عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عرفان عملی» ثبت شده است

دوره نخستین عرفان اسلامی عصر شکوفائی و به کمال رسیدن عرفان عملی بود. عرفا در این دوره مقامات و منازل را پی در پی تجربه کردند و هر شیخی از مشایخ عرفان صاحب مقامی شد و در نهایت در مرحله سومِ دوره نخست شروع به تدوین این مقامات کردند. کتاب هایی چون اللمع سراج، رسالة قشیریة، کشف المحجوب و در پایان منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری، که اوج بحث عرفان عملی بود، در این زمینه تألیف شده بود.

اما با اینکه این دوره اوج شکوفائی عرفان عملی بود، در عین حال بسترها و زمینه‌هایی برای عرفان ادبی، نظری و ابعاد دیگر عرفان نیز در آن وجود داشت ولی آنگونه که در عرفان عملی به کمال و پختگی رسید در دیگر ابعاد موفق نبود. به تعبیری، در عین اینکه زمینه‌ها و بسترهای ابعاد دیگر را آماده کرد، اما از همه ظرفیت‌های موجود استفاده نکرد. و بیشترین توجه به سمت عرفان عملی معطوف بود.

آنچه باعث شد نگارنده از سال ۵۰۰ تا ۹۰۰ ه‍. ق. را دوره دوم بنامد و آن را دوره‌ای مستقل از دوره اول به حساب بیاورد، شکوفایی و به کمال رسیدن این استعدادها بود، یعنی احساس می‌شود با چیز جدیدی روبرو هستیم. چهره غالب عرفان دوره نخست بحث منازل و مقامات و فلسفه‌های سیر و سلوکی بود، اما از این به بعد، دغدغه‌های دیگر جدی می‌شود به قدری که بعضی مواقع فقط دغدغه عرفان نظری وجود دارد؛ یعنی کتب مستقل در عرفان نظری دیده می‌شود. قبلا کتب مستقل در عرفان عملی می‌نوشتند و اگر هم در عرفان نظری کتابی نوشته می‌شد، مثل کاری که ترمذی انجام داد، با ذهنیت عرفان نظری نبود. این دوره به قدری از دوره اول متمایز است که هر کسی با اندکی تأمل می‌یابد که سبک و سیاق دیگری حاکم است غیر از سبک و سیاق دوره نخست و همین باعث می‌شود که این دوره را دوره جداگانه‌ای به حساب آوریم.

منابع :

  • یزدان پناه-سید یدالله، سیری در تاریخ عرفان اسلامی، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)

هرچند واژه عرفان عملى در موارد متعددى تسامحاً بر علم عرفان عملى اطلاق مى‌گردد لکن باید دانست که بین عرفان عملى و علم عرفان عملى تفاوت است. آنچه تاکنون شرح آن گذشت، نفس عرفان عملى بود. عرفان عملى یعنى آنکه شخصى عملاً وارد سیر و سلوک شده، مقامات را یکى پس از دیگرى تحت نظارت استاد حاذقى طى کند تا به مرحله وصول و فناء دست یابد، نفس این حقیقت را عرفان عملى یا سیر و سلوک مى‌گویند. لکن عارفان با استفاده از شریعت و با بهره‌گیرى از تجارب سالکانه شخصى خود که به تدریج و در طى عملى مسیر سلوک حاصل نمودند، دست به تدوین و تنظیم علمىِ منازل و مقامات و احوالِ سالک زدند و مجموعه‌هاى بدیعى به صورت کتاب و فن و علم عرضه کردند، و علم عرفان عملى را پایه‌ریزى نمودند.

بنابراین:

علم عرفان عملى، بررسى عالمانه و مداقه‌هاى خردمندانه پیرامون سلوک و تجارب سالکانة عارفان و ریاضات و مجاهدات صوفیان است. لذا پس از شکل‌گیرى علم عرفان عملى که اوج خود را در منازل السائرین اثر خواجه عبدالله‌ انصارى نشان داده است، این علم از بهترین مقدمات ورود به عرفان عملى و سلوک به حساب مى‌آید.

