رابطه دین و عرفان
برخی متفکرین معتقدند: اصولا بحث از رابطه دین و عرفان یک پیشفرض دارد و آن اینکه، دین و عرفان دو چیز هستند و باید در مورد دو امر متقابل صحبت کنیم که این دو چه نسبتی با هم دارند... آنان معتقدند که عرفان و دین یکی است؛ زیرا دین منهای عرفان دین نیست. یعنی دین منهای عرفان مساوی است با یک سری مقرراتی که عقلا و سران یک کشور برای اداره امور کشورشان و اقسام انسانها وضع میکنند، دین منهای عرفان، چیزی بیشتر از این در نمیآید.1
خاستگاه درون دینی عرفان اسلامی
آیت الله شهید مطهری در این باره می نویسند : قرآن کریم در باب توحید، هرگز خدا و خلقت را به سازندة خانه و خانه قیاس نمیکند. قرآن، خدا را خالق و آفریننده جهان معرفی میکند و در همان حال میگوید، ذات مقدس او در همهجا و با همهچیز هست،
فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ
به هر طرف رو کنید، چهرة خدا آنجاست،
وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنکُمْ
از شما به شما نزدیکتریم،
هُوَ الأَوَّلُ وَالآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ
اول و آخر، ظاهر و آشکار همه و در همان حال باطن و ناپیدا هم اوست
و آیاتی دیگر از این قبیل.
بدیهی است که اینگونه آیات افکار و اندیشهها را بهسوی برتر و عالیتر از توحید عوام میخوانده است. بنابراین در حدیث کافی آمده است که خداوند میدانست که در آخر الزمان مردمانی فکرکننده در توحید ظهور میکنند، برای همین آیات اول سورة حدید و توحید را نازل فرمود.
در مورد سیر و سلوک و پیمودن مراحل قرب حضرت حق تا آخرین منازل کافی است که برخی آیات مربوط به لقاءالله، رضوانالله، وحی، الهام، مکالمة ملائکه با غیرپیغمبران ـ مانند حضرت مریم سلام الله علیها ـ و بهویژه آیات معراج رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را مورد نظر قرار دهیم.
در قرآن از نفس اماره، لوامه و مطمئنه سخن به میان آمده است. همچنین از علم افاضی، لدنی و هدایتهای محصول مجاهده:
وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا (عنکبوت/۶۹)
در قرآن از تزکیه نفس بهعنوان یگانه موجب رستگاری یاد شده است:
قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا . وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا (شمس/۱۰و9)
همچنین مکرر از حب الهی که از همة محبتها و علقههای انسانی برتر است، یاد شده است. از تسبیح و تحمید تمام ذرات جهان سخن گفته است و بهتعبیری از آن یاد کرده که مفهومش این است که اگر شما انسانها «تفقه» خود را کامل کنید، آن تسبیحها و تحمیدها را درک میکنید. بهعلاوه قرآن در مورد سرشت انسان، مسئلة نفخة الهی را طرح کرده است.
اینها و غیراینها کافی بوده که در مورد خدا، جهان، انسان و بهویژه روابط انسان و خدا، الهامبخش معنویتی عظیم و گسترده شود.... بهعلاوه روایات، خطبهها، دعاها، و احتجاجات اسلامی و ترجمههای احوال تربیتشدگان بزرگ اسلام نشان میدهد که آنچه در صدر اسلام بوده، فقط زهد خشک و عبادت به امید اجر و پاداش نبوده است، بلکه معانی بسیار بلندی مطرح است.
ترجمههای احوال شخصیتهای صدر اسلام از یک سلسله هیجانات، واردات روحی، روشنبینیهای قلبی، سوزها و گدازها و عشقهای معنوی حکایت میکند که ما اکنون یکی از آنها را ذکر میکنیم. در کافی مینویسد:
روزی چشم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پس از ادای نماز صبح به جوانی رنگپریده افتاد که چشمانش در کاسة سرش فرو رفته و تنش لاغر شده بود، درحالیکه ازخودبیخود بود و تعادل خود را نمیتوانست حفظ کند.
