عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رسالت» ثبت شده است

از اهل معرفت مقام ولایت را برتر از مقام نبوت می‌دانند و در کلمات خود گاهی تصریح به برتری ولی از نبی می‌کنند. این کلمات موجب کج‌فهمی‌هایی برای غیرواردان شده و پنداشته‌اند که عرفا، اولیای غیرنبی را از انبیا برتر می‌شمارند.

عرفای بزرگی مثل ابن عربی با توجه به این کج‌اندیشی به شرح و توضیح کلام عرفا پرداخته‌اند و مراد اصلی ایشان را بازشناسانده‌اند چراکه عارفان مسلمان در این گفتار ناظر به مراتب طولی سه‌گانة ولایت و نبوت و رسالت‌اند و ولایت هر نبی‌ای را از نبوت و رسالت خود او برتر می‌شمارند نه آنکه اولیای تابع آن نبی، برتر و بالاتر از آن پیامبر الهی باشند زیرا همة ایشان ولایت را از همان پیامبر و باطن او به ارث برده‌اند.

آری ممکن است اولیای پیرو یک پیامبر از پیامبران گذشته برتر باشند، همچنان‌که به طور قطع و یقین حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها وائمة معصومین علیهم السلام که اولیای تابع پیامبر خاتم هستند از انبیای گذشته برترند تا جایی که در حدیث آمده است «علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل». اما هرگز از خود رسول‌الله صلی الله علیه و آله و مقام ولایی او برتر نیستند زیرا آنها وارث ولایت رسول‌الله هستند.

محقق جامی در قسمت پایانی فص عزیری می‌گوید:

و آنچه منقول است از بعضی از اولیاء‌الله که ولایت از نبوت فاضل‌تر است، مراد آن است که جهت ولایت نبی از جهت نبوت او فاضل‌تر است، نه آنکه ولایتِ ولیِ تابعْ فاضل‌تر است از نبوت نبی‌ِ متبوع. قال الشیخ رضی الله عنه: اذا سمعت احداً من أهل الله اَوْ ینقل الیک عنه أنّه قال: الولایة أعلی من النبوّه، فلیس یرید ذلک القائل الاّ ما ذکرنا. وهو انّ ولایة النبی أعلی من نبوّته او یقول إنّ الولی فوق النبی والرسول فإنّه یعنی بذلک فی شخص واحد وهو أنّ للرسول من حیث أنّه ولیٌّ أتمّ منه من حیث أنّه نبی او رسول، لا أنّ الولی التابع له اعلی منه.

علامه حسن زاده می فرمایند :

قال صلى الله علیه و آله و سلم: لى مع الله وقت لا یسعنى فیه ملک مقرب و لا نبى مرسل، نکره در سیاق نفى افاده عموم مى‏دهد که در آنحال لا یسعنى خود آنجناب را که نبى مرسل است شامل است. و انما قال وقت و لم یقل مقام للفرق بین مرتبه الرساله و مرتبه الولایه لان دعوى الرساله لا یلائم دعوى المقام هناک و انما یلائم الدعوى الوقتیه (اسفار ج 3 ص 62 ط 1) مقام شهود دائم است بخلاف وقت، فرق میان وقت و مقام نظیر فرق میان حال و ملکه است، (اسفار ج 3 ط 1 ص 84).

منابع :

  • امینی نژاد علی، حکمت عرفانی، ص 623
  • حسن زاده آملی - حسن، هزار و یک نکته، نکته 940، ص 773

منظور از سخنان پیش گفته، این نیست که جهت ولایی تابع رسول، بر رسول مقدم است. پیش تر بیان شد که در رسول سه جهت وجود دارد:

1) جهت ولایی و حقانی که از این جهت، فانی درحق و باقی بر حق می شود و به شکل حق الیقینی به صقع ربوبی بار می یابد؛