محقق قیصرى که شرح وى بر فصوص الحکم ابن عربى، متن درسى حوزه‌هاى عرفانى است، در تعریف علم عرفان عملى مى‌گوید:

"معرفة طریق السلوک والمجاهدة لتخلیص النفس عن مضایق القیود الجزئیة واتصالها الى مبدئها" (شرف‌الدین داوود قیصری، رسائل قیصری، به تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی رحمة الله علیه، رسالة التوحید والنبوة والولایة، ص ۷)

(علم عرفان عملی) شناخت راه سلوک و مجاهده است تا نفس از تنگناهای قیود جزئی رهایی یافته و به مبدأ خویش (که حق تعالی است) متصل گردد.

محمد بن حمزه فنارى، در کتاب مصباح الانس که شرحى بر مفتاح الغیب قونوی‌ است و طالبان عرفان و معرفت پس از شرح قیصرى بر فصوص الحکم، آن را از اساتید فن فرا مى‌گیرند، علم عرفان عملى را این ‌گونه تبیین مى‌کند. او مى‌گوید:

(علم) تعمیر الباطن بالمعاملات القلبیّة بتخلیته عن المهلکات وتحلیته بالمنجیات فعلم التصوف والسلوک. (محمد بن حمزه فنارى، مصباح الانس، طبع سنگی، ص ۶)

منابع :

  • امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص ۵۹ تا ۶۰

عارف مسلمان همیشه خود را بین مبدأ مادى و مقصد الهى مشاهده مى‌کند و این احساس را در خود مى‌یابد که مى‌بایست با سیر و سلوک و برنامه‌هاى عملى، منزل به منزل، مقاماتى را طى نموده تا به آن مقصد نهایى دست یابد. مبدأ حرکت عالم مادّه و مقصد نهایى خداى سبحان است و عارف مى‌خواهد قدم به قدم، این مسیر را طى کند تا به آن مقصد نهایى برسد. عارف مسلمان خود را پشت پرده‌ها و حجاب‌هاى فراوان و زمخت مى‌یابد که حقایق را از وى پوشانده است. باید آرام ‌آرام این حجاب‌ها و موانع از بین برود تا به مقام اوج که معرفت زلال حقایق هستى است دست پیدا کند.

عارفان در این مسیر مقامات و منازلى را رصد کرده‌اند که طالبانِ حقیقت به ارشاد و دستگیرى استاد راه، منزل به منزل و مقام به مقام سیر وجودى یافته تا آنجا که به وصول حق که از آن به «مقام فناء» و «بقاء بعد از فناء» و «مقام توحید» یاد مى‌شود، نائل مى‌آیند.

بنابراین در تعریف عرفان عملى مى‌توان گفت:

مجموعه برنامه‌ها و دستوراتى که یک سالک عملاً در خود پیاده مى‌کند تا آنکه منازل سلوک را یکى پس از دیگرى سیر نماید و به حق نائل شود، عرفان عملى است.

این دستورالعمل‌ها ممکن است امورى ظاهرى بوده و یا آنکه مربوط به باطن انسان و ضمیر او باشد. لکن در امور ظاهرى نیز جنبه باطنى مدنظر است، از این روى تمام دستورات عرفان عملى با صبغه باطنى تنظیم شده است.

بنابراین می توان "علم عرفان عملی" را چنین تعریف نمود: "مجموعه دستورها و نیز آموزه‌های معطوف به اعمال و احوال قلبی در قالب منازل و مقامات، که پیروی از آن‌ها سبب دریدن حجاب‌ها و موانع و پیمودن منازل سلوکی شده و به حصول کمال نهایی انسان (لقاء الله و وصول به حق تعالی) می‌انجامد.

محقّق قیصری (م ۷۵۱ق)، در تعریف علم عرفان عملی می نویسد:

معرفة طریق السلوک و المجاهدة لتخلیص النفس عن مضایق القیود الجزئیة، و اتصالها إلی مبدئها و اتّصافها بنعت الإطلاق و الکلّیة؛ (رسائل قیصری، رسالة التوحید و النبوة و الولایة، ص۷) (علم عرفان عملی)، شناخت مسیر سلوک و مجاهدت برای رها ساختن نفس از تنگناهای قیدهای جزئی و اتّصالش به مبدأ خود و اتّصافش به صفت اطلاق و کلّیت، است.

