شاهد نخستین که شاهد درونی به شمار میآید، وجدان عارفان مسلمان است. عارفان مسلمان خود در طی سدهها، به ویژه در سدههای نخستین، بر این امر پافشاری کردهاند که علوم ما برگرفته از کتاب و سنت است. این فرهیختگان معنوی بارها گفتهاند که حقایق سلوکی و معرفتی را در سایه تأمل و تدبّر معنوی در کتاب و سنت و عمل به دستورات دینی یافتهاند. و بدین وسیله به حالات معنوی و شهودات قلبی دست یافتهاند. و پس از آن نیز شهودات خود را با میزان شریعت ارزیابی کردهاند.
شیخ طائفه جنید بغدادی (درگذشته 297 یا 298) گوید: «این راه کسی رود که کتاب خدای عزّ و جل بر دست راست گرفته باشد و سنت مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) بر دست چپ گرفته و به روشنایی این دو شمع میرود تا نه در مغاک شبهت افتد و نه در ظلمت بدعت».( عطار، تذکرة الاولیاء، ص 420) و همو گوید: «شیخ ما در اصول و فروع و بلا کشیدن امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است.»( عطار، تذکرة الاولیاء، ص 420) و باز گوید: «اگر مرتضی یک سخن به کرامت نگفتی اصحاب طریقت چه کردندی؟»( عطار، تذکرة الاولیاء، ص 420) سُلمی از وی نقل میکند که گفت: «الطرق کلّها مسدودة علی الخلق الاّ من اقتفی اثر الرسول و اتبع سنته و لزم طریقته».( طبقات الصوفیة، ص 132) قُشیری از وی این چنین آورده است: «من لم یحفظ القرآن و لم یکتب الحدیث لا یقتدی به فی هذا الامر لان علمنا هذا مقید بالکتاب و السنه».( الرسالة القشیریة، ص 72) ذوالنون مصری (درگذشته 245) گوید: «علامت محبت خدای عزّ و جل آن است که متابع حبیب خدای بود در اخلاق و افعال و اوامر و سنن».( عطار، تذکرة الاولیاء، ص 149؛ قشیری، الرسالة القشیریة، ص 37؛ سلمی، طبقات الصوفیة، ص 30) بایزید بسطامی (درگذشته 261) گوید: «لو نظرتم الی رجل اعطی من الکرامات حتی یرتقی فی الهواء فلا تغتروا به حتی تنظروا کیف تجدونه عند الامر و النهی و حفظ الحدود واداء الشریعة».( قشیری، الرسالة القشیریة، ص 56) از بایزید در باب سنت و فریضه پرسیدند، در جواب گفت: «السنة ترک الدنیا و الفریضة الصحبة مع المولی لان السنة کلها تدل علی ترک الدنیا و الکتاب کله یدل علی صحبة المولی. فمن تعلَّم السنة و الفریضة فقد کمل».( سلمی، طبقات الصوفیة، ص 74) ابو سلیمان دارانی (درگذشته 215) گوید: «ربما یقع فی قلبی النکتة من نکت القوم ایاماً فلا اقبل منه الا بشاهدین عدلین: الکتاب و السنة».( سلمی، طبقات الصوفیة، ص 76)
سهل تستری (درگذشته 283) گوید: «کل وجد لا یشهد له او کتاب و السنة فباطل».( ابو نصر سراج، اللمع، ص 99) سری سقطی (درگذشته 251) در تصوف سه ویژگی را شرط دانسته است و شرط دوم را اینگونه بیان کرده است: «و لا یتکلم بباطن فی علم ینقضه علیه ظاهر الکتاب و السنة».( قشیری، الرسالة القشیریة، ص 44) ابن عطاء (درگذشته 309 ه) گوید: «من الزم نفسه آداب الشریعة نورالله قلبه بنور المعرفة. و لا مقام اشرف من مقام متابعة الجیب صلی الله علیه و سلم فی اوامره و افعاله و اخلاقه».( همان، ص 89)
پیداست که همه این مشایخ که از آنها این سخنان را نقل کردهایم، از بزرگان و استوانههای عرفان در سده سوم میباشند.
پیش از این نیز سخنانی را در باب شریعت و طریقت و حقیقت از این بزرگان نقل کردیم که میتوان بر این مجموعه افزود. باری سخنان مشایخ عرفان در این باب بسیار(رجوع شود به قشیری، الرسالة القشیریة، ص 65 و ص 75 و ص 85 و ص 159؛ و ابو نصر سراج، اللمع، ص 98 و ص 99؛ و هجویری، کشف المحجوب، ص 348 تا ص 499) است؛ به همین اندازه بسنده میکنیم.
منابع :
· یزدان پناه– سید یدالله، سیری در تاریخ عرفان اسلامی، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)