2) جهت ملکی که با ملائکه حشر و نشر می یابد و از آنها حقایقی را می ستاند

3) جهت بشری که حقایق برگرفته را به مردم و امت خویش ابلاغ می کند، ولی در نبی ای که رسول نیست، جهت سوم یعنی جهت ابلاغی مطرح نیست. بی گمان جهت ولایی از نظر رتبه در نبی و رسول، از جهت ملکی برتر است؛ زیرا جهت ولایی، گرفتن حقایق از حضرت حق و جهت ملکی گرفتن حقایق از ملائکه است. در واقع، نبوت برزخ میان ولایت و رسالت است. از این رو، عارفان باطن نبوت را ولایت دانسته اند؛ زیرا تا انسان حقانی نشود و به صقع ربوبی بار نیابد وسفر دوم را نپیماید ، سفر سوم آغاز نمی شود. در سفر سوم، شخص نبی و رسول می تواند با ملک بنشیند و با ویژگی های نبوت و رسالت از او بهره گیرد. اگر این نبوت وجهت ملکی قوی باشد، به شکل رسالت خود را نشان می دهد، ولی نبوت بدون رسالت از مرتبه ضعیف تر ارتباط خبر می دهد:

انقسم النبی إلى المرسل و غیره. فالمرسلون اعلى مرتبه من غیرهم لجمعهم بین المراتب‏ الثلاث‏: الولایه و النبوه و الرساله. ثم الأنبیاء لجمعهم بین المرتبتین: الولایه و النبوه، و ان کانت مرتبه ولایتهم اعلى من نبوتهم و نبوتهم اعلى من رسالتهم لان ولایتهم جهه حقیتهم لفنائهم فیه و نبوتهم جهه مُلکیتهم إذ بها یحصل المناسبه لعالم الملائکه فیأخذون الوحى منهم، و رسالتهم جهه بشریتهم المناسبه للعالم الإنسانی.

و إلیه أشار الشیخ، رضى اللَّه عنه، بقوله: مقام النبوه فی برزخ دُوین الولى و فوق الرسول، أی النبوه دون الولایه التی لهم و فوق الرساله.

 (قیصری، شرح فصوص الحکم، تصحیح آشتیانی، ص 148)

نبی به مرسل و غیر مرسل تقسیم می شود. پس انبیای مرسل ، مرتبه ای بالاتر از غیرشان دارند؛ زیرا میان سه مرتبه ولایت، نبوت و رسالت جمع کرده اند. پس از آنها، انبیایی هستند که میان دو مرتبه ولایت و نبوت جمع کرده اند؛ هر چند مرتبه ولایتشان بالاتر از مرتبه نبوتشان و مرتبه نبوتشان (در مورد انبیای مرسل) بالاتر از مرتبه رسالتشان است؛ زیرا ولایت آنها، همان جهت حقانی آنها وبه واسطه فنایشان در حق است، و نبوتشان نیز، جهت ملکی آنهاست؛ زیرا به واسطه این جهت است که آنها با عالم فرشتگان مناسبت می یابند و وحی را از آنها دریافت می دارند. نیز رسالت آنها، همان جهت بشری آنهاست که با عالم انسانی مناسب است. و شیخ (ابن عربی) در عبارت مقام نبوت بینابین است؛ اندکی پایین تر از ولی و بالاتر از رسول ؛ به همین اشاره دارد؛ یعنی نبوت ، پایین تر از ولایت و بالاتر از رسالت است.

همان طور که گذشت عارفان برآنند نبوت و رسالت که برای بیان تشیع از سوی ملائکه و ابلاغ آن بر امت در نبی و رسول لحاظ شده است، با پایان پذیرفتن زمان نبوت و رسالت به پایان می رسد. از این رو، پس از رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم دیگر نبوت ورسالت پایان پذیرفت، ولی ولایت وجهت حقانی هرگز قطع نشد و اتصال به آسمان، همچنان برقرار است که از آن، به نبوت إنبایی (نه تشریعی) یاد می کنند. این سخن با دیدگاه شیعه همخوان است:

(فإن الرساله و النبوه، أعنى نبوه التشریع و رسالته، تنقطعان‏ و الولایه لا تنقطع أبداً). و ذلک لأن الرساله و النبوه من الصفات الکونیه الزمانیه فینقطع بانقطاع زمان النبوه و الرساله، و الولایه صفه إلهیه، لذلک سَمى نفسه ب «الولى» الحمید و قال: «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا ...» فهی غیر منقطعه أزلًا و أبداً. و لا یمکن الوصول لأحد من الأنبیاء، و غیرهم، إلى الحضره الإلهیه إلا بالولایه التی هی باطن النبوه. و هذه المرتبه من حیث جامعیه الاسم الأعظم لخاتم الأنبیاء .

(قیصری، شرح فصوص الحکم، تصحیح آشتیانی، ص 438)

رسالت و نبوت، یعنی رسالت تشریعی و نبوت تشریعی، پایان می پذیرند، ولی ولایت هرگز قطع نمی شود؛ زیرا رسالت و نبوت از صفات کونی زمانی هستند؛ پس به انقطاع زمان، نبوت و رسالت قطع می شوند، اما ولایت صفتی الهی است. به همین دلیل، خداوند خود را ولی حمید نامید و فرمود خداوند ولیُّ کسانی است که ایمان آورده اند. پس ولایت هرگز پایان نمی پذیرد و ازلی و ابدی است. و رسیدن به حضرت الهی (تعین ثانی) ، برای هیچ کدام از انبیا جز به واسطه ولایتی که همان باطن نبوت است، امکان پذیر نیست و این مرتبه، از جهت جامعیت اعظمش تنها برای خاتم انبیاست.

نکته دیگری که اهل معرفت درباره رسالت یادآور می شوند آن است که جنبه ابلاغ به امت در رسالت لحاظ شده است. در نتیجه، نبابر نیاز امت ها، رسل به شأن ابلاغ می پردازند. بر این اساس، مرتبه رسولان ، به مراتب امت ها باز می گردد.

اعلم، أن الرسل، صلوات اللَّه علیهم، من حیث هم رسل، لا من حیث هم أولیاء و عارفون على مراتب ما هی علیه أُممهم، فما عندهم من العلم الذی أرسلوا به إلا قدر ما تحتاج إلیه أمه ذلک الرسل، لا زائد و لا ناقص) أی، الرسل من حیث إنهم رسل، ما أُعطى لهم العلم إلا قدر ما یطلب استعدادات أمته، لا یمکن أن یکون زائداً علیه و لا ناقصاً منه، لأن الرسول إنما هو مُبلّغ لِما أُنزل إلیه، کقوله تعالى: «بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ‏ و فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ (رعد/40) إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ مُبِینٌ.(اعراف/184)»... و أما من حیث إنهم أولیاء فانون فی الحق، أو أنبیاء عارفون، فلیس کذلک...على أن العارفین لهم نصیب من النبوه العامه، لا الخاصه التشریعیه. و قوله: (على مراتب ما هی علیه أممهم) بإضافه «المراتب» إلى (ما) خبر (أن). و (هی) ضمیر مبهم مُفسِّره (أممهم).

(قیصری، شرح فصوص الحکم، تصحیح آشتیانی، ص 820)

رسولان ، صلوات الله علیهم، ازجهت اینکه رسول هستند و به مراتب امتهای خود علم دارند، و نه از این جهت که ولی اند، علمی که با آن به رسالت فرستاده شده اند، تنها به اندازه ای است که امتشان به آن نیازمند باشد؛ نه بیشتر و نه کمتر.

یعنی به رسولان از آن جهت که رسول اند، تنها به اندازه ای علم داده می شود که استعدادهای امت هایشان درخواست کند و ممکن نیست بیش از آن یا کمتر از آن باشد؛ زیرا رسول کسی است که آنچه را بر وی نازل شده است تبلیغ کند؛ همان گونه که خداوند متعال فرمود: آنچه را بر وی نازل شده است تبلیغ می کند؛ همان گونه که خداوند متعال فرمود: آنچه را که بر تو نازل شده است ابلاغ کن و "و بر رسول جز ابلاغ واجب نیست" یا "او جز هشدار دهنده ای نیست" ... اما از آن جهت که ولی و فانی در حق و عارف بالله هستند؛ پس چنین نیست .... افزون بر اینکه عارفان از نبوت عام بهره دارند؛ نه از نبوت خاص تشریعی.