منابع :

  • یزدان پناه - سید یدالله، فروغ معرفت، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، صص ۳۱ تا ۳۲

  • امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص ۵۷تا ۵۸

رابطه عرفان نظری و عملی، دوسویه است و این دو تأثیر و تأثراتی متقابل دارند. عرفان نظری، محصول و نتیجه عرفان عملی و طریقت است؛ زیرا حقیقت که بنیاد اصلی عرفان نظری است، نتیجه "طریقت" و سیر و سلوک عملی و تجربه های عارفانه است. منبع اصلی معرفتی عرفان نظری، "شهود" است که حاصل سلوک در طریق عرفانی و رسیدن به مقامات نهایی سلوکی است. بدین صورت که عارفان مجاهد به مدد عشق و ریاضت و با طی مراحل سیر و سلوک و تدرّج در مدارج و منازل عرفانی و رسیدن به مقام فنا یا بقای بعد از فنا، به کشف حقّ الیقینی باطنی ترین ساحت‌های هستی، یعنی "صقع ربوبی" بار می‌یابند و از این طریق، حقایق عالم را به طور حقّانی و بالحق شهود می‌کنند. این سالکان واصل، در بازگشت از این سفر معرفتی، ره آوردهایی معرفتی با خود به ارمغان می‌آورند که پس از ترجمه و تعبیر از آن‌ها، سرمایه‌هایی معرفتی پدید می‌آید که اگر در قالب یک دستگاه معرفتی منسجم درآیند، "علم عرفان نظری" شکل می گیرد. راه و مسیری که تا دست یابی به مقام فنا و شهود پیموده می‌شود، و بیان نتایج شهودات حاصل از طی این مسیر، همان عرفان نظری است.

از سوی دیگر، به طور متقابل، عرفان نظری نیز در عرفان عملی مؤثر خواهد بود. از آن جا که در عرفان نظری، حقایق هستی و چینش عوالم مختلف، از کلی‌ترین و بالاترین منظر ممکن و در قالب یک نظام هستی شناختی تبیین و تحلیل شده است، آگاهی سالک از این مراتب و حقایق، و نیز روابط و ویژگی‌های آن‌ها می‌تواند به او در اموری مانند: فهم بهتر حالات خود در مراحل سلوکی و تعیین سنخ جایگاه شهودات خود، و ... یاری رساند و بسان "نقشه راه" و نیز "میزان"، او را در مسیر سلوک و تعیین یا تصحیح ایستار سلوکی خود راهنمایی کند تا با بصیرت بیشتری به سلوک و تعیین یا تصحیح ایستار سلوکی خود راهنمایی کند تا با بصیرت بیشتری به سلوک بپردازد؛ به عنوان نمونه، در برخی مراحل میانی سلوک، مواهب و عطایایی عاید سالک می‌گردد که اگر او از هدف نهایی سلوک آگاه بوده و شهودات خود را با علم عرفان نظری محل بزند، چنین مواهبی باعث بروز برخی توهّم‌ها و آفات در او نشده و رهزن سلوک او و سبب توقفش در مرحله خاصّی نمی‌‎گردد و او می‌تواند به نحو بهتری مسیر دشوار و پرخطر سلوک را بپیماید. از همین رو، صدر الدین قونوی (م 672ق) در مقدمه مفتاح الغیب، هدف خود از نگارش این کتاب را یاری رساندن به "خلاص خواصّ) می‌داند که هنوز در میانه راه سلوک هستند و به نهایت راه خود نرسیده‌اند.

واعلم إنّ هذا الکتاب لم یوضع لکافّة الناس وعامّتهم ، بل و لا للخاصّة، ولکن لقوم هم من خلاصة الخاصّة، ینتفعون به فی أثناء سلوکهم، قبل التحقّق بغایاتهم ، و یتذکّرون بنکتة سرّ بدایاتهم فیکحلون و یکملون، و یشکرون و یستزیدون بما یستبصرون، فیزدادون؛ (مفتاح الغیب، ص ۳۴) و بدان که این کتاب برای همه مردم و عموم آن‌ها و بلکه حتّی برای خواص نگاشته نشده است، بلکه برای گروهی است که از خلاصه خواصّ هستند، که در اثنای سلوکشان قبل از رسیدن به نهایات خود از آن سود می‌برند. و به نکته سرّ بدایاتشان متذکّر می‌گردند و توتیای چشم ساخته و کامل می‌شوند، و شکر نهاده و بدانچه از آن بصیرت می‌جویند فزونی جسته و افزوده می‌گردند.

