دوره نخستین عرفان اسلامی عصر شکوفائی و به کمال رسیدن عرفان عملی بود. عرفا در این دوره مقامات و منازل را پی در پی تجربه کردند و هر شیخی از مشایخ عرفان صاحب مقامی شد و در نهایت در مرحله سومِ دوره نخست شروع به تدوین این مقامات کردند. کتاب هایی چون اللمع سراج، رسالة قشیریة، کشف المحجوب و در پایان منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری، که اوج بحث عرفان عملی بود، در این زمینه تألیف شده بود.
اما با اینکه این دوره اوج شکوفائی عرفان عملی بود، در عین حال بسترها و زمینههایی برای عرفان ادبی، نظری و ابعاد دیگر عرفان نیز در آن وجود داشت ولی آنگونه که در عرفان عملی به کمال و پختگی رسید در دیگر ابعاد موفق نبود. به تعبیری، در عین اینکه زمینهها و بسترهای ابعاد دیگر را آماده کرد، اما از همه ظرفیتهای موجود استفاده نکرد. و بیشترین توجه به سمت عرفان عملی معطوف بود.
آنچه باعث شد نگارنده از سال ۵۰۰ تا ۹۰۰ ه. ق. را دوره دوم بنامد و آن را دورهای مستقل از دوره اول به حساب بیاورد، شکوفایی و به کمال رسیدن این استعدادها بود، یعنی احساس میشود با چیز جدیدی روبرو هستیم. چهره غالب عرفان دوره نخست بحث منازل و مقامات و فلسفههای سیر و سلوکی بود، اما از این به بعد، دغدغههای دیگر جدی میشود به قدری که بعضی مواقع فقط دغدغه عرفان نظری وجود دارد؛ یعنی کتب مستقل در عرفان نظری دیده میشود. قبلا کتب مستقل در عرفان عملی مینوشتند و اگر هم در عرفان نظری کتابی نوشته میشد، مثل کاری که ترمذی انجام داد، با ذهنیت عرفان نظری نبود. این دوره به قدری از دوره اول متمایز است که هر کسی با اندکی تأمل مییابد که سبک و سیاق دیگری حاکم است غیر از سبک و سیاق دوره نخست و همین باعث میشود که این دوره را دوره جداگانهای به حساب آوریم.
منابع :
- یزدان پناه-سید یدالله، سیری در تاریخ عرفان اسلامی، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)