در پایان گفتنی است اینکه در عرف عارفان گفته می شود که ولایت باطن نبوت و رسالت و برتر از آن است، بدین معنا نیست که ولایت اولیای دیگر، حتی پیروان رسول از نبوت و رسالت رسول برتر است، بلکه عارفان از این سخن، برتری جهت ولایی شخص رسول را بر جهت ملکی و رسالتی وی قصد کرده اند و هرگز پیرو رسول نمی تواند از خود رسول برتر باشد. تنها جهت ولایی رسول که جهت حقانی است، برتر از جهت ملکی و بشری اوست.

فإذا سمعت‏ أحداً من أهل اللَّه ... یقول إن الولی فوق النبی و الرسول، فإنه یعنی بذلک فی شخص واحد: و هو أن الرسول علیه السلام- من حیث هو ولی- أتم منه من حیث هو نبی رسول، لا أن الولی التابع له ای للرسول أعلى منه.

(ابن عربی، فصوص الحکم، ص 135)

هنگامی که از یکی از اهل الله بشنوی .... که ولی بالاتر از نبی و رسول است، مقصود از آن در شخصی واحد است؛ بدین معنا که رسول از آن جهت که ولی است، از خودش از آن جهت که نبی و رسول است، کامل تر است؛ نه اینکه ولی ای که پیرو رسول است، بالاتر از او باشد.

منابع :

  • یزدان پناه  سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 646 تا 650

اهل الله این مفاهیم سه گانه را در قالب تقسیم بندی‌های مختلفی اراده داده اند که هر کدام مزیتی دارد. در یک تقسیم بندی دوتایی، بدون در نظر گرفتن تفاوت میان نبوت و رسالت، این دو را در مقابل ولایت مطرح کرده اند و در تقسیم بندی دیگری، هر کدام از رسالت و نبوت و ولایت قسیم یکدیگر به شمار آمده اند. بنابر تقسیم بندی دوم، تفاوت میان سه قسم چنین تبیین می‌شود که در رسالت، ابلاغ و تبلیغ پیام الهی به مردم برجسته است؛ در نبوت، گرفتن معارف از فرشتگان و سرانجام در ولایت، گرفتن حقایق به طور مستقیم از حق تعالی مطرح است. انسان کامل می‌تواند واجد هر سه مقام در آن واحد باشد؛ این گونه که هم در مقام رسالت، وظیفه ابلاغ پیام الهی به مردم را داشته باشد، هم از طریق فرشتگان، پیام الهی را دریافت کند و هم به طور مستقیم معارف الهی را از حضرت الوهیت دریافت دارد. می‌توان گفت جهت رسالت، به نشئه مادی عالم ارتباط دارد و جهت ولایت، به صقع ربوبی و نبوت هم که حد وسطی میان این دو مفهوم است؛ با عالم عقل و ملائکه ارتباط می‌یابد، هر چند باید دانست که جهت رسالت از نبوت مایه می‌گیرد، تا نبوت نباشد رسالت مطرح نخواهد بود و تا ولایت نباشد، نوبت به مقام نبوت نمی رسد.

تفاوت دیگری که اهل الله میان رسول و نبی می‌گذارند این نکته است که برتری رسولان بر یکدیگر به برتریی امت‌های آنها باز می‌گردد، اما برتری انبیا، از آن جهت که نبی هستند، به آنچه که عارفان آن را قوه تسدید ملکی می‌خوانند باز می‌گردد؛ بدین معنا که برخی انبیا که برترند، به واسطه فرشتگانی که مرتبه وجودی برتری دارند، یاری و تأیید می‌شوند.