به همین سبب، عالمان ربّانی و مشایخ عرفانی و استادان سلوک – به ویژه پس از دوره سوم عرفان که شرح آن خواهد آمد – ریاضت علمی را بر ریاضت عملی مقدّم دانسته و فعالیت علمی دقیق و عمیق در فلسفه و حکمت الهی و به ویژه عرفان نظری را مقدمه بسیار مؤثری در آسان شدن و سرعت بسیار یافتن سلوک، و سبب جلوگیری از بسیاری از آفات و آسیب های این مسیر دشوار می‌دانند. در همین زمینه، حضرت امام رحمة الله چنین می‌نگارد:

من نیز چندان عقیده به علم فقط ندارم و علمی که ایمان نیاورد حجاب اکبر می‌دانم، ولی تا ورود در حجاب نباشد خرق آن نشود. علوم بذر مشاهدات است. گو که ممکن است گاهی بی حجاب اصطلاحات و علوم به مقاماتی رسید، ولی این از غیر طریق عادی و خلاف سنّت طبیعی است ، و نادر اتفاق می‌افتد؛ پس طریقه خداخواهی و خداجویی به آن است که انسان در ابتدای امر وقتش را (صرف) مذاکره حق کند، و علم بالله و اسماء و صفات آن ذات مقدس را از راه معمولی آن و خدمت مشایخ آن علم تحصیل کند؛ و پس از آن، به ریاضات علمی و عملی معارف را وارد قلب کند که البته نتیجه از آن حاصل خواهد شد. (شرح چهل حدیث، ص ۴۵۷؛ الموسوعه، ج ۴۶، ص ۵۰۵ – ۵۰۶)

منابع :

  • یزدان پناه - سید یدالله، فروغ معرفت، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، صص ۳۳ تا ۳۶

اولین تلاش عارف مسلمان از آغاز جنبش معنوی-روحی در اسلام آن بود که از خود و انانیّت و تعلقات ماسوی برهد و به راستی به سمت حق سبحانه سیر کند و در صراط الهی قدم زند تا به او برسد. چنین سیری در درون انسان شکل می‌گیرد. از این رو، از آن به معاملات قلبی یاد می‌کنند. این سیر مسلماً مراحل و منازلی دارد که باید تک تک این را مراحل را طی کند. و هر مرحله و منزل برای خود ویژگی‌هایی دارد. در هر منزلی حالاتی به سالک روی می‌آورد و زنگارهایی را از دل می‌زداید و پایه برای صعود به منزل بعدی می‌گردد تا آن که به منزل فناء و بقا بعدالفناء پایان می‌پذیرد. در این منزل است که انسان به خدا واصل می‌شود و معرفت و حقیقت رخ می‌نماید.

پس عارف مسلمان همیشه خود را بین مبدأ مادى و مقصد الهى مشاهده مى‌کند و این احساس را در خود مى‌یابد که مى‌بایست با سیر و سلوک و برنامه‌هاى عملى، منزل به منزل، مقاماتى را طى نموده تا به آن مقصد نهایى دست یابد. مبدأ حرکت عالم مادّه و مقصد نهایى خداى سبحان است و عارف مى‌خواهد قدم به قدم، این مسیر را طى کند تا به آن مقصد نهایى برسد. عارف مسلمان خود را پشت پرده‌ها و حجاب‌هاى فراوان و زمخت مى‌یابد که حقایق را از وى پوشانده است. باید آرام‌آرام این حجاب‌ها و موانع از بین برود تا به مقام اوج که معرفت زلال حقایق هستى است دست پیدا کند.

عارفان در این مسیر مقامات و منازلى را رصد کرده‌اند که طالبانِ حقیقت به ارشاد و دستگیرى استاد راه، منزل به منزل و مقام به مقام سیر وجودى یافته تا آنجا که به وصول حق که از آن به «مقام فناء» و «بقاء بعد از فناء» و «مقام توحید» یاد مى‌شود، نائل مى‌آیند.

به زبان دیگر، عرفان علمی راه و رسم بندگی است که زمینه قرب الهی را فراهم می‌کند که در پایان با موهبتی بس بزرگ از سوی خداوند یعنی معرفت الهی مقرون می‌گردد. از نگاه دیگر، عارف در مقام عمل دست به ریاضت زده تا زنگارهای دل را بزداید. چنین ریاضتی که موجب صفای دل می‌گردد به عشق انجامیده و عشق الهی موجب محو شدن و فناء او در حق و شهود خداوند سبحان می‌گردد.

