیه اللّه العظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی رحمه الله و آیه اللّه شیخ ابوالقاسم کبیر قمی رحمه الله حاضر می ‏گردد. آن جناب مورد عنایت مؤسّس حوزه علمیّه قم قرار می‏گیرد و به امر ایشان در ماه رمضان 1344هجری قمری در مسجد بالاسر بر کرسی تدریس می‏نشیند و همزمان با تدریس، به تحریر تعلیقاتی بر شرح منظومه و رسائل همّت می‏گمارد.

آیه اللّه سیّد ابوالحسن رفیعی قزوینی در سال 1348هجری قمری با اجازه صریح مراجع تقلید به مقام اجتهاد نایل می‏آید. علاوه بر آیه اللّه العظمی حائری یزدی در قم، آیه اللّه العظمی آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی از نجف اشرف و آیه اللّه شیخ محمّدرضا مسجدشاهی اصفهانی هم به ایشان اجازه اجتهاد و نقل روایت می‏دهند.

علاّمه رفیعی قزوینی رحمه الله پس از اخذ درجه اجتهاد در سال 1348هجری قمری، در همان سال به زیارت خانه خدا می ‏شتابد تا شکرگزار نعمت حق باشد. ایشان پس از مراجعت از قم و زیارت خانه خدا در قزوین اقامت می ‏گزیند. آیت اللّه رفیعی رحمه الله با اخد درجه اجتهاد به حوزه علمیّه قزوین بازگشته و با تدریس متون فقهی و حکمی و سطوح عالی فقه و اصول به عنوان مجتهد قزوین، مرجع خاص و عام در عقد و حلّ امور و علوم و معارف الهی شناخته می‏شود و در مسجد سلطانی قزوین به اقامه نماز جماعت پرداخت و بر فعّالیت اجتماعی مردم نظارت می‏کند. در ایّام اقامت سی و دو ساله ‏اش در قزوین، گروهی از طلاّب علوم عقلی و پژوهندگان حکمت به قزوین مهاجرت کرده و از مکتب فلسفی وی بهره می‏برند، تا اینکه در سال 1380قمری حکیم متألّه به قم رفته و با برپایی حوزه درسی در علوم فقه، اصول و فلسفه به رونق حوزه قم می‏افزایند؛ لیکن این اقامت بیشتر از دو ماه به طول نمی‏انجامد و در مراجعت به قزوین با اصرار مشتاقان معارف، در حوزه تهران به تدریس می‏ پردازد.

شاگردان مکتب آیه اللّه رفیعی رحمه الله در حوزه‏ های قزوین، قم و تهران پراکنده‏ اند، از آن جمله: امام خمینی رحمه الله ، علاّمه حسن زاده آملی حفظه الله ، محی الدّین انواری، سیّد رضی شیرازی، شاهچراغی، مصطفی امام جمعه‏ای، حکیم ذهبی شیرازی، مهدوی کنی، میرزا عبدالحسین ابن الدّین، سیّد مهدی کشفی، شیخ شعبان لنگرودی، سیّد جلال الدّین آشتیانی، سیّد محمّد یزدی، سیّد مصطفی خوانساری، شیخ محمّد ابن الشیخ قمی، سیّد مرتضی مبرقعی، علاء الدّین کرمانشاهی، سیّد احمد قمی، حاج میرزا محمّد ثقفی تهرانی، میرزا حسین نوری، سیّد محمّد رضایی، محمّدرضا ربّانی تربتی، شیخ محمّد حسین اویسی، میرزا ابوالقاسم خرمشاهی، مهدی باقری کنی، دکترغلامحسین دینانی، امامی کاشانی، شیخ محمّد تقی شریعتمداری، نجم الدّین اعتمادزاده، نظام الدّین قمشه ‏ای، دکتر سیّد حسین نصر، سیّد محمّد مهدی تقوی، شیخ هادی سلمانی، غلامرضا رضانژاد، سیّد محسن رفیعی ( فرزند آیه اللّه رفیعی) ، ذوالمجد طباطبایی، حاج احمد سیّاح، سیّد ابوترب ابوترابی قزوینی.

