عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

۵۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عرفان نظری» ثبت شده است

عارف کامل و فقیه مبارز، آیه الله میرزا محمد علی شاه آبادی  در سال 1292 قمری در اصفهان در بیت فقیه ربانی، آیت الله میرزا محمد جواد اصفهانی ( حسین آبادی) رحمه الله دیده به جهان گشود.

میرزا محمد علی بن محمد جواد اصفهانی، مقدمات علوم را نزد پدر آموخت و آنگاه در کلاس درس برادر بزرگترش (شیخ احمد مجتهد) که یکی از اساتید معروف آن روز اصفهان بود حاضر شد و چون به دهمین بهار عمر قدم نهاد در درس آیت الله میرزا هاشم خوانساری (نویسنده کتاب مبانی الاصول) شرکت نمود و معلم درس ریاضیات وی نیز آقا میرزا عبدالرزاق سرتیپ بود.

در سال ۱۳۰۴ ق. ناصرالدین شاه قاجار، آیه الله بیدآبادی را به همراه دو فرزندش محمد علی و علی محمد به ترهان تبعید کرد و محمدعلی در درس میرزا حسن آشتیانی - که خود از شاگردان بزرگ آیت الله شیخ مرتضی انصاری بود - شرکت نمود و فطرت توحیدی و عشق به شناخت معارف الهی او را به درس فلسفه حکیم بزرگ میرزا ابوالحسن جلوه مشتاق ساخت.

میرزا محمد علی آنگاه که وارد هیجدهمین سال عمر خود شد در سال ۱۳۱۰ ق. به درجه اجتهاد نایل آمد.

در زمینه عرفان، بعد از رحلت آقا محمد رضا، آقا میرزا هاشم رشتى عهده ‏دار تدریس حوزه عرفانى استاد شد. مرحوم شاه ‏آبادى از تلامیذ دوره اول حوزه آقا میرزا هاشم می ‏باشد که بدرس اسفار و شرح فصوص و مصباح الانس آقا میرزا هاشم حاضر شده ‏اند.

بطور کلی وی فقه و اصول را نزد میرزا محمد حسن آشتیانی، حکمت را نز میرزا ابوالحسن جلوه، و عرفان را نزد میرزا هاشم اشکوری فرا گرفت.

او در سال ۱۳۱۲ ق. اولین و بهترین استاد خود یعنی پدر مهربانش را از دست داد ولی این حادثه تلخ نتوانست در روح او خللی ایجاد کند و به رغم مشکلات فراوان به تحصیل ادامه داد. وی حدود شانزده سال در تهران اقامت کرد و در این مدت علاوه بر تحصیل به تدریس اشتغال داشت.

در سال ۱۳۲۰ ق. میرزا محمدعلی به قصد عزیمت به نجف اشرف و حضور در درس آیة الله العظمی محمد کاظم خراسانی (مشهور به آخوند خراسانی) ابتدا راهی اصفهان شد و پس از دو سال اقامت در آنجا راهی نجف گردید. در این سفر مادر و پدر همسرش نیز او را همراهی میکردند.

در این زمان میرزا محمدعلی با آنکه خود مجتهد بود با شور و شوقی وصف ناپذیر در درس آخوند خراسانی حاضر میشد. اقامت ایشان در نجف هفت سال طول کشید و طی آن توانست در دو دوره کامل درس خارج اصول آخوند شرکت کند که نتیجه آن یک دوره شرح بر کتاب کفایه الاصول است که به قلم ایشان نگارش یافته است.

همچنین ایشان در نجف در درس آیة الله شیخ فتح الله شریعت (شیخ الشریعه) و آیة الله میرزا محمد حسن خلیلی شرکت میجست.

پس از رحلت آخوند خراسانی - که آقا میرزا محمد علی برای ایشان احترام فوق العادهای قائل بود و او را عقل مجسم میشمرد - جناب میرزا راهی سامراء شد تا از خرمن علوم آیة الله العظمی میرزا محمد تقی شیرازی خوشه چینی کند. ایشان پس از درس استاد، در جایگاه تدریس مینشست و بسیاری از شاگردان استاد در کلاس او شرکت میکردند.

در این میان میرزای شیرازی خود نیز به آیة الله شاه آبادی توجه ویژهای داشت و به همین دلیل است که آیت الله شاه آبادی یکی از شش نفری است که از میرزای شیرازی گواهی اجتهاد دریافت کرده است. چنان که آیات عظام شیخ الشریعه اصفهانی، سید اسماعیل صدر، شریانی، میرزا خلیل تهرانی هم به عارف کامل شاهآبادی گواهی اجتهاد داده بودند.