عارفان بالله چنین تجربیاتی را به شکل منازل طولی و مرتبط به هم و به عبارتی به صورت درجات قرب الی الله ترسیم نموده‌اند. و در این زمینه آثار فراوانی را عرضه کرده‌اند. نمونه برجسته این آثار کتاب «منازل السائرین» اثر خواجه عبدالله انصاری می‌باشد که در آن مراحل سیر را در صد منزل با بیان حقیقت هر منزل و ویژگی‌هایش معرفی نموده است. همچنین در نمط نهم اشارات شیخ الرئیس بوعلی سینا به پیروی از این بزرگان به طرز بدیعی منازل عرفانی را به رشته تحریر درآورده است.

در فرهنگ اسلامی، بازگویی و تبیین تجربیات عملی در سیر و سلوک عارف به علم خاصی به نام علم عرفان عملی یا علم طریقت انجامیده است که یکی از علوم مختص به تصوف اسلامی است. بنا بر آنچه گفته شد، می‌توان علم عرفان عملی را این‌گونه تعریف کرد: «مجموعه قواعد و دستورات و تبیین‌های معطوف به اعمال قلبی و احوال باطنی به صورت منازل و مقامات برای رسیدن به کمال توحید».

یا مجموعه برنامه‌ها و دستوراتى که یک سالک عملاً در خود پیاده مى‌کند تا آنکه منازل سلوک را یکى پس از دیگرى سیر نماید و به حق نائل شود، عرفان عملى است.

این دستورالعمل‌ها ممکن است امورى ظاهرى بوده و یا آنکه مربوط به باطن انسان و ضمیر او باشد. لکن در امور ظاهرى نیز جنبه باطنى مدنظر است، از این روى تمام دستورات عرفان عملى با صبغه باطنى تنظیم شده است. (حکمت عرفانی، ص ۵۸)

باید توجه داشت که با چنین اعمال قلبی و ریاضت درونی و با تحصیل این منازل و مقامات می‌توان به مقام کمال یعنی فناء و شهود رسید و موحد حقیقی گردید.

چنین علمی با وجود شباهت‌هایی چند به علم اخلاق از آن ممتاز است زیرا در غایت (کمال و وصول الی الله) و در موضوع (اعمال و احوال قلبی و باطنی من حیث الایصال) و در ساختار (به صورت منازل طولی پی در پی) و در نتیجه در نوع تحلیل و تبیین از علم اخلاق فاصله دارد. (فناری، مصباح الانس ، ص ۶ چاپ سنگی) علم اخلاق غایتش تحصیل فضائل اخلاقی و کمال انسانی و موضوعش خصلت‌های اخلاقی در ارتباط با انسان است که ساختار طولی ندارد.

باید دانست به خاطر طراوت و لطافتی که در عرفان عملی است، تبیین‌ها و حتی اصطلاحات عرفان عملی جسته و گریخته در کتب اخلاق و مواعظ عالمان اخلاق راه یافته است.

منابع :

  • یزدان پناه– سید یدالله، سیری در تاریخ عرفان اسلامی، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)

  • امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص۵۷ تا ۶۱

عرفان عملی

عارف مسلمان همیشه خود را بین مبدأ مادى و مقصد الهى مشاهده مى‌کند و این احساس را در خود مى‌یابد که مى‌بایست با سیر و سلوک و برنامه‌هاى عملى، منزل به منزل، مقاماتى را طى نموده تا به آن مقصد نهایى دست یابد. مبدأ حرکت عالم مادّه و مقصد نهایى خداى سبحان است و عارف مى‌خواهد قدم به قدم، این مسیر را طى کند تا به آن مقصد نهایى برسد. عارف مسلمان خود را پشت پرده‌ها و حجاب‌هاى فراوان و زمخت مى‌یابد که حقایق را از وى پوشانده است. باید آرام‌آرام این حجاب‌ها و موانع از بین برود تا به مقام اوج که معرفت زلال حقایق هستى است دست پیدا کند.

عارفان در این مسیر مقامات و منازلى را رصد کرده‌اند که طالبانِ حقیقت به ارشاد و دستگیرى استاد راه، منزل به منزل و مقام به مقام سیر وجودى یافته تا آنجا که به وصول حق که از آن به «مقام فناء» و «بقاء بعد از فناء» و «مقام توحید» یاد مى‌شود، نائل مى‌آیند.

بنابراین در تعریف عرفان عملى مى‌توان گفت:

مجموعة برنامه‌ها و دستوراتى که یک سالک عملاً در خود پیاده مى‌کند تا آنکه منازل سلوک را یکى پس از دیگرى سیر نماید و به حق نائل شود، عرفان عملى است.

این دستورالعمل‌ها ممکن است امورى ظاهرى بوده و یا آنکه مربوط به باطن انسان و ضمیر او باشد. لکن در امور ظاهرى نیز جنبه باطنى مدنظر است، از این روى تمام دستورات عرفان عملى با صبغة باطنى تنظیم شده است.1

عرفان نظری

سالک پس از آنکه منازل عرفانى را پشت سر مى‌نهد و قدم در ساحت قدس مى‌گذارد و به مقام فنا و بالاتر از آن بقاى بعد از فنا مى‌رسد، مشاهدات و مکاشفاتى بدو روى مى‌آورد و در پى آن معرفتى از سر شهود و حضور، نسبت به حقایق نظام هستى پیدا مى‌کند که این معارف برآمده از شهود، بنیاد و حقیقت عرفان نظرى مى‌باشد. به دیگر سخن، شخص پس از ورود به عرفان عملى و طى مسیر طریقت، در نهایت به مرحله حقیقت نائل مى‌شود که همانا پایه و اساس علمى است که امروزه از آن به عرفان نظرى تعبیر مى‌گردد. بنابراین عرفان نظری علمى است حصولى که از حقایق دریافت‌شده به وسیله شهود، حکایت مى‌کند. چراکه سالک با مجاهده و ریاضت، پرده‌ها و حجاب‌هاى پیش روى خود را کنار مى‌زند و هرچه پیش مى‌رود، حقیقت را واضح‌تر مى‌یابد تا آنکه به صورت عین‌الیقین بلکه حق‌الیقین (نه علم‌الیقین) واقعیت نظام هستى و خداى سبحان را درمى‌یابد.

محقق کاشانى در اصطلاحات الصوفیه در تبیین واژه عارف مى‌گوید:

العارف من اشهده اللّه‌ ذاته وصفاته واسمائه وافعاله فالمعرفه حال تحدث من شهودٍ (اصطلاحات صوفیه، تصحیح مجید هادی‌زاده، ص ۸۵) عارف کسى است که خداوند ذات و صفات و اسما و افعالش را به او نشان دهد. بنابراین معرفت و عرفان نظرى حالتى است که از راه شهود حاصل شود.

بنابراین وقتى سالک از طریق سلوک به شهود حقایق نظام هستى رسید، در درجة اول معرفتى براى خویش فراهم کرده است که از آن به معرفت شهودى و تجربه عارفانه تعبیر مى‌شود. اما اگر همین عارف مشاهدات خود در زمینه هستى‌شناسى عرفانى را ترجمه نموده، بازتاب زبانى دهد و به تقریر و توضیح و تبیین آن دست یازد، عرفان نظرى یا علم عرفان نظرى شکل مى‌گیرد. به بیان دیگر، همچنان‌که عارفان تجارب سالکانة خویش در طى منازل سلوک را به رشته تحریر درآورده و علم عرفان عملى را پدید آوردند، آنجا که به تحریر معارف برآمده از شهود حقایق، پرداختند و به تعبیر و ترجمه تجارب عارفانة‌ خود نشستند، ارمغانى بس گرانقدر براى قافله بشرى عرضه داشتند که عرفان نظرى یا علم عرفان نظرى نام دارد و طبیعى است که علم عرفان نظرى همچون علم عرفان عملی، در ابعاد مختلف و حتی طىّ طریق سالکان بعدى در دو بعد عملى و شهودى و معرفتى، اثرى بسزا و شگرف دارد.2

منابع :

·       1امینی نژاد علی، حکمت عرفانی، صص 57 تا 61

·       2امینی نژاد علی، حکمت عرفانی، صص ۶۱ تا ۷۴