علاّمه حسن زاده آملی حفظه الله که با ارشادات علاّمه شعرانی رحمه الله ، در درس آیه اللّه رفیعی رحمه الله حاضر می‏شود، می‏فرماید: در جلسه درس آن جناب شرکت کردم، دو درس می‏فرمود یکی معقول که کتاب اسفار بود و دیگری درس خارج فقه. چون شروع به تقریر درس فرمود، گویی دریای متلاطم و بحر زخّاری به حرف آمد. در اثنای تقریر چه کلیدها و مفاتیح علمی که امّهات معارف اصیل انسانی و قرآنی‏ اند از بیانات و ارشادات او استفاده می‏کردیم، و همچنین از دقّت و باریک‏ بینی و نازک‏ بینی ایشان در مسائل فقهی. در این اندیشه افتادم که این بزرگمرد چرا قبلاً در قزوین بسر می‏برده - نهنگ آن به که با دریا ستیزد - باید در آنجا چه شاگردانی داشته باشد و چه کسانی را تربیت کرده باشد که از این شخصیت جهانی بهره‏ ها برده ‏اند. جلسه درس آن روز به پایان رسید و به مدرسه مروی برگشتیم و درس ها را نوشتیم و یادداشت کردیم. روز بعد که به محضر استاد علاّمه شعرانی رحمه الله رسیدیم، پرسیدند: به درس آقای قزوینی شرکت کردید؟ عرض کردم در کنار دریای دیگری نشسته‏ ام. فرمودند: آن محضر را مغتنم بدار. هفته ‏ای به سر نیامد که بعد از درس به من ( آیه اللّه رفیعی) اشاره فرمود: شما باشید، آقایان هم درس رفتند و بنده برخاستم به نزدیکش آمدم و خم شدم و زانویش را بوسیدم و گفتم آقاجان امری دارید؟ فرمود: خواستم از شما حال بپرسم و از درس ها و اساتید شما با خبر باشم... هفته دوم آمد و یکی دو روزی بگذشت و باز بعد از درس به من اشاره کرد که شما باشید، من نشستم و رفقا رفتند. فرمود: شما اظهار داشتید که شرح قیصری بر فصوص الحکم را محضر آقای فاضل تونی درس خوانده ‏اید، گفتم آری، فرمود: مِصباحُ الاُنس را درس خوانده ‏اید؟ گفتم: خیر. فرمود: حاضر هستید که مصباح الاُنس را با هم - مشروط به اینکه دو به دو من و شما باشیم، مباحثه کنیم؟ دو زانویش را بوسیدم و اشک شوق در چشمم حلقه زد و عرض کردم: من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم لطف ها می‏کنی ای خاک درت، تاج سرم. خود آن جناب مصباح الانس را در محضر آقامیرزا هاشم اشکوری که مُحشی مصباح الانس است تتلمُذ کرده بود... ببینید آیه اللّه رفیعی رفع اللّه درجاته از تعلیم و تعلّم و مقام معلّم چه خبرها دارد که با طلبه‏ ای از آمل برای تحصیل علم به تهران آمده و هیچ آشنایی و خویشاوندی با او ندارد، این گونه رفتار می‏کند، این اولیای الهی چه دیده‏ اند و چه چشیده ‏اند؟

حضرت علاّمه حسن زاده آملی حفظه الله در ادامه سخن می‏فرماید: حضرت آیه اللّه رفیعی رحمه الله کسی بوده است که پیش از ما مرحوم امام خمینی رحمه الله در محضر انورش زانو زده است و معارف اندوخته است. یک روز در درس مصباح الانس به مناسبتی سخن از آن جناب به میان آورد و فرمود: آقای خمینی خیلی با هوش بود.

باری حضرت آیه اللّه رفیعی رحمه الله نابغه ‏ای جامع معقول و منقول بود و حقیقت امر در وصف و تعریفش چنان است که عارف رومی گفته است: در نیابد حال پخته هیچ خام / پس سخن کوتاه باید والسّلام.

استاد علاّمه حضرت آیه اللّه رفیعی رحمه الله از افراد نادری است که علوم عقلی و نقلی اعم از فقه و اصول و فلسفه و حکمت را به خوبی فرا گرفته، مدارج عالی کمال را می‏پیماید. لذا وقتی کتاب نفیس حضرت آیه اللّه العظمی شیخ عبدالکریم حائری چاپ می‏شود، آن فقیه بزرگ و حکیم متألّه بر دُرَر الاصول وی، مقدّمه‏ ای وزین و در خور می‏نگارد. لیکن او بیش از هر علمی با حکمت متعالیه مأنوس بود و به راستی وی را باید ترجمان حکمت متعالیه خواند.