اما در تقسیم بندی دوگانه ای که پیش تر بدان اشاره شد، عارفان با قرار دادن ولایت در مقابل نبوت بر این نکته تأکید می‌ورزند که ولایت، باطن نبوت است. البته هنگامی که در این تقسیم بندی از نبوت سخن می‌رود، مقصود مجموع نبوت و رسالت است. این سخن بدین معناست که هر نبی و رسولی از باطن ولایتش ، روزی الهی خویش را می‌خورد. در واقع، بدون ولایت، عنوان نبی یا رسول عنوانی بی معناست. به این ترتیب، جنبه ولایی نبی یا رسول، مایه بروز جنبه رسالت است؛ یعنی نبوت وی، مهم تر و بنیادی تر است.

منظور از ولایت، در مقابل نبوت و رسالت، تحقق انسان به جهت حقانی در صقع ربوبی، در ضمن سفر دوم و سوم است؛ تحققی که با فنای جهات امکانی به بقا به جهت اطلاقی و وجوبی، امکان پذیر می‌گردد. پس در واقع، مقام ولایت، مقام فنا و اتصال به صقع ربوبی است. با توجه به این توضیح، وقتی می‌گوییم هر نبی از جنبه ولایی خود مدد روحانی والهی می‌گیرد، بدین معناست در مقام ولایت، فناست و تا به مقام فنا نرسد، حتی نبوت او معنا نخواهد داشت. البته تجربه فنا و بقای بعد الفنا نیز خود مراتبی دارد و هرچه مرتبه فنایی و بقای بعد الفنایی انسان کامل، عمیق تر باشد، مرتبه ولایت وی بالاتر خواهد بود.

در همین زمینه، اهل معرفت گفته اند نباید چنین پنداشت که تمام حالات و بیان‌های یک نبی یا رسول، به جنبه نبوت یا رسالت او مربوط است. برخی از این گفته‌ها و حالت‌ها، به جنبه ولایی و باطن نبوت و رسالت باز می‌گردند و مخاطب آنها تنها کسانی اند که از ولایت الهی بهره دارند. بنابراین، تفسیر درست این حالات و فرموده‌ها ، تنها از عهده کسانی بر می‌آید که محرم اسرار ولایت هستند.

تقسیم بندی دیگری که اهل معرفت درباره نبوت ارائه داده اند تقسیم نبوت به دو قسم انبایی و تشریعی، یا عام و خاص است. نبوت تشریعی یا خاص که شامل رسالت نیز می‌شود، در مورد کسی مصداق می‌یابد که از سوی خداوند به عنوان نبی برانگیخته شود و شریعتی برای امت خود بیاورد. نبوت انبایی یا عام، ویژه کسانی است که ادعای برانگیخته شدن از سوی خداوند متعال و حمل پیامی ویژه (شریعت خاص) از سوی او را ندارند، اما به برکت اتصال به گنجینه غیب و جنبه ولایی شان از حقایق و معارف باطنی خبر می‌دهند؛ بدین معنا، نبوت عام، برخلاف نبوت خاص، امری ویژه انبیا، به معنای متداول کلمه نیست و اولیای الهی و مقربان درگاهش نیز می‌توانند مصداق آن باشند. هرچند نبوت تشریعی با ختم سلسله انبیا و شریعت‌های آنان پایان می‌پذیرند، اما نبوت انبایی هرگز پایان نمی پذیرد و تا هنگامی که سلسله اولیای الهی در زمین ادامه دارد، این نوع نبوت نیز ادامه خواهد داشت. از مجموع آنچه گذشت، می‌توان دریافت که نبوت، مقامی بالاتر از رسالت و ولایت بالاتر از هر دو است.

فالنبوه دائره تامه مشتمله على دوایر متناهیه متفاوته فی الحیطه. و قد علمت ان الظاهر لا تأخذ التأیید و القوه و القدره و التصرف و العلوم و جمیع ما یفیض من الحق تعالى علیه الا بالباطن و هو مقام الولایه... فالولى هو الفانی فیه الباقی به‏.