پرسید: کیف اصبحت؟ (حالت چگونه است؟(
گفت: اصبحت موقنا؛ (در حال یقین بهسر میبرم(
حضرت فرمود: علامت یقینت چیست؟
عرض کرد: یقین من است که مرا در اندوه فرو برده و شبهای مرا بیدار (در شبزندهداری) و روزهای مرا تشنه (در حال روزه) قرار داده است و مرا از دنیا و آنچه در آن است، جدا ساخته تا آنجا که گویی عرش پروردگار را میبینم که برای رسیدن به حساب مردم نصب شده است و مردم همه محشور شدهاند و من در میان آنها هستم، گویی هماکنون با این گوشها آواز حرکت آتش جهنم را میشنوم.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به اصحاب فرمود: این شخص بندهای است که خداوند قلب او را به نور ایمان نورانی گردانیده است.
آنگاه به جوان فرمود: حالت خود را حفظ کن که از تو گرفته نشود.
جوان گفت: دعا فرما خداوند مرا شهادت روزی فرماید. طولی نکشید که غزوهای پیش آمد و جوان شرکت کرد و شهید شد.
زندگی، حالات، کمالات و مناجاتهای رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از شور، هیجان معنوی و الهی و اشارات عرفانی سرشار است. دعاهای رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مورد استشهاد و استناد فراوان عرفا قرار گرفته است.
کلمات امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که اکثریت قریب به اتفاق اهل عرفان و تصوف، سلسلههای خود را به ایشان میرسانند، الهامبخش معنویت و معرفت است...
دعاهای اسلامی، بهویژه دعاهای شیعی، گنجینهای از معارف است؛ از قبیل دعای کمیل، ابوحمزه، مناجات شعبانیه و دعاهای سجادیه. در این دعاها عالیترین اندیشههای معنوی آمده است. آیا با وجود اینهمه منابع، جای این است که ما در جستوجوی منبع خارجی باشیم؟
افزون بر این در قرآن آیات متعددی بر احاطة کامل وجودی خدای متعال بر همه اشیای عالم حکایت میکند،
در سوره حدید ابتدا میفرماید: هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
و در آیه بعد به معیّت قیومیه اشاره میکند و میفرماید: وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ.
در سورة فصلت آیات تأملبرانگیزی دارد، میفرماید: سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ . أَلَا إِنَّهُمْ فِی مِرْیَةٍ مِّن لِّقَاء رَبِّهِمْ أَلَا إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُّحِیطٌ.
و یا در سوره نساء میفرماید: وَکَانَ اللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُّحِیطاً.
اگر همچنانکه در مبحث وحدت شخصیه خواهیم گفت، این احاطه وجودی به همه ذرات اشیا و موجودات، بهدرستی مورد دقت و تأمل قرار گیرد قطعاً سر از وحدت شخصیه وجود که مدعای عرفا در باب اصلیترین معرفت عرفانی است، درخواهد آورد.
در مقولات متنوع و مختلف سلوکی آیاتِ قرآن و روایات گستردهای در این زمینهها وجود دارد.
قرآن در رابطه با مقوله محبت میفرماید: وَالَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ (بقره/165)، فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ (مائده/54) که از نظر عرفا دلالت بر دو مقام محبی و محبوبی میکند.
در ارتباط با مقام رضا، خداوند میفرماید: رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ (بینه/۸)
و یا میفرماید: یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً . فَادْخُلِی فِی عِبَادِی . وَادْخُلِی جَنَّتِی (فجر/۲۷ـ۳۰)،
به آیة ۲۱ سوره انسان توجه کنید، حتی بسیاری از اصطلاحات عرفان ادبی هم به کار رفته است، خداوند میفرماید: وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا.
طبرسی در مجمع البیان ذیل این آیه روایت بسیار عمیقی را از امام صادق علیه السلام نقل میکند که آن حضرت «شراب طهور» را به توحید ناب عرفانی معنا کرده است که انسان را از تدنّس و آلودگی به هرچه غیر خدا است پاک میگرداند، آن حضرت میفرماید:
یُطَهِّرهم عن کلّ شیء سوی الله اِذ لا طاهرَ من تدنّس بشیء من الأکوان الاّ الله. (مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۶۲۳) آن شراب طهوری که خداوند به ایشان مینوشاند آنها را از هرچه غیر خداست تطهیر میکند زیرا هر کس به چیزی از اکوان غیر از خداوند آلوده باشد طاهر و پاک نیست.
