عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

گفتیم که حقیقت انسانی، همان حقیقت صلی الله علیه و آله و سلم است و حقیقت محمدی صلی الله علیه و آله و سلم نیز، حقیقتی ازلی و ابدی است که مظهر اسم جامع الله و از نظری عین ثابت آن اسم است، بلکه حتی بنا بر تقریر برخی محققان، می توان برزخیت اولی در تعین اول را حقیقت ختمی دانست:

و عبّر عنه‏، أی‏ عن‏ التعیّن الأوّل، بعض الأکابر من حیث البرزخیه المذکوره ب «حقیقه الحقائق»... و سمّاه بعضهم «البرزخ الأکبر» الجامع لجمیع البرازخ و أصلها الساری فیها.

و کنى عنه الشرع بمقام‏ «أَوْ أَدْنى‏»؛ فانّه باطن مقام‏ «قابَ قَوْسَیْنِ»، أی قرب قوسى الوحده و الکثره- أو قل: الفاعلیه و القابلیه؛ أو قل: قوسى الوجوب و الإمکان- و جمعهما و جعلهما دائره واحده متّصله، لکن مع أثر ما خفى من‏ التمیّز و التکثّر بینهما. و باطن هذا المقام- و هو مقام‏ «أَوْ أَدْنى‏» من قرب القوسین المذکورین- لم یدع أثر التمیّز و التکثّر فی دائره الجمعیه بین حکم الأحدیه و الواحدیه أصلا. و کنى عنه بعضهم ب «الحقیقه المحمدیه».

الثابته فی حاقّ الوسطیه و البرزخیه و العداله بحیث لم یغلب علیه حکم اسم أو صفه أصلا.

(جامی، نقد النصوص، ص 36-37)

برخی از بزرگان، از تعین اول، از جهت برزخیت مذکور (یعنی اینکه جامع بین احد و واحدیت اندراجی است)، به حقیقه الحقایق یاد کرده اند .. برخی دیگر، آن را برزخ اکبر جامع تمام برزخ ها نامیده اند که چونان اصلی در تمام آنها ساری است و در شرع از آن مقام، با تعبیر أو أدنی یاد شده است؛ زیرا آن باطن مقام قاب قوسین است... و این مقام، نزدیک تر از قرب دو قوسی است که از آن سخن رفت و هرگز اثری از تمایز و تکثر در دایره جمعیت میان حکم أحدیت و واحدیت باقی نمی گذارد. نیز برخی از آنان، از آن مقام با عنوان حقیقت محمدی صلی الله علیه و آله و سلم یاد کرده اند که در حاق وسطیت و برزخیت و عدالت ثابت است؛ آن گونه که حکم هیچ اسم و صفتی در آن، هرگز بر حکم دیگر اسما و صفات غلبه نداشته باشد. (اشاره به تعین اول)

و علمت ان الحقیقه المحمدیه صوره الاسم الجامع‏ الالهى‏، و هو ربها، و منه الفیض و الاستمداد على جمیع الاسماء، فاعلم: ان تلک الحقیقه هی التى ترب صور العالم کلها بالرب الظاهر فیها الذى هو رب الارباب، لأنها هی الظاهره فی تلک المظاهر کما مرّ.

فبصورتها الخارجیه، المناسبه لصور العالم التى هی مظهر الاسم الظاهر، ترب صور العالم، و بباطنها ترب باطن العالم، لأنه صاحب الاسم الاعظم، و له الربوبیه المطلقه

(قیصری، شرح فصوص الحکم، تصحیح آشتیانی، ص 127)

دانستی که حقیقت محمدی صلی الله علیه و آله و سلم صورت اسم جامع الهی است و آن اسم رب اوست و فیض و استمداد بر تمام اسما از اوست. پس بدان که آن حقیقت، حقیقتی است که تمام صورت های عالم را به واسطه ربی که در آن ظاهر است، یعنی همان رب الارباب (یا اسم جامع الله)، ربوبیت می کند؛ زیرا آن حقیقت است که در این مظاهر ظاهر می باشد. نیز آن حقیقت، صاحب اسم اعظم است و ربوبیت مطلق دارد.

منابع :

  • یزدان پناه  سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 639 تا 640