یشان در مورد کتاب اسفار اربعه صدرالمتألّهین رحمه الله می‏فرمود: این کتاب اسفار( حکمت متعالیه) به لحاظ حجمش، لفظش، متنش، یک جائیش، قضائیش، حکمت متعالیه است و به لحاظ تفسیرش، شرحش، بسطش، اسفار است، چنان که لفظ اسفار هم مؤیّد این گفتار است. استاد جلال الدین آشتیانی می نویسند: حکیم محقّق و فیلسوف بارع، آقا میرزا ابو الحسن قزوینى «اطاب اللّه ثراه» استاد حقیر در حکمت متعالیه با آنکه قسمتى از فصوص را نزد آقا میرزا محمود قمى قرائت نموده بودند، هر چه در فلسفه و تدریس اسفار، کرّ فرّ داشت و واقعا ید و بیضا می ‏نمود. و به عبارت واضح‏تر در مقام بیان مقاصد ملّا صدرا از ذکر دقیقه ‏اى فروگذار نمی ‏کرد. و بواسطه بیان زیبا و عذوبت تقریر و طلاقت لسان خاصّ خود، مستمع صاحب فهم را مجذوب می ‏نمود و در مقام بیان مطالب یک صفحه اسفار چنان مطالب را جاى خاص خود ادا می ‏کرد که واقعا آدمى بعیان می ‏دید که در مقام بیان مراد مؤلف نه یک کلمه زاید بر زبان او جارى می ‏شد و نه یک کلمه کم. از ایشان خواهش کردیم که مقدّمه قیصرى را براى ما تدریس کند، وقتى شروع به تقریر مطالب کرد، حقیر همان اوائل درس متوجّه شد که این شخص، غیر آن استاد نحریر در اسفار است.

در بیان مطالب عرفانى گنگ و در مبانى ملّا صدرا افصح الحکماء بود. از ذوق خاص بهره ‏مند بود. وى در فن عرفان استاد ندیده بود، چون ایشان از اساتید معروف طهران همان آقا میرزا حسن کرمانشاهى را درک کرده بود و الهیّات شفا و سفر نفس اسفار را، نزد آن استاد نامدار قرائت کرده بود و همه اساتید عصر اقرار داشتند که معاصران مرحوم آقا میرزا حسن مباحث نفس اسفار و امور عامه این کتاب و کتب مشائیّه را نمی ‏توانند مانند وى تدریس کنند.

آقاى حاج میرزا ابو الحسن قزوینى به آثار ملّاصدرا علاقه خاص داشت، کتاب اسفار از کتبى بود که استاد خود را ملزم می ‏دانست این کتاب را همیشه مطالعه کند. واقعا مرد میدان اسفار بود. وقتى به ایشان عرض کردم شما حوالى سى سال است که از قم بقزوین مراجعت کرده ‏اید، تعجب دارم که تمام مشکلات کتاب و عبارات مشکل آسان ‏نماى ملا صدرا را، در حفظ دارید، فرمودند تا این ساعت که با شما صحبت می ‏کنم، با دقت تمام این کتاب عظیم را من البدو الى الختم هفت بار، مطالعه کرده ‏ام.

مرحوم قزوینى سفرى به قم نمودند، نگارنده (مرحوم سید جلال الدین آشتیانی)  و مرحوم عزیز از دست رفته و برادر و دوست بسیار مهربانم شهید حاج آقا مصطفى «نصّر اللّه وجهه» و برخى از دوستان نزد آن مرحوم سفر نفس اسفار، شروع کردیم. امام دام ظله فرمودند: اگر بتوانید لا اقل، دو سال ایشان را در قم نگه دارید، بسیار غنیمت است. آن مرحوم در حضور امام فرمودند، سى سال قبل هم من در قم همین کار را انجام می ‏دادم. هر چه خواستم به ایشان بفهمانم که مدرس حکمت متعالیه، بینه اعتقادات طلبه را پی ‏ریزى می ‏کند، کار شما مهمّ است، علوم (آلیه) را بقول حضرتعالى همه درس می ‏دهند، به خرج او نرفت.