بطور خلاصه اساتید مهم مرحوم شاه آبادی عبارتند از:  مرحوم آیت الله شیخ احمد مجتهد بید آبادی ( برادر بزرگ تر آیت الله شاه آبادی) متولد 1279 و متوفای 1357 قمری که به اذعان بسیاری از علماء پیش از آن که به سن بلوغ برسد به مقام اجتهاد نایل آمد،  مرحوم علامه میرزا محمد هاشم خوانساری چهار سوقی صاحب اصول آل الرسول (برادر صاحب روضات) که از اساتید ایشان در دوران اقامت ایشان در اصفهان بوده اند، میرزای جلوه ( میرزا ابوالحسن طباطبایی اصفهانی) متوفای 1314 ق. که یکی از حکمای اربعه بوده و در عصر قاجار در تهران اقامت داشته است و آیت الله شاه آبادی از درس فلسفه ی ایشان استفاده کرده اند، مرحوم آیت الله میرزا هاشم گیلانی اِشکوری مشهور به آقا میرزا هاشم رشتی متوفای 1332 ق، صاحب حاشیه بر مصباح الأنس که استاد عرفان آیت الله شاه آبادی در تهران بوده اند، مرحوم آیت الله میرزا محمد حسن آشتیانی متوفای 1319 قمری، که از شاگردان مبرز شیخ انصاری بود و آیت الله شاه آبادی قبل از رفتن به نجف، از دروس فقه و اصول ایشان در تهران استفاده می کردند،  مرحوم آیت الله آخوند ملا محمد کاظم خراسانی (صاحب کفایه)،  مرحوم آیت الله شیخ فتح الله شریعت اصفهانی (شیخ الشریعه)، مرحوم آیت الله حاج میرزا حسین خلیلی که در سال 1326 قمری در مسجد سهله وفات یافتند. آیت الله شاه آبادی از محضر درس سه استاد اخیر در دوره اقامت 7 ساله خود در نجف استفاده کرده اند، مرحوم آیت الله میرزا محمد تقی شیرازی رحمه الله (میرزای دوم).

او ریاضیات و زبان فرانسه را نیز نزد سرتیپ عبدالرزاق خان بغایری آموخت.

آیت حق، شاهآبادی بعد از هشت سال اقامت در عراق به رغم میل باطنی خود و به خاطر درخواست مادرش - که دوری از دیگر فرزندان کاسه صبرش را لبریز کرده بود - به طرف ایران حرکت کرد و آنگاه که علمای سامراء دریافتند که ایشان در حال آماده سازی وسایل سفر برای حرکت به طرف ایران است با اصرار زیاد از ایشان خواستند که در سامراء بماند ولی ایشان رضایت مادر را که رضایت خداوند در آن بود به تدریس و اقامت در سامرا ترجیح داده و به طرف اصفهان به راه افتاد.

چون مردم تهران از ورود آیت الله شاه آبادی به ایران مطلع شدند از ایشان خواستند که به تهران برود و وی پذیرفت و چون منزل ایشان در خیابان شاه آباد (جمهوری اسلامی کنونی) بود به آیت الله شاه آبادی معروف شد.

ایشان نخست در منزل اقامه جماعت و سخنرانی مینمود و بعد به سبب کمبود جا سنگر را به مسجد سراج الملک منتقل کرد.

آن بزرگوار از سال ۱۳۳۰ ق. تا ۱۳۴۷ ق. در تهران اقامت داشت. در آن زمان چون تازه رضاخان به قدرت رسیده بود یکی از مهمترین اقدامات آیت الله شاه آبادی مبارزه با ظلم ستم شاهی وی بود، چنانکه امام «قدس سره» میفرمایند:

مرحوم آیت الله شاه آبادی علاوه بر آنکه یک فقیه و عارف کامل بودند یک مبارز به تمام معنا هم بودند.

در اوج خفقان رضاخانی، آیت الله شاه آبادی، از علمای تهران و دیگر شهرها خواست که در اعتراض به ستم های شاه در پناه حضرت عبدالعظیم در شهر ری گرد آمده، متحصّن شوند. ولی علما نتوانستند ایشان را همراهی کنند و در حالی که تنها دو نفر ایشان را همراهی میکردند دست از مبارزه خود برنداشت و چون ماه محرم بود همه روزه با سخنرانی های کوبنده فجایع رژیم را برای مردم بازگو مینمود.

آن بزرگوار حدود پانزده ماه به تحصن ادامه داد و آنگاه در سال ۱۳۴۷ ق. راهی شهر مقدس قم شد. و به تعلیم و تربیت طلاب علوم دینی همت گمارد.

در دوران زعامت مرحوم مغفور له آیت‏ الله العظمى حاج شیخ عبد الکریم حائرى یزدى سالیان متمادى مرحوم شاه ‏آبادى در حوزه علمیه قم تدریس می ‏فرمودند.

آقاى شاه‏ آبادى هر طالب مستعدى را از فیض وجود خود بهره‏‌مند می ‏ساختند کتب منقول و معقول را از کفایه و مکاسب و رسائل گرفته تا اسفار و شواهد و مبدأ و معاد ملاصدرا و شرح فصوص و مصباح الانس را درس می ‏دادند.

وی در حوزه علمیه قم روزی نه تا ده درس تدریس میکرد و نکته جالب توجه اینکه هر یک از علما که در درسی از درس‌های ایشان شرکت میکرد، استاد را در همان رشته خاص بسیار میستود؛ چنانکه امام (ره) که در درسهای عرفان ایشان حاضر میشد استادش را در عرفان فوقالعاده میستود و آیة الله میرزا هاشم آملی (ره) معتقد بود مهارت ایشان در فقه و اصول بیش از فلسفه و عرفان است.

آنچه ایشان تدریس مینمود عبارت بود از:     فقه و اصول (دوره‌سطح و خارج)،  تفسیر،   عرفان،  فلسفه و منطق و... که دانش پژوهان بسیاری از آنها استفاده میکردند.