(قیصری، شرح فصوص الحکم، تصحیح آشتیانی، ص 145-146)

نبوت دایره ای کامل است که شامل دایره‌های محدود و متفاوت از جهت حیطه می‌شود و دانستی که ظاهر (مقام نبوت و رسالت) ، قوه، قدرت، تأیید، تصرف، علوم و همه آنچه را که از حق تعالی دریافت می‌دارد، تنها به واسطه باطن که همان مقام ولایت است دریافت می‌دارد .... پس، ولی همان کسی است که فانی در حق و باقی به اوست....

هذا المقام‏ دائرته‏ أتم و أکبر من دائره النبوه  لذلک انختمت النبوه و الولایه دائمه و جعل الولى اسماً من أسماء اللَّه تعالى، دون النبی. و لمّا کانت الولایه أکبر حیطه من النبوه و باطنا لها شملت الأنبیاء و الأولیاء. فالأنبیاء اولیاء فانین فی الحق باقین به منبئین عن الغیب و اسراره بحسب اقتضاء الاسم الدهر إنباؤه و إظهاره فی کل وقت و حین منه‏.

(قیصری، شرح فصوص الحکم، تصحیح آشتیانی، ص 147)

مقام ولایت، دایره ای کامل تر و بزرگ تر از دایره نبوت دارد. به همین دلیل، نبوت پایان پذیرفت، ولی ولایت پیوسته است. نیز ولی نامی از نام‌های خداوند است؛ برخلاف نبی و چون گستره ولایت بزرگ تر از نبوت است و ولایت باطن آن است، شامل حیطه انبیا و اولیا نیز می‌شود. پس انبیا (شامل نبی و رسول) اولیایی هستند که فانی در حق و باقی به او هستند و از غیب و اسرار وی خبر می‌دهند. آن گونه که اسم دهد، اقتضای اخبار و اظهار آن در هر زمان را داشته باشد.

منابع :

  • یزدان پناه  سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 643 تا 646 

ولایت عبارت است از ارتباط بی‌واسطة انسان کامل با حق‌تعالی که از طریق فنای‌ در حق حاصل می‌شود و انسان در این مسیر بدون هیچ واسطه‌ای معارف و حقایق را از خداوند اخذ می‌نماید. اما «نبوت» عبارت است از آنکه انسانی حقایق و معارف الهی را از طریق فرشته‌ای از فرشتگان و با وساطت او اخذ نماید که این نوع ارتباط از راه اتحاد با «عالم عقل» صورت می‌پذیرد و در پی آن شخص نبی مأمور به هدایت و ارشاد مردم می‌شود. و «رسالت» عبارت است از نبوتی که نبی الهی در مقام اخذ وحی از فرشته ـ یعنی در مقام نبوتش ـ بر شریعتی جدید اطلاع می‌یابد و در مقام ارتباط با مردم علاوه بر وظیفة هدایت و دستگیری و ارشاد آنها، مأمور به ابلاغ شریعت تازه به ایشان نیز می‌گردد.

به بیان دیگر در انبیا، آن‌گاه که مسئلة ابلاغ شریعت جدید به مردم و پیام‌رسانی مطرح است، خبر از مقام رسالت ایشان می‌دهد و آن‌گاه که بحث اخذ وحی و معارف وحیانی حتی معارف مرتبط با شریعت جدید از فرشته و تسدید ملک در میان باشد، خبر از مقام نبوت ایشان بوده و آن وقت که مسئلة ارتباط و اخذ از خداوند و فنای در او مطرح باشد حاکی از مقام ولایت آنها می‌باشد.

بنابراین ولایت باطن نبوت و رسالت است و ریشه و معدن آنها به حساب می‌آید، زیرا هیچ نبی و رسولی نیست مگر آنکه اول ولایت یافته و ولی شده است و به اندازة سعة ولایتش نبوت و رسالت یافته است. و نبوت نیز باطن رسالت است زیرا هیچ رسولی نیست جز آنکه پیش‌تر به لحاظ مقام نبوتش شریعت جدید را از ملک وحی اخذ کرده است.

