اصل حیرت به معنای سرگشتگی و عدم قرار و ثبات است، که هر یک از ما آن را در حالتهای روحی و روانی خود تجربه کردهایم. اما در عرفان از سه نوع حیرت و سرگشتگی یاد میشود:
حیرت معرفتی
هرگاه انسان در امری دچار تردید شود، و سرگردانی او بدان سبب باشد که در آن امر به معرفت و شناخت دست نیافته است، حیرت معرفتی روی داده است. این نوع حیرت ممکن است در کشف حقایق، در ابتدای راه و برای گذر، مرحلة مناسبی باشد، لکن قطعاً وضع مطلوبی نیست و در مجموع حیرت منفی و نامطلوب به شمار میآید.
حیرت روانی
در این گونه، برخلاف حیرت معرفتی که شخص از نبود معرفت دچار سرگشتگی میشود، دانایی و معرفتْ مایة حیرت میشود. وقتی انسان از عجایب خلقت باخبر میشود و دربارة آنها به تأمل مینشیند و مناسبتهای فوقالعاده پیچیدة میان آنها را از نظر میگذراند، بهت و حیرتی خاص به او دست میدهد و هیمان و دهشت ویژهای همراه با لذت و شیرینی خاصی بر وی چیره میشود. این نوع حیرت، در مباحث عرفانی، مثبت و مطلوب است و در حالات عرفا فراوان یافت میشود.
حیرت وجودی
دو گونه حیرت پیشگفته از حالات نفس انساناند؛ لکن از دیدگاه عرفا، خود وجود دچار نوعی ویژه از حیرت و سرگشتگی و بیثباتی است؛ به گونهای که چه انسان باشد چه نباشد، چه فاعل شناسا و مدرِک باشد چه نباشد، واقعیتْ «دوپهلو»، «دوچهره» و «دوگونهنما»ست. از منظر عرفان، خاستگاه اصلی این نوع حیرت وجودی، عینیت در عین غیریتی است که بین حق و خلق برقرار است که در مباحث گذشته بهتفصیل به آنها پرداختیم. وقتی عارف صحنة وجود را مینگرد، در یک نظر و در یک منظر هم حق میبیند و هم خلق، و با دو چهرة حقی و خلقی روبهرو میشود: هم حق است و هم غیر حق؛ هم خلق است و هم غیر خلق؛ هم جبر است و هم اختیار؛ نه جبر است و نه اختیار؛ هم فعل حق است و هم فعل حق نیست؛ و هم فعل خلق است و هم فعل خلق نیست.
این حیرت همان است که خدای متعالی در آیة فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ (بقره/ ۱۱۵) بدان اشاره میکند؛ زیرا در عین آنکه وجهة خلقی را تثبیت میکند و میفرماید: فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ، وجهة حقی را در دل او استوار میسازد: فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ. یا در آیة مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ اللّهَ رَمَى ( انفال/۱۷) در عین اثبات فعل برای خلق، فعل را از او نفی میکند و به حق نسبت میدهد.
این نوع حیرت وجودی، عارف را دچار حیرت روانی میکند؛ به گونهای که در هیمان و شگفتی شگرفی فرو میرود و سرانجام جلال هستی او را احاطه میکند و خوفی زیبا و دلنشین در سرتاسر وجود او منتشی میشود. (عبدالرزاق کاشانی، شرح منازل السائرین، انتشارات بیدار، منزل ۶۸، ص۴۲۷.)
این تحیر، مطلوب اولیاست، و با تحیر معرفتی و حیرت نامطلوب تفاوت دارد. رسول گرامی اسلام در یکی از دعاهایشان به خدای متعالی عرض میکند: ربّ زدنی فیک تحیّراً؛ «خدایا تحیرت را در من بیفزا». (علامه حسنزاده آملی، ممدّ الهمم، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ص۱۳۶)
ذوالنون مصری (م ۲۴۵) دربارة معرفت حقتعالی میگوید: التفکر فی ذات الله جهلٌ والإشارة إلیه شرکٌ وحقیقه المعرفه حیره؛ تفکر در ذات خدا نادانی و اشاره به سوی او شرک است و حقیقت معرفت [خدا] حیرت است. خواجه عبدالله انصاری در تفسیر کلام ذوالنون میگوید: حیرت دو است: حیرت عام و آن حیرت الحاد و ضلالت است، و حیرت دیگر در عیان است و آن حیرت یافت است. (جامی، نفحات الانس، ص۲۹.)
منابع :
- امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 261 تا 263