آیت ‏الله العظمى امام خمینی در عرفان و تصوّف اسلامى تلمیذ این عارف نامدارند و گویا معظّم له شاگرد منحصر بفرد شاه‏ آبادى می ‏باشند. امام (ره) چگونگی آشنایی خود با آیت الله شاه آبادی را چنین توضیح میدهد:

من پس از آنکه توسط یکی از منسوبین مرحوم شاه آبادی با ایشان آشنا شدم، در مدرسه فیضیه ایشان را ملاقات کردم و یک مسأله عرفانی از ایشان پرسیدم. شروع کردند به گفتن فهمیدم اهل کار است. به دنبال ایشان آمدم و اصرار میکردم که با ایشان یک درس داشته باشم و ایشان در ابتدا قبول نمیکردند تا به گذر «عابدین» - یکی از محلات قم - رسیدیم و بالاخره ایشان که فکر میکرد من فلسفه میخواهم قبول کردند. 

ولی من به ایشان گفتم که فلسفه خواندهام و عرفان میخواهم و ایشان دوباره بنا را گذاشتند بر قبول نکردن و من باز هم اصرار کردم، تا بالاخره ایشان قبول کردند و من حدود هفت سال نزد ایشان فصوص و مفتاح الغیب خواندم.

آیت الله شاه آبادی به امام علاقه زیادی داشت به گونهای که هر گاه میخواست او را صدا کند بدون آوردن پسوند یا پیشوندی همان گونه که پدران فرزندان خود را صدا میکنند میفرمود:روح الله!

علاقه امام هم به استادش بسیار زیاد بود تا آنجا که هرگاه از ایشان نامی به میان میآورد میفرمود: روحی له الفداء، جانم فدای او باد! این مطلب در کتاب های امام (ره) بخصوص در کتاب‌های عرفانی ایشان کاملاً مشهود است.

آیت الله شاه آبادی هفت سال در قم اقامت گزید. زمانی نیز مردم تهران به قم آمده، از ایشان خواستند به تهران مراجعت کند و وی به رغم میل باطنی خود، در پی احساس وظیفه در سال ۱۳۵۴ ق. راهی تهران شد. ابتدا حدود دو سال در مسجد امین الدوله - واقع در بازار چهل تن - به امامت جماعت و ارشاد و هدایت پرداخت و آنگاه که یکی از شبستان های مسجد جامع - که قبل از آن تبدیل به انبار شده بود - آماده شد، نماز و سخنرانی را بدانجا منتقل نمود و از آن پس مسجد جامع سنگر مبارزه با رضاخان گردید.

مرحوم آشتیانی می نویسد: مرحوم شاه‏ آبادى مطلقا اعتنا به گفته مخالفان فلسفه و عرفان نداشت مانند کوه استوار بود و در فکر او این معنا که از انغمار در الهیّات و عرفان ممکن است‏ به جنبه شریعتمدارى او لطمه بزند، خطور نمی نمود. نگارنده در اوایل دوران طلبگى هر وقت به طهران سفر می ‏کردم به نماز آقاى شاه ‏آبادى حاضر می شدم، ایشان بعد از نماز اصول و عقاید تدریس می ‏کرد و مریدان خاصّى داشت که محضر فیض او را غنیمت می‌شمردند ولى مطالبى را که بیان می فرمودند در سطح بالا قرار داشت.

آیت الله حق شناس، آیت الله میرزا هاشم آملی، آمیرزا عبدالکریم روشن، آقا سید محمد صادق لواسانی را نیز از جمله شاگردان ایشان شمرده اند.

برخی آثاری که از ایشان باقی مانده است عبارتند از شذرات المعارف، رشحات البحار، مفتاح السعاده فی احکام العباده، جنود عقل و جهل و رشحات المعارف (جمع آوری شده از سخنرانی های ایشان) است. بخش اعظم آثار ایشان به دلایل مختلف و از جمله بیشتر به سبب حمله ساواک به منزل امام خمینی ره از بین رفت از جمله کتاب منازل السالکین که شامل 1000 منزل عرفانی بود (ر.ک. آسمانی شرح زندگانی عارف مکتوم آیت الله میرزا محمد شاه آبادی ص 11).

آیت الله شاه آبادی شخصیتی جامع داشت ، او که فقیهی بسیار برجسته بود در عرفان نظری نیز وسعت نظر خاصی داشت و در عین تسلط بر کتب محیی الدین و شارحان او ، خود نیز مطالب جدیدی برای گفتن داشت . کتب منقول از مکاسب و رسائل و کفایه  تا اسفار و شواهد و مبدا و معاد و شرح فصوص الحکم . مفتاح الغیب و مفتاح الانس و فتوحات را با تسلط کامل تدریس می فرمود.

شهید مطهری درباره وی می‌گوید :

... در سال های اقامت مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری در قم، سالها به قم مهاجرت کرد و فضلا از محضرش کمال بهره را می‌بردند. در عرفان امتیاز بی‌رقیبی داشت  استاد بزرگ ما امام خمینی ... در آن مدت از محضر پر فیض این مرد بزرگ استفاده کرده بود و او را بالاخص در عرفان ، بی نهایت می‌ستود .(مجموعه آثار شهید مطهری، ج 14، ص 537)

مرحوم شاه آبادی پس از 77 سال زندگی پر برکت، در روز پنج شنبه 3 صفر 1369 قمری مطابق با 1328/9/3 بدرود حیات گفت و پیکر مطهرش با تجلیل و تکریم فراوان در زاویه ی مرقد مطهر حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) به خاک سپرده شد.

