عارفان مسلمان از همان دوران آغازین، تلاش پیگیری را در فهم باطنی شریعت (شریعت به معنای عام آن که شامل حقیقت و طریقت و شریعت میشود) داشتهاند. بلکه همچنانکه خواهد آمد، به نظر برخی محققان، نحله عرفان در سایه فهم قرآن و سنت شکل گرفته است. از این رو، تصوف اسلامی نمایانگر بعد باطنی- معنوی اسلام خواهد بود. در این راستا، در طول تاریخ از جانب عرفان اسلامی فهم ژرف و نابی از حقایق اسلام در همه ابعاد صورت گرفته است و اسرار و حقائق شریعت را برای همگان شوراندهاند.
کتابهای بسیاری در فهم بطون قرآن به صورت تفسیر انفسی و باطنی نگاشتهاند که به «اشارات» و «تأویل عرفانی» (تأویل عرفانی از تأویل به معنای خلاف ظاهر فاصله بسیار دارد. تأویل عرفانی برای خود از شیوه معقول و منضبطی برخوردار است که در جایش به طور مبسوط بحث شده است) شهرت یافتهاند. همچنان که به شرح باطنی برخی احادیث معصومین پرداختهاند، همچون شرح الحدیث اثر قونوی. و از سویی بسیاری از بطون دستورات دینی همچون نماز و روزه وحج را مورد بررسی قرار دادهاند. کتابهایی که در اسرار نماز و روزه و حج و دیگر دستورات نگاشتهاند، گواه این معناست.
از سوی دیگر، این فرهیختگان معنوی با تیزبینی و هوشیاری «طریقت» نهفته در دل دین مبین اسلام را در کتب بسیاری همچون قوت القلوب (ابوطالب مکی)، احیاء العلوم (غزالی)، محجة البیضاء (فیض کاشانی) و رسالة الولایة (علامه طباطبایی) تبیین نمودهاند.
در بخش معارف، بسیاری از اسرار معارف دینی را همچون توحید و نبوت و امامت و معاد بازگفتهاند کتابهایی همچون فتوحات و فصوص و علم الیقین (فیض کاشانی).
عارف مسلمان در قلب «قرآن و سنت» زندگی عارفانه خود را آغاز کرده و با آن ارتقا یافته و به عمق آن دست مییابد. به ویژه آنکه عارف مسلمان در هنگام تلاوت قرآن لحظه پرشور تجلی حق را در کلام خود با شراشر وجودش لمس میکند و با طهارتی که تحصیل میکند این امکان را مییابد که حقیقت قرآن را به فراخور استعدادش احساس نماید. «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ». طبیعی است که لحظهای نمیتواند خود را از آن جدا بداند؛ از این رو، به درستی عرفان اسلامی با شریعت (به معنای عامش) آمیخته گشته است. این مجموعه گسترده در فهم دین برخاسته از چنین آمیختگیای با شریعت است.
این مجموعه سترگ ارتباط تنگاتنگی را برای عرفان با شریعت رقم زده است که نمیتوان مجموعه عرفان اسلامی را بدون آن تعریف نمود. از این منظر، عارفان مسلمان به درستی عالمان دین بوده و دغدغه فهم دین داشتهاند. کمتر کتابی از این فرهیختگان میتوان پیدا کرد که چنین دلمشغولیای را باز نتاباند.
حاصل سخن اینکه عرفان اسلامی شکلگرفته در سنت فرهنگی اسلام، مجموعهای از طریقت و حقیقت و تجلی ذوقی این حقایق (عرفان ادبی) و آموزههای عرفان عملی منعکسکننده تجربیات عرفانی عرفای مسلمان در ناحیه طریقت است و نظری که منعکس کننده تجربیات عرفانی در ناحیه حقیقت است و آموزههای ناظر به فهم اسرار شریعت و روشهای تربیتی و پرورشی در ناحیه عملی برای تحقق دو تجربه بنیادین طریقتی و حقیقتی است که با آداب ویژه و سلسلهها و فرق عرفانی همراه گشته است. محقق تاریخ عرفان اسلامی نخست باید این ابعاد را در قلمرو عرفان بازشناسی کرده و سپس با نگرش تاریخی همه این ابعاد را درگذر زمان مورد بررسی قرار دهد.
در حقیقت در عرفان و تصوف اسلامی با مقولاتی همچون «شریعت»، زهد عارفانه، ریاضت، تزکیه، مجاهده نفس، عشق، فناء، بقا، «طریقت»، قلب، کشف، شهود، معرفت، «حقیقت»، وحدت شخصیه، حق، تجلی، تعینات، انسان کامل، خال، لب، زلف، می، جام (بیان ذوقی و احساسبرانگیز امور گذشته)، پیر، مرید، مراد، رباط، خرقه، تأویل، بطون قرآن و اسرار دستورات دینی (همچون اسرار نماز) سر و کار داریم.
با کمی تأمل مییابیم که عرفان اسلامی در همه ابعادش به واژگان و اصطلاحات خاص آراسته شده است که پژوهشگر عرفان اسلامی بدون آشنایی با آنها نمیتواند به پژوهش و تحقیق دست یازد. این اصطلاحات و واژگان نیز دارای سیر تاریخی ویژهای هستند که باید محقق تاریخ عرفان آنها را از نظر دور ندارد.
منابع :
- یزدان پناه– سید یدالله، سیری در تاریخ عرفان اسلامی، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)