به نظر اهل معرفت مرگ و امثال آن، نیست کردن و اعدام حقیقی نیست همچنانکه ایجاد نزد ایشان به معنای فلسفی و حقیقی خود نمیباشد زیرا معدوم ساختن شیء موجود و موجود ساختن امر معدوم به معنای متعارف فلسفی آن، در عرفان راه ندارد. و همة مباحث عرفانی از جمله ایجاد و اعدام بر اساس دو اصل کمون و بروز و لوازم آن سامان میپذیرد.
بر همین اساس ایجاد اشیا به معنای بروز یافتن آنها و خروج از کمون است، یعنی اشیایی که مخفی بودهاند، ظهور مییابند و طبیعتاً حقتعالی در این فرآیند مخفی میشود زیرا آنجا که حقتعالی و وحدت ظاهر است اشیا مخفیاند و هرگاه اشیا بروز و ظهور یابند حق در دل آنها پنهان میگردد و وحدت در دل کثرت و پشت پرده ایشان مخفی میشود.
محقق قیصری در همین باره میگوید:
ایجاده للاشیاء اختفائه فیها مع اظهاره ایّاها.
( شرح فصوص الحکم قیصری، فصل اول از مقدمه، ص ۷)
بهوجود آوردن خداوند اشیا را به معنای مخفی شدن خود در میان آنها (که) به همراه ظاهر ساختن ایشان است، میباشد.
به همین ترتیب اعدام در عرفان اسلامی به معنای کمون یافتن اشیایی است که ظهور و بروز داشتند که لازمة آن ظهور و بروز خداوند متعال است، بنابراین آن هنگام که کثرت پنهان و وحدت آشکار میشود، و با در کمون رفتن اشیا و مخفی شدن آنها، خدای واحد قهار جلوه میکند حقیقت اعدام عرفانی روی خواهد داد که از مجموعة این فرآیند به اعدام و نیست کردن عرفانی تعبیر میشود.
به همین جهت قیصری در ادامة عبارت سابق و در مقام تشریح اعدام از منظر عرفان میگوید:
واعدامه لها فی القیامة الکبری ظهوره بوحدته وقهره ایّاها بازالة تعیّناتها وسماتها وجعلها متلاشیةً کما قال لمن الملک الیوم لله الواحد القهّار وکل شیءٍ هالک الا وجهه وفی الصغری تحوّله من عالم الشهادة الی عالم الغیب او من صورة الی صورة فی عالمٍ؛
( شرح فصوص الحکم قیصری، فصل اول از مقدمه، ص ۷)
معدوم ساختن اشیا توسط خداوند متعال (گاه در قیامت کبرا صورت میگیرد و گاه در قیامت صغرا و مرگ. اما) در قیامت کبرا (به معنای) ظهور خداوند با وصف وحدت و یگانهای اوست (که لازمة آن) مقهور ساختن اشیا به واسطة ازاله تعینات و علائم آنها و متلاشی کردن این تعینات است.
همچنانکه خداوند (دربارة آن وضعیت) فرمود: پادشاهی از آنِ کیست؟ (وچون کسی نیست که پاسخ دهد، خود پاسخ میدهد که) از آنِ خدای واحد قهار است. و فرمود: جز وجه الله همه چیز فانی و نابود است. و اما اعدام در قیامت صغرا تحول و انتقال چیزی از عالم شهادت به عالم غیب یا از صورتی به صورت دیگر در یک عالم است.
ابوبکر محمد بن داود دینوری (م۳۵۰) در تفسیر آیة شریفة «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ»، عبارت زیبایی دارد که در عین اختصار همه حرف عرفا را در تبیین ایجاد و اعدام عرفانی ارائه میکند، وی میگوید:
قوله تعالی «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ» ای إظهار غائبٍ وتغییب ظاهرٍ.
(رساله قشیریه، پاورقی ص ۱۰۹)
خداوند متعال که میفرماید: «هر روز (و لحظهای) او در کاری است» (مراد از کار) آشکار ساختن امر پنهان و پنهان کردن امر آشکار است.
منابع :
- امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 574 تا 576