منابع :

  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح فصوص الحکم (القیصری)
  • امینی نژاد  علی، آشنائی با مجموعه عرفان اسلامی، صص 176 تا 228
  • یزدان پناه  سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 34 تا 60
  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 44 تا 51

حاج سید علی آقا قاضی فرزند حاج سید حسین قاضی است. ایشان در سیزدهم ماه ذی الحجه الحرام سال 1285هـ ق  در تبریز متولد شد.

پدر ایشان، سید حسین قاضی، انسانی بزرگ و وارسته بود که از شاگردان برجسته آیت الله العظمی میرزا محمد حسن شیرازی بود و از ایشان اجازه‌ی اجتهاد داشت.

سید علی قاضی از همان ابتدای جوانی تحصیلات خود را نزد پدر بزرگوار سید حسین قاضی و میرزا موسوی تبریزی و میرزا محمد علی قراچه داغی آغاز کرد. پدرش به علم تفسیر علاقه و رغبت خاص و ید طولایی داشته است، چنانکه سید علی آقا خودش تصریح کرده که تفسیر کشاف را خدمت پدرش خوانده است. همچنین ایشان ادبیات عربی و فارسی را پیش شاعر نامی و دانشمند معروف میرزا محمد تقی تبریزی معروف به «حجه الاسلام» و متخلص به « نیّر» خوانده و از ایشان اشعار زیادی به فارسی و عربی نقل می کرد.

ایشان در سال 1313هـ.ق. در سن 28 سالگی به نجف اشرف مشرف شد و تا آخر عمر آن جا را موطن اصلی خویش قرار داد.آیت الله سید علی آقا قاضی از زمانی که وارد نجف اشرف شد، دیگر از آنجا به هیچ عنوان خارج نشد مگر یک بار برای زیارت مشهد مقدس حدود سال 1330هـ ق به ایران سفر کرد و بعد از زیارت به طهران بازگشت و مدت کوتاهی در شهرری در جوار شاه عبدالعظیم اقامت گزید.

وی در نجف نزد مرحوم فاضل شربیانی، شیخ محمد حسن مامقانی، شیخ فتح الله شریعت، آخوند خراسانی، عارف کامل حاج امامقلی نخجوانی و حاجی میرزا حسین خلیلی درس خواند و مخصوصاً از بهترین شاگردان این استاد اخیر به شمار می آمد که در خدمت وی تهذیب اخلاق را تحصیل کرد.

آقازاده سید علی آقا قاضی نقل می کند: ... میرزا علی آقا قاضی بسیار از استادش میرزا حسین خلیلی یاد می کرد و او را به نیکی نام می برد و من ندیدم کسی مثل این استادش او را در شگفتی اندازد و هر وقت نام این استاد نزدش برده می شد به او حالت بهت و سکوت دست می داد و غرق تأملات و تفکرات می شد.

ایشان از سن نوجوانی تحت تربیت والد گرامی، آقا سید حسین قاضی بود و جوهره حرکت و سلوک ایشان از پدر بزرگوارشان می باشد و بعد از آن که به نجف اشرف مشرف شدند، نزد آیت الله شیخ محمد بهاری و آیت الله سید احمد کربلایی معروف به واحد العین و به کسب مکارم اخلاقی و عرفانی پرداخت و این دو نیز از مبرزترین شاگردان ملاحسینقلی همدانی(ره) بودند.

آقا سید علی قاضی در عراق به خدمت جمعی از اکابر اولیاء رسید و از آن جمله سال هایی چند در تحت تربیت مرحوم آقا سید احمد کربلایی معروف به واحدالعین، قرار گرفت و از صحبت آن بزرگوار به درجات اولیاء أبرار ارتقاء گزید، چندان که در تهذیب اخلاق شاگردان و مریدان و ملازمان چندی را تربیت کرد.

علامه سید محمد حسین طهرانی در مورد  این دوران می نویسد : مرحوم‌ قاضی‌ رِضوانُ اللهِ عَلَیه‌ خود در امور معرفت‌، شاگرد پدرشان‌ مرحوم‌ آیة‌ الحقّ آقای‌ سیّد حسین‌ قاضی‌ که‌ از معاریف‌ شاگردان‌ مرحوم‌ مُجدّد آیة‌ الله‌ حاج‌ میرزا محمّد حسن‌ شیرازی‌ رحمةُ اللهِ علیه‌ بوده‌اند، می‌باشند و ایشان‌ شاگرد مرحوم‌ آیة‌ الحقّ امام‌ قلی‌ نخجوانی‌ و ایشان‌ شاگرد مرحوم‌ آیة‌الحقّ آقا سیّد قریش‌ قزوینی‌ هستند.

گویند: چون‌ مرحوم‌ آقا سیّد حسین‌ قاضی‌ از سامَرّاء از محضر مرحوم‌ مجدّد عازم‌ مراجعت‌ به‌ آذربایجان‌، مَسقط‌ الرّأس‌ خود بوده‌اند، در ضمن‌ خداحافظی‌ مرحوم‌ مجدّد به‌ ایشان‌ یک‌ جمله‌ نصیحت‌ می‌کند؛ و آن‌ اینکه‌: در شبانه‌ روز یک‌ ساعت‌ را برای‌ خود بگذار!