این روایت آدمی را به یاد مناجات شعبانیه میاندازد که میفرماید: الهی هب لی کمال الانقطاع الیک...
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در نهج البلاغه درباره اهل ذکر میگوید:
وَإِنَّ لِلذِّکْرِ لَأَهْلًا أَخَذُوهُ مِنَ الدُّنْیَا بَدَلًا فَلَمْ تَشْغَلْهُمْ تِجَارَه وَلَا بَیْعٌ عَنْهُ... فَکَأَنَّمَا قَطَعُوا الدُّنْیَا إِلَى الْآخِرَه وَهُمْ فِیهَا فَشَاهَدُوا مَا وَرَاءَ ذَلِکَ فَکَأَنَّمَا اطَّلَعُوا غُیُوبَ أَهْلِ الْبَرْزَخِ فِی طُولِ الْإِقَامَه فِیهِ وَحَقَّقَتِ الْقِیَامَه عَلَیْهِمْ عِدَاتِهَا فَکَشَفُوا غِطَاءَ ذَلِکَ لِأَهْلِ الدُّنْیَا حَتَّى کَأَنَّهُمْ یَرَوْنَ مَا لَا یَرَى النَّاسُ وَیَسْمَعُونَ مَا لَا یَسْمَعُونَ... .(نهجالبلاغه، خطبه ۲۲۲)
همانا برای ذکر خدا اهلی است که عوض دنیا ذکر خدا را برگزیدند و هیچ تجارت و بیعی آنها را از یاد خدا باز نمیدارد... (اینان به درجهای رسیدند که) گویا دنیا را به پایان رسانده و به آخرت رسیدهاند و در آخرت ماورای دنیا را مشاهده کردهاند و گویا بر احوال پنهان اهل برزخ در مدت اقامتشان در برزخ آگاهی و اطلاع دارند و گویا قیامت وعدههای خود را برای آنان تحقق بخشیده است، پس پرده از آنچه دیدهاند از مردم برداشتند، میبینند آنچه را مردم نمینگرند و میشنوند آنچه را آنان نمیشنوند... .
در تکتک مقامات سلوکی، آیات و روایات فراوانی وجود دارد که این مقام جایگاه ارائه همه آنها را ندارد کافیست خوانندگان گرامی، مناجات خمسه عشر ائمه معصومین علیهم السلام را مورد دقت و تأمل قرار دهند، این مناجاتها همچون دیگر ادعیه مأثوره پر از معارف نظری و عملی عرفانی است، امام حسین علیه السلام در دعای عرفه فقراتی بس بلند در معارف عرفانی دارد که در پایان این بخش فقط به ذکر آن اکتفا میکنیم و تأمل در معانی بلند آن را به خوانندگان عزیز وامیگذاریم.
حضرت در این دعا به خداوند متعال عرض میکند:
إلهی علمتُ باختلاف الآثار وتنقّلات الأطوار أنّ مرادک منّی أن تتعرّف إلیّ فی کل شیء حتى لا أجهلک فی شیء... کیف یُستدلّ علیک بما هو فی وجوده مفتقرٌ إلیک أیکون لغیرک من الظهور ما لیس لک حتى یکون هو المُظهِرُ لک متى غِبتَ حتى تحتاج إلى دلیلٍ یدلُّ علیک ومتى بعدتَ حتى تکون الآثارُ هی التی توصل إلیک عمیتْ عینٌ لا تراک علیها رقیباً وخسرتْ صفقه عبدٍ لم تجعل له من حبّک نصیباً... إلهی حقّقنی بحقائق أهل القرب و اسلک بی مَسْلک أهل الجذب... ماذا وجد من فقدک وما الذی فقد من وجدک لقد خاب من رضی دونک بدلاً ولقد خسر من بغی عنک متحوّلاً... تعرّفتَ لکل شیءِ فما جهلک شیءٌ وأنت الذی تعرّفتَ إلیّ فی کل شیءٍ فرأیتک ظاهرا فی کل شیء.3
منابع :
· ابراهیمی دینانی- غلامحسین، دین و عرفان، 1383/7/21، اینجا
· مطهری – مرتضی، کلیات علوم اسلامی، جلد ۲، صفحه۹۰
· امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص ۱۰۷ تا ۱۳۱