ایشان در بیوگرافی خودنوشتشان می فرمایند: در سال 1312 هجری شمسی در شهر آمل در خانواده ای روحانی پا به عرصه وجود نهادم. مرحوم پدرم که از علمای آمل بود و عمری را به ارشاد و هدایت مردم گذرانده بود در دوره فشارهای رضاخانی و عسرت روحانیان، رسالت خود را در تشویق بنده و امثال من به تحصیل علوم دینی دنبال کرد.
پس از طی تحصیلاتی ابتدایی در 1325 و پایان دوران تلخ رضاخانی و بازگشایی حوزه های علمیه، وارد حوزه علمیه آمل شدم. پدرم همچون سایر علمای اسلام معتقد بود که تعلیم بدون تزکیه، ابتر و نافرجام است و چون زاهدترین و معروف ترین روحانی آن زمان، به جز مرحوم آیت الله غروی، مرحوم آیة الله فرسیو (رضوان الله تعالی علیهما) بود پدرم مرا نزد وی برد تا اولین درس را تیمناً و تبرکاً در محضر او بیاموزم. آن بزرگوار با تلقین «بسم الله الرحمن الرحیم » و درس اول جامع المقدمات بنده را به شاگردی پذیرفت و همراه حدیث «اول العلم معرفة الجبار و آخر العلم تفویض الامر الیه » تزکیه را نیز به سراسر وجودم اشراب کرد، یادش گرامی و نامش جاوید باد آن مرد الهی که لذت نوشیدن معارف الهی را از کوثر صادقین با ما چشاند و در ابتدای فراگیری علم، معرفت پروردگاری را به ما آموخت که جبر هر شکسته ای و جبران هر نقیصه ای در دست آن کامل محض است.
علوم مقدماتی شامل نحو و صرف و معانی و بیان و اصول در حد معالم را هم از محضر مرحوم پدرم و هم از محضر حجج اسلام مرحوم اشراقی، اعتمادی و رجایی (رضوان الله علیهم) استفاده کردم، شرح لمعه را در خدمت مرحوم حجة الاسلام میرزا رضا روحی و حجة الاسلام مرحوم طبرسی (رحمهما الله) و دیگر اساتید آن روز آموختم.
بخش مهمی از قوانین الاصول را از محضر مرحوم آیة الله محمد غروی که فقیهی نامور و استادی ماهر بود فیض بردم و بخشی دیگر را از مرحوم حجة الاسلام حاج ضیاء الدین آملی فرا گرفتم و با راهنمایی وی که فرزند بزرگوار مرحوم حاج شیخ محمد تقی آملی بود مدتی در مدرسه مسجد امام حسن عسکری (علیه السلام) سکنی گزیدم. گرچه همه مدرسه ها با برکت بود ولی برکاتی که طی آن یکسال در این مدرسه نصیبم شد در دیگر مدارس به یاد ندارم. نوع طلبه های ساکن در آن مدرسه موفق به شب زنده داری بودند.
امالی مرحوم صدوق را در روزهای تعطیلی در محضر حجة الاسلام آملی می آموختم. همزمان مشغول حفظ سوره هود و آموختن تفسیر آن شدم. آن بزرگوار در ترویج کتاب و سنت، سعی بلیغی داشت و می کوشید تا طلبه ها ضمن آموختن علوم ادبی، منطق، کلام، فقه و اصول با کتاب و سنت نیز آشنا شوند و مستقیماً در خدمت کتاب و سنت باشند.
پس از اتمام قوانین و شرح لمعه عزم هجرت به حوزه مشهد مقدس رضوی را داشتم که توفیق این شرفیابی حاصل نشد و حدود سال 1330 بود که از آمل به تهران مهاجرت کردم. شعله اشتیاق به فراگیری تفسیر و حدیث در عمق وجودم بر افروخته شده بود، در تهران در معیت مرحوم والد به محضر آیة الله حاج شیخ محمد تقی آملی رسیدیم تا با هدایت و راهنمایی ایشان مدرسه و استاد انتخاب کنیم، آن عالم ربانی ما را به مدرسه مروی هدایت کرد و آن مدرسه را مدرسه ای شایسته دانست. آن روز بهترین مدرسه مدرسه مروی بود که در آنجا هم دروس سطوح عالیه تدریس می شد و هم دروس خارج، هم معقول و هم منقول، هم کلام و هم اصول. مرحوم آملی به ما آموخت که یک درس فقه بخوانید; یک اصول و یک معقول. من نیز پس از امتحان ورودی سنگینی که انجام شد در درس مکاسب، رسائل و شرح تجرید شرکت جستم.
در تهران، محضر اساتید بزرگی را درک کردم; سطوح عالیه را خدمت مرحوم فشارکی و مرحوم جاپلقی آموختم، فلسفه و شرح منظومه و طبیعیات اشارات و مقداری از علوم عامه اسفار، شرح چغمینی و مقداری از مقدمه بهادری را خدمت علامه ذی فنون، مرحوم شعرانی (رضوان الله علیه) که محققی کم نظیر و عالمی کم بدیل و جامع معقول و منقول بود، فرا گرفتم. بخش دیگری از منظومه و الهیات و بخش عرفان شرح اشارات را از محضر الهی قشمه ای که عارفی کم نظیر و صاحبدلی کم بدیل بود استفاده کردم. شرح قیصری بر فصوص محی الدین را از مرحوم فاضل تونی که هم در حکمت مشاء قوی بود و هم با فنون عرفانی آشنایی داشت فرا گرفتم. مسائل عقلی را هم به طور امالی - نه درس رسمی - در محضر حاج شیخ محمد تقی آملی بودم که در قسمت اخلاق و فلسفه بسیار سود بخش بود. ایشان هم به مبانی فلسفه آگاهی کامل داشت و هم در فقه و اصول متبحر بود.
در سال 1335 با کسب اجازه از محضر آن بزرگوار، عازم قم شدم. در جوار فاطمه معصومه (سلام الله علیها) و دیگر علمای ربانی به حوزه فقه مرحوم آیة الله بروجردی و محقق داماد و حوزه تدریس فلسفه، تفسیر و حدیث حضرت استاد علامه طباطبایی (قدس الله اسرارهم) راه یافتم، اصول و مقدمه ای از فقه را نزد امام خمینی (قدس سره) آموختم. در قسمتهای فقه ارتباطم با مرحوم محقق داماد بیش از سایرین بود و طی سیزده سال، تقریباً تا اواخر عمر پربرکت ایشان، در محضرشان بودم. حدود پنج سال معاملات را در خدمت مرحوم آیة الله حاج میزرا هاشم آملی آموختم که ایشان نیز در فن شریف فقه خصوصاً بحث های معاملات، فقیه ماهری بود.
در بین همه اساتید، انس علمی من به مرحوم علامه طباطبایی بیش از سایرین بود. مرحوم علامه، نظیر صدر المتالهین می کوشید تا منطق را کاملاً تعلیم کرده در خدمت فلسفه مورد بهره برداری قرار دهد، فلسفه را تکمیل کرده و به عرفان نزدیک کند. آنگاه برهان و عرفان را به خدمت قرآن ببرد تا انسان با داشتن زمینه های لازم بتواند از این دریای بی کران استفاده کند.
اما آنچه را که باید جدای از مطالب دیگر مطرح کرد انس و آشنایی با رهبر کبیر انقلاب مرحوم امام خمینی (قدس سره) است; وقتی از تهران به قم مشرف شدم حوزه بحث اصول ایشان مجمع فضلا بود و چون خود حکیمی قوی و عارفی نیرومند بود مسائل اصولی را که جزو علوم اعتباری است و با قواعد عقلا و امور عرفی آمیخته است آنچنان فولادین تحلیل می کرد که نمی گذاشت از حد جزمی که در محدوده علوم اعتباری مؤثر است پایین تر بیاید. اصول را چون معقول، محکم می گفت; سخن هر انسانی ترجمان عقل اوست، محکم گفتن نشانه حکمت گوینده است. سیره استاد، امام خمینی (قدس سره) این بود که شاگرد، آزاد بار آمده و مستقل باشد چرا که خود آزادمنش بود و مستقل. از اقبال و ادبار طلاب نه لذت می برد و نه رنج. طلابی که شیفته درک محضرشان بودند، گذشته از مقام علمی شیفته فولاد منشی و استقلال و آزادخواهی و روح بلند حکیمانه وی بودند. (نقل از اینجا)
آیت الله جوادی آملی تالیفات بسیار زیادی دارند که از جمله آنها می توان تفسیر تسنیم ، شرح مفصل بر اسفار با عنوان رحیق مختوم و تحریر تمهید القواعد با عنوان عین نضاخ نام برد.
منابع :
- آشتیانی – سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
- آشتیانی – سید جلال الدین، شرح فصوص الحکم (القیصری)
- امینی نژاد – علی، آشنائی با مجموعه عرفان اسلامی، صص 176 تا 228
- یزدان پناه – سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 34 تا 60
- امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 44 تا 51