مرحوم‌ آقا سیّد حسین‌ در تبریز چنان‌ متوغّل‌ امور الهیّه‌ می‌گردد که‌ در سال‌ بعد چون‌ چند نفر از تجّار تبریز بسامرّاء مشرّف‌ شده‌ و شرفیاب‌ حضور مرحوم‌ میرزا شدند، مرحوم‌ میرزا از احوال‌ آقا سیّد حسین‌ قاضی‌ استفسار میکنند؛ آنان‌ در جواب‌ میگویند: یکساعتی‌ که‌ شما نصیحت‌ فرموده‌اید تمام‌ اوقات‌ ایشان‌ را گرفته‌؛ و در شب‌ و روز ایشان‌ با خدای‌ خود مراوده‌ دارند.

ولی‌ چون‌ مرحوم‌ قاضی‌ بنجف‌ آمدند، در تحت‌ تربیت‌ مرحوم‌ آیة‌ الحقّ آقای‌ سیّد أحمد کربلائی‌ طهرانی‌ قرار گرفتند و با مراقبت‌ ایشان‌ طیّ طریق‌ می‌نموده‌اند.

مرحوم‌ قاضی‌، نیز سالیان‌ متمادی‌ ملازم‌ و همصحبت‌ مرحوم‌ عابد زاهد ناسک‌، وحید عصره‌ حاج‌ سیّد مرتضی‌ کشمیری‌ رضوانُ اللهِ علیه‌ بوده‌اند؛ البتّه‌ نه‌ بعنوان‌ شاگردی‌، بلکه‌ بعنوان‌ ملازمت‌ و استفاده‌ از حالات‌؛ و تماشای‌ احوال‌ و واردات‌. و البتّه‌ در مسلک‌ عرفانیّه‌ بین‌ این‌ دو بزرگوار تباینی‌ بعید وجود داشته‌ است‌.

امّا طریقۀ تربیت‌ آیت الحقّ آقای‌ سیّد أحمد کربلائی‌ طبق‌ رویّۀ استادشان‌ مرحوم‌ آخوند ملاّ حسینقلی‌ همدانی‌، معرفت‌ نفس‌ بوده‌ و برای‌ وصول‌ به‌ این‌ مرام‌، مراقبه‌ را از اهمّ امور می‌شمرده‌اند. و آخوند، شاگرد آیت الحقّ و فقیه‌ عالیقدر مرحوم‌ آقا سیّد علی‌ شوشتری‌ است‌ که‌ ایشان‌ استاد شیخ‌ مرتضی أنصاری‌ در اخلاق‌ و شاگرد ایشان‌ در فقه‌ بوده‌اند.

مرحوم‌ قاضی‌ شاگردان‌ خود را هر یک‌ طبق‌ موازین‌ شرعیّه‌ با رعایت‌ آداب‌ باطنیّه اعمال‌ و حضور قلب‌ در نمازها و اخلاص‌ در افعال‌، بطریق‌ خاصّی‌ دستورات‌ اخلاقی‌ می‌دادند؛ و دل‌های‌ آنان‌ را آماده‌ برای‌ پذیرش‌ الهامات‌ عالم‌ غیب‌ می‌نمودند.(مهرتابان صص29 تا 31)

پس از اقامت در نجف اشرف، تحصیلات حوزوی خود را نزد اساتیدی از جمله فاضل شربیانی، شیخ محمد مامقانی، شیخ فتح الله شریعت، آخوند خراسانی و... ادامه دادند و سرانجام کوشش های خستگی ناپذیر مرحوم آیت الله قاضی در راه کسب علم، کمال و دانش، در سن 27 سالگی به ثمر نشست و این جوان بلند همت در عنفوان جوانی به درجه اجتهاد رسید.

آقا سید هاشم حداد از شاگردان ایشان می فرمود: مرحوم آقا (قاضی) یک عالمی بود که از جهت فقاهت بی نظیر بود. از جهت فهم روایت و حدیث بی نظیر بود. از جهت تفسیر و علوم قرآنی بی نظیر بود. از جهت ادبیات عرب و لغت و فصاحت بی نظیر بود، حتی از جهت تجوید و قرائت قرآن. و در مجالس فاتحه ای که احیاناً حضور پیدا می نمود، کمتر قاری قرآن بود که جرأت خواندن در حضور وی را داشته باشد، چرا که اشکال های تجویدی و نحوه قرائتشان را می گفت...

آیت الله خسروشاهی از علامه طباطبائی نقل می کردند که: کتاب های معقول را خواندم ولی وقتی خدمت سید علی آقا قاضی رسیدم فهمیدم که یک کلمه هم نفهمیدم!

مرحوم قاضی در لغت عرب بی نظیر بود، گویند: چهل هزار لغت از حفظ داشت. و شعر عربی را چنان می سرود که اعراب تشخیص نمی دادند سراینده این شعر عجمی(غیر عرب) است.