آیه اللّه رفیعی رحمه الله به موجز نویسی شُهره است. با این حال، ایجاز به اتقان بحث لطمه ‏ای وارد نمی ‏سازد. وی در مسائل کلامی، فلسفی و اثبات عقاید شیعه و معارف اهل بیت علیهم السّلام آثاری را از خود به ارث نهاده که مورد توجّه اهل معرفت است. این رسائل و حواشی عبارتند از : شرح دعای سحر، رساله معراج، رساله اسفار اربعه، رساله در بیان قوّه مولّده، رجعت، تخلیه و تجلیه و تحلیه، حرکت جوهریّه، اتحاد عاقل و معقول (فارسی)، اتحاد عاقل و معقول (عربی)، رساله در وحدت وجود، رساله در حقیقت عقل، رساله در شب قدر، سخن در معاد، مقاله در وجود، تفسیری در دو آیه از سوره یونس، مقاله در تشریح اجزاء حملیّه و اجزاء حدّیّه، مقاله در قضایای ضروریّه ازلیّه، رساله در حدوث دهری، مقاله در اراده و مشیّت، مقاله در مسح رأس و وضوء، مقاله در شرح زندگی ملاّصدرا، بحث شریف معاد، حاشیه بر شرح منظومه حکیم سبزواری، حواشی بر اسرارالحکم سبزواری، حواشی بر شرح الاسماء الحسنی سبزواری، حواشی بر کتاب اسفار الاربعه صدرالمتألّهین شیرازی، حواشی بر مشاعر، حواشی بر عرشیّه ملاّصدرا، حواشی بر تعلیقات ملاّصدرا بر کتاب شفای بوعلی سینا، حواشی بر شرح اصول کافی ملاّصدرا، حواشی بر مفاتیح الغیب ملاّصدرا، حواشی بر کتاب شفای ابن سینا، حواشی بر کتاب شرح الاشارات و التّنبیهات، حواشی بر شوارق الالهام فیّاض لاهیجی، حواشی بر گوهر مراد شرح حکمه الاشراق قطب الدّین شیرازی، حواشی بر مقدّمه فصوص الحکم قیصری، تعلیقات بر الشواهد الرّبوبیّه صدرالمتألّهین، تعلیقات بر اسرارالآیات صدرالمتألّهین، حواشی بر شرح مطالع در منطق، حواشی بر شرح تجرید قوشچی در کلام، تعلیقات بر مصباح الاُنس ابن فَناری در عرفان، کتابی در حول عقاید امامیّه در ردّ جبّانی از نویسندگان کویت، تقریرات درسی اصول عقاید. معظم له در فقه استدلالی نیز تألیفاتی داشته‏اند که عبارتند از: کتاب صلوه، کتاب خمس، کتاب حج، کتاب میراث، کتاب نکاح، کتاب طلاق، کتاب مکاسب و بیع و تجارت، در قاعده لا ضرر، توضیح المسائل، هدایه الانام، حواشی بر عروه الوثقی، رساله مناسک حج، اسرار حج، حواشی بر کفایه الاصول، تعلیقات بر رسائل شیخ انصاری، حاشیه بر وسیله النّجاه آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی .

آیت الله رفیعی در هوش و قوت حافظه و حسن و لطف تقریر و فصاحت گفتار ، زبانزد بود و به ویژه در تعبیر و تفسیر آرای ملاصدرا و حل معضلات اسفار تبحری شگفت داشت (آسمان معرفت ، ص 279). او کتاب مصباح الانس را نیز در جلسات خصوصی تدریس می فرمود.

حضرت امام خمینی و علامه حسن زاده آملی از شاگردان درس وی هستند.

ایشان در اواخر عمر خود تهران را محل اقامت قرار داده و از مراجع تقلی به شمار می رفتند.

علاّمه سیّد ابوالحسن رفیعی قزوینی پس از سال ها مجاهدت، نیمه شب سه ‏شنبه 24 دی ماه 1353شمسی، برابر اوّل محرّم 1395 قمری در سن 85 سالگی در تهران به لقاء اللّه شتافت و در مسجد بالاسر آستان قدس فاطمی، کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به خاک سپرده شد.

منابع :

  • آشتیانی – سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
  • آشتیانی – سید جلال الدین، شرح فصوص الحکم (القیصری)
  • امینی نژاد – علی، آشنائی با مجموعه عرفان اسلامی، صص 176 تا 228
  • یزدان پناه – سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 34 تا 60
  • امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 44 تا 51
  •  یزدان پناه سید یدالله، فروغ معرفت، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، صص 171 تا 172