جامی در تبیین نبوت و رسالت و ولایت می‌گوید:

نبی آن کس باشد که فرستاده شود به خلق از برای هدایت و ارشاد ایشان به کمالی که مقدر است به حسب استعداد اعیان ایشان را. و «نبی» فعیلیست به معنی فاعل از «نبأ» ـ که عبارت است از خبرـ یعنی مخبر از حق‌تعالی و ذات و اسما و صفات او مر بندگان او را؛ یا به معنی مفعول، یعنی او را حق‌تعالی اخبار کرده است از امور مذکوره. و «رسول» آن نبی را گویند که مأمور بود به وضع شریعتی ابتدائاً یا به نسخ بعضی از احکام شریعتی که پیش از او موضوع بوده. و «ولایت» مأخوذ است از «وَلْی» ـ که قرب است ـ و آن منقسم می‌شود به دو قسم، «عامه» و «خاصه»: «ولایت عامه» شامل باشد جمیع مؤمنان را به حسب مراتب ایشان، و «ولایت خاصه» شامل نباشد الاّ واصلان را از سالکان. پس آن عبارت باشد از فانی شدن بنده در حق، به آن معنی که افعال خود در افعال حق و صفات خود در صفات حق و ذات خود را در ذات حق فانی یابد. نامیست ز وی و باقی همه اوست، فالولی هو الفانی فی الله سبحانه و الباقی به و الظاهر باسمائه و صفاته. و ولایت باطنِ نبوت است، نبی از راه ولایت ـ که باطن وی است ـ از حق عطاء و فیض می‌ستاند و از راه نبوت ـ که ظاهر وی است ـ به خلق افاضه می‌کند و می‌رساند. (نقد النصوص، ص ۲۱۳)

البته از جهتی دیگر رسول بالاتر از نبی و ولی است. زیرا کسی که رسول است مقامات ولایت و نبوت را پیش‌تر حائز شده است اما ممکن است کسی ولی و نبی باشد اما رسول نباشد، همچنان‌که ممکن است کسی ولی باشد اما نبی و رسول نباشد. بنابراین هرچند از نظر باطنی و رتبة هستی‌شناسانه مقام ولایت برتر از نبوت و رسالت است لکن از نظر حیازت مقامات، رسول از همه برتر و بالاتر می‌باشد.

(ر.ک: شرح فصوص الحکم قیصری، فصل دوازدهم از مقدمه، ص ۴۵؛ محقق جامی، نقد النصوص، ص ۲۱۳ در زمینه نسبت ولایت و نبوت و رسالت می‌گوید:

 اعلم انّ کل رسول نبی من غیر عکس کلی؛ فالرساله خصوص مرتبه فی النبوه. وکل نبیٍ ولی من غیر عکس کلی؛ فالنبوّه خصوص مرتبة فی الولایه. فکل رسول ولیٌ کما انّه نبی. فالرسل صلوات الرحمن علیهم اعلی مرتبه من غیرهم لجمعهم بین المراتب الثلاث ـ الولایه والنبوه والرساله ـ ثمّ الأنبیاء لجمعهم بین‌المرتبتین؛ لکنّ مرتبه ولایتهم اعلی من نبوتهم ونبوتهم اعلی من رسالتهم، لانّ ولایتهم جهة حقّیتهم لفنائهم فیه ونبوتهم جهه مَلَکیتهم اذبها یحصل المناسبة لعالم الملائکة فیأخذون الوحی منهم ورسالتهم جهه بشریّتهم المناسبه للعالم الإنسانی والیه أشار الشیخ رضی الله عنه بقوله: «مقام النبوّه فی برزخٍ» «دوین الولی وفوق الرسول» ای النبوه دون الولایه التی لهم وفوق الرساله.)

منابع :

  • امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص  618 تا 622