روزی در بین مذاکرات، مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالله مامقانی(ره) به ایشان می گوید: من آن قدر در لغت و شعر عرب تسلط دارم که اگر شخص غیر عرب، شعری عربی بسراید من می فهمم که سراینده عجم است، اگرچه آن شعر در اعلی درجه از فصاحت و بلاغت باشد. مرحوم قاضی یکی از قصائد عربی را که سراینده اش عرب بود شروع به خواندن می کند و در بین آن قصیده، از خود چند شعر بالبداهه اضافه می کند و سپس به ایشان می گوید: کدام یک از اینها را غیر عرب سروده است؟ و ایشان نتوانستند تشخیص دهند.

مرحوم قاضی در تفسیر قرآن کریم و معانی آن ید طولایی داشت و علامه طهرانی از قول مرحوم استاد علامه طباطبائی می فرمودند: این سبک تفسیر آیه به آیه را مرحوم قاضی به ما تعلیم دادند و ما در تفسیر{المیزان}، از مسیر و روش ایشان پیروی می کنیم. ایشان در فهم معانی روایات وارده از ائمه معصومین علیهم السلام ذهن بسیار باز و روشنی داشتند و ما طریقه فهم احادیث را که « فقه الحدیث» گویند از ایشان آموخته ایم.

آیت الله قاضی طی سه دوره، اخلاق و عرفان اسلامی را با کلام نافذ و عمل صالح خویش تدریس فرمودند و در هر دوره شاگردانی پرورش دادند که هر کدام از بزرگان وادی عرفان و اخلاق محسوب می شوند از جمله : آیت الله شیخ محمد تقی آملی، آیت الله سید محمد حسین طباطبائی، آیت الله سید محمد حسن طباطبایی، آیت الله محمد تقی بهجت فومنی، آیت الله سید عباس کاشانی، آیت الله سید عبد الکریم کشمیری، آیت الله شهید سید عبدالحسین دستغیب، آیت الله علی اکبر مرندی، آیت الله سید حسن مصطفوی تبریزی، آیت الله علی محمد بروجردی، آیت الله نجابت شیرازی، آیت الله سید محمد حسینی همدانی، آیت الله سید حسن مسقطی، آیت الله سید هاشم رضوی کشمیری، حاج سید هاشم حداد(ره) و ...

آقا سید علی قاضی در ابتدا تحت تربیت پدر خود بود و از آن طریق به آقا محمد بیدآبادی و در نهایت به صدر المتالهین متصل می شود بعدها هم که تحت اشراف سید احمد کربلایی واحد العین قرار گرفت، از طریق ملا حسینقلی همدانی و ملا هادی سبزواری به ملاصدرا اتصال می یابد او اعجوبه عرفان عصر ماست و به افکار محی الدین بن عربی بسیار ارج می نهاده و فتوحات مکیه او را تدریس می نموده است.

امام خمینی (ره)  در مورد مرحوم قاضی می فرمایند : کوهی بود از عظمت و مقام توحید (روح مجرد ص 285)

آثار وی عبارتند از : تفسیر قرآن کریم از آغاز تا آیه 91 سوره انعام، اشعار متعدد از جمله چکامه غدیریه با مطلع :

خذ یا ولی غداه العید و الطرب        قصیده هی للاعداء کاشهب 

(آیت الحق ، ص 163 تا 191)

نامه هایی که شاگردان و دوستان خود نگاشته‌اند.

حواشی بر کتاب ارشاد مفید (چاپ شده با نام زینه الارشاد) و تعلیقات بر مثنوی و فتوحات مکیه .

ایشان به برخی شاگردان برگزیده خود فتوحات تدریس می‌فرمودند و به بعضی از شاگردان نظیر مرحوم قوچانی توصیه کرده بودند که شرح منظومه را تدریس نمایند.

پس از ایشان مکتب عرفانی نجف تقریبا به پایان می‌رسد و لذا در ادامه عرفای بزرگ مکتب تهران را بر می‌شماریم.

منابع :

  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح فصوص الحکم (القیصری)
  • امینی نژاد  علی، آشنائی با مجموعه عرفان اسلامی، صص 176 تا 228
  • یزدان پناه  سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 34 تا 60
  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 44 تا 51
  •  یزدان پناه سید یدالله، فروغ معرفت، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، صص 148 تا 149

میرزامهدی به سال ۱۳۰۶ق در تهران‌ زاده شد. پدر او میرزاجعفر برادرزاده و داماد حاج‎‎‎‎میرزا محمدحسن آشتیانی ملقب به «میرزاکوچک»، از عالمان بزرگ تهران بود.

وی فراگیری قرآن و مقدمات علوم، برای آموختن علوم رایج زمان، در درس استادان مشهور تهران شرکت کرد. ادبیات، اصول و فقه را در حد سطح، نزد پدر و سپس در حوزه درس آقاشیخحسن طالقانی و آخوندملا عبدالرسول فراگرفت. خارج فقه و اصول را نزد شیخ فضلالله نوری و آقا سید عبدالکریم مدرّس مدرسه مروی تهران و دیگر عالمان بنام تهران، آموخت.

مبانی ریاضیات را در مکتب شیخ عبدالحسین سیبویه، میرزا غفّاریان نجمالدّوله، میرزا جهانبخش منجم بروجردی و آقاشیخ  محمدحسین ریاضی تعلیم دید.

