عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ابوالحسن احمد بن میمون» ثبت شده است

احمد بن ابی الحَواریّ یا ابوالحسن احمد بن میمون (درگذشته ۲۳۰ تا ۲۴۰هجری قمری) اهل دمشق بوده و با ابو سلیمان دارانی و ابو عبدالله نباجی (سعید بن یزید) و احمد بن عاصم انطاکی (درگذشته ۲۳۹) و غیر ایشان از مشایخ صحبت داشته و شاگردی کرده است. مردم شام به وی اعتقاد تام داشته‌اند و هرگاه خشکسالی میشد، بدو روی می‌آوردند تا از خدا طلب باران کند. ابتدا به دنبال علوم رسمی بود و سپس به عرفان روی آورد. 

پدر وی (ابو الحواری) ازعارفان و متورعان بود و برادر و فرزند وی نیز اهل زهد و ورع بوده‌اند. خاندان ایشان، خاندان زهد و ورع بود. همسر وی (رابعة شامیة) نیز از زن‌های عارف بود. رابعة صاحب مکنت بود و همه اموالش را در راه شوهر و اصحابش انفاق کرد. جنید بغدادی درباره وی گفته است که احمد بن ابی الحواری، ریحانة شام است. (سلمی، طبقات الصوفیه، ص ۹۱؛ جامی، نفحات الانس، ص ۶۴؛ مناوی، طبقات کبری (کواکب دریه)، جزءیک، ص ۵۳۴؛ هجویری، کشف المحجوب، ص ۱۴۷؛ عطار، تذکرة الاولیاء، ص ۳۴۵) وی در طبقه دوم این عصر، به ویژه در بغداد که در آن روزگار درخشش خاصی داشت، نزد مشایخی همچون جنید و ابوالحسین نوری و دیگران شناخته شده بود. به گفته سلمی ابوالحسین نوری (درگذشته ۲۹۵) از اقران جنید در بغداد وی را دیده است (به گفته جامی در نفحات، شاگردی کرده است و با او صحبت داشته است).

لذا آموزه‌های عرفای شام از طریق نوری و دیگران به بغداد منتقل شده است. و از گفته جنید درباره او که وی را ریحانة شام لقب داده است، می‌توان فهمید چه پایه وی را در بغداد ارزش می‌گذاشتند. گفتنی است که احمد بن ابی الحواری حلقه واسطه‌ای است که آموزه‌های عرفانی شام را از طریق ابو عبدالله انطاکی (جامی، نفحات الانس، ص ۶۱ و ص ۹۱ (دوباره در نفحات درباره او عنوان خورده است). (احمد بن عاصم درگذشته ۲۰۵ یا ۲۳۹) که عالم به علوم شریعت و شاگرد فضیل عیاض در مکه بود، در خود گرد آورده است و سپس این آموزه‌ها در شام و بغداد راه پیدا کرده است. 

وی گویا کتابی داشته است که خواجه عبدالله انصاری آن را دیده و از آن نقل کرده است. (جامی، نفحات الانس، ص ۱۰۲؛ خواجه عبدالله انصاری، طبقات الصوفیه، ص ۲۲۸) از سخنان اوست: «ما ابتلی الله عبداً بشی اشد من الغفلة و القسوة»، «ان الله اذا احب قوماً افادهم فی الیقظة و المنام لانهم طلبوا رضاه فی الیقظة و المنام»، «کلما ارتفعت منزلة القلب کانت العقوبة الیه اسرع»، «از توبه و اجتهاد زهد و صدق خیزد و از صدق توکل برخیزد و از توکل استقامت برخیزد و از استقامت معرفت برخیزد، بعد آن لذت انس بود بعد انس حیا بود بعد از حیا خوف بود از مکر و استدراج». (عطار، تذکرة الاولیاء، ص ۳۴۶) سلمی و قشیری گویند وی در ۲۳۰ درگذشته است ولیکن ابن ملقن افزون بر آن، سال ۲۴۰هجری را نیز نقل کرده است. (طبقات الاولیاء، ص ۳۱)

منابع :

  • یزدان پناه-سید یدالله، سیری در تاریخ عرفان اسلامی، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)