فلسفه مشّاء را نزد میرزا حسن کرمانشاهی و حکمت اشراق و عرفان را نزد آقا میرزا هاشم اشکوری و حکمت متعالیه را نزد سیدالحکما  آقامیر شیرازی، فراگرفت.

طب قدیم را نزد میرزا محمدحسین و میرزا ابوالقاسم نائینی و طبّ جدید را به وسیله میرزا علیاکبرخان ناظمالاطباء و میرزا ابوالحسنخان رئیسالاطباء آموزش دید.

ایشان اگرچه در فقه و اصول و ریاضی و طب صاحب نظر و دارای مقامی ارجمند بود، ولی آنچه بیشتر برای او جاذبه داشت گام نهادن در وادی علوم عقلی و فلسفی بود.

ذهن نقاد اندیشه ژرف و جستجوگر او لحظه ای نمی آرمید و در تکاپوی درک معارف بلند عقلی و برای رسیدن به زلال دانش به درس خداوندان حکمت و فلسفه اسلامی عصر شتافت. اساتید او در مباحث فلسفه، حکمت و عرفان به اختصار چنینند: سید الحکماء آقا میرزا ابوالحسن جلوه،

اگر چه خیابانی در علمای معاصرین از خود میرزا مهدی آشتیانی نقل کرده است که ایشان نزد حکیم جلوه درس گرفته؛ ولی همان طور که آقای صدوقی سُها در مقدمه اساس التوحید ذکر فرموده اند، شاگردی آشتیانی نزد حکیم جلوه بعید است. چرا که سید ابوالحسن جلوه در سال 1314 در گذشت حال آن که در این سال آشتیانی تنها هشت سال داشته است. و باز همان گونه که آقای صدوقی فرموده اند، ممکن است بگوئیم پدر دانشمند میرزا مهدی، یعنی مرحوم میرزا جعفر آشتیانی - که خود از شاگردان حکیم جلوه بوده است.- میرزا مهدی را با خود به مجلس درس استاد می برده است و از این طریق میرزا مهدی از پرتو فیوض آن حکیم ارجمند نیز، مستفیض شده است، حکیم و فیلسوف عالی قدر، مرحوم آقا میرزا حسن کرمانشاهی ایشان استاد حکمت آقامیرزا مهدی آشتیانی در مکتب مشاء بوده است،  فیلسوف فرزانه آقا میر شهاب نیریزی که میرزا مهدی آشتیانی، حکمت متعالیه را در محضر افادت او فرا گرفته است، حکیم آقا میرزا هاشم اشکوری که مرحوم میرزا مهدی عرفان و معرفت را از او آموخته است.

آیت الله آشتیانی در سال 1327 ق. برای اولین بار به عتبات عالیات سفر کرد و مدت کوتاهی در حوزه نجف اشرف اقامت گزید ولی اندکی بعد به جهت بیماری و ضعف شدید جسمانی به ایران بازگشت و مجدداً در سال 1329 ق به عراق رفت و سالیانی طولانی به تکمیل مبانی فقه و اصول پرداخت.

به نوشته ی مرحوم سید جلال الدین آشتیانی : یکى از تلامیذ نامدار مرحوم آقا میرزا هاشم، استاد متبحّر در عرفان و تصوّف و مدرّس متدرّب در حکمت مشّا و اشراق و حکمت متعالیه ملا صدرا، آقاى حاج میرزا مهدى آشتیانى فرزند مرحوم آقا میرزا کوچک برادرزاده مرحوم فقیه و اصولى محقق عصر خود حاج میرزا حسن آشتیانى و نوه دخترى مرحوم میرزا می ‏باشند. بنده حقیر در دورانى به تحصیل اسفار و شفا اشتغال داشت، که مرحوم آقا میرزا مهدى سخت ناخوش و بسترى بود چه آنکه مزاج آن مرحوم بعد از شهریور 1320 ه ش رو به ناخوشى رفت ولى نشاط علمى و شوق ذاتى بمعارف الهیّه براى مدتى او را سر پا نگهداشت.

آقا میرزا مهدى تقریبا همه فصوص الحکم را حفظ داشت و به قونوى عقیدتى راسخ و فصوص و مفتاح الغیب را در حافظه سپرده بود و به کلمات ملا صدرا احاطه عجیب داشت.

آیت الله آشتیانی حدود 30 سال در مدرسه سپهسالار و مدرسه میرزا محمدخان قزوینی تدریس داشت. معمولاً روزی سه ساعت و گاهی چهار ساعت تدریس می کردند. علامه سید جلال الدین آشتیانی نوشته اند: دوازده دوره الهیات شفا و چهار دوره طبیعیات این کتاب عظیم را تدریس نموده اند. تمهید القواعد را پنج بار و شرح فصوص را تا قبل از سال 1316ش در طول هجده سال، شش دوره و مجلدات اسفار را در دوره های متوالی درس داده اند. تسلط ایشان به مبانی حکمت و عرفان و تبحر در آثار ملاصدرا باعث می شد تا محفل درس او مورد توجه اهل فضل قرار گیرد.

علامه سید جلال الدین آشتیانی باز نوشته اند: مرحوم استاد آقا میرزا مهدی سه سال ایام عید را به مقصد زیارت حضرت معصومه (س) در قم به این شهر مسافرت کردند ؛ و در سفر اخیر مغفور له، حضرت امام خمینی درس اسفار خود را تعطیل کردند و فرمودند، آقای آشتیانی در رتبه اساتید من هستند...

وی علاوه بر چندین رساله در مباحث حکمی و عرفانی مانند اساس التوحید و شرح مشکلات دیوان حافظ بر اسفار ، اشارات، شفا، منظومه، فصوص و مصباح الانس تعلیقات نوشته است.

نام برخی از شاگردان زبده وی چنین است: آیت الله سید علی سیستانی، آیت الله میرزا ابوالحسن شعرانی، آیت الله علامه سید جلال الدّین آشتیانی، آیت الله دکتر مهدی حائری یزدی، آیت الله علامه محمد تقی جعفری، آیت الله آخوند ملا علی همدانی، آیت الله شیخ ابوطالب تجلیل تبریزی، آیت الله شهید مرتضی مطهری، پرفسور عبدالجواد فلاطوری، استاد بدیع الزمان فروزان فر، دکتر محمد تقی دانش پژوه، دکتر مهدی محقق، دکتر ابراهیم آیتی، دکتر محمد صادقی، دکتر محمد جعفر لنگرودی، دکتر موسی جوان، دکتر سید صادق گوهرین، حکیم حاج شیخ علی محمد جولستانی، حکیم شیخ محمدرضا ربانی تربتی، شیخ عبدالکریم روشنا تهرانی، آقا شیخ جعفر خندق آبادی، آقا میرزا محمد علی ادیب تهرانی،آقا شیخ علی محقق کاشمری، آقا سید مهدی لاجوردی کاشانی، آقا سید هوشنگ میرمطهری، آقا سید محمد تقی نقوی، آقا سید محمد حسین آل طیب شوشتری و بسیاری دیگر.

تألیفات ایشان به این شرح است: حاشیه بر مکاسب شیخ انصاری(ره)، حاشیه بر کفایة الاصول، حاشیه بر فرائد الاصول، تعلیقه بر حکمت منظومه سبزواری، تعلیقه بر منطق منظومه سبزواری که سید جلال الدین آشتیانی نوشته اند: تعلیقات آن بزرگوار، بهترین تعلیقه بر شرح منظومه است.، تعلیقه بر اسفار اربعه، تعلیقه بر اشارات بوعلی، تعلیقه بر فصوص فارابی، تعلیقه بر شفاء بوعلی، تعلیقه بر فصوص ابن عربی، تعلیقه بر مصباح الانس، اساس التوحید، رساله ای در علم اجمالی و طلب و اراده، رساله در اثبات معراج جسمانی، رساله ای در اثبات معاد جسمانی، رساله ای در شق القمر،  شرح حدیث عمران صابی،  شرح بر مشکلات حافظ، ترجمه ای بر اشارات بوعلی، ترجمه اسفار اربعه، رساله ای در حقیقت کتاب و میزان به مذاق عرفا و رساله ای در جبر و تفویض.

در پی مکتب عرفانی نجف و تهران مکتب قم پیدایش یافت که در واقع نقطه تلاقی حوزه عرفانی نجف و تهران می باشد و در اینجا به برخی از بزرگان آن اشاره می شود.

منابع :

  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح فصوص الحکم (القیصری)
  • امینی نژاد  علی، آشنائی با مجموعه عرفان اسلامی، صص 176 تا 228
  • یزدان پناه  سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 34 تا 60
  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 44 تا 51

حکیم میرزا هاشم اشکوری در سال ۱۲۱۳ شمسی فرزند حسن بن محمد علی اشکوری در روستای «اشکور» که از نواحی «رودسر» در استان گیلان، به دنیا آمد. اشکور تماماً در ناحیه تاریخی دیلم قرار دارد و مردم این سامان در قرن سوم به دست «ناصرالحق اطروش» مسلمان و شیعه اثنی عشری شدند.

میرزا هاشم برای تحصیل چندی به شهر قزوین رفته و به تحصیل علوم اسلامی (سطوح فقه، اصول، کلام و مقدمات حکمت) مشغول شد. او کتاب قوانین اصول میرزا ابوالقاسم قمی را در حوزه ی درس آقا سیدعلی قزوینی که خود، صاحب کتاب حاشیه بر قوانین الاصول بود، تلمذ نمود. آنگاه برای تکمیل علوم متداول در روزگار تولیت میرزاابوالفضل تهرانی به تهران که آن زمان مرکز تدریس علوم اسلام به خصوص فنون عقلی بود، آمد. در تهران از محضر درس بزرگانی چون «آقا محمدرضا قمشه‌ای» در معارف عرفان نظری، «آقا علی مدرس زنوزی»  در حکمت صدرایی و « میرزا ابوالحسن جلوه » در فلسفه مشائی بهره‌های فراوان برد و او سرآمد شاگردان آقامحمدرضا قمشه‌ای صاحب حوزه‌ی فلسفی و عرفانی در مدرسه‌ی سپهسالار تهران بود.

میرزا هاشم بعد از آن که در محضر این استادان به کمالات علمی و عرفان نظری و عملی آراسته گردید، برای کاربردی کردن آموخته ها و دانسته ها به موطن خود بازگشت تا تهذیب و تزکیه نفس را پی گیرد، اما در آن زمان حاج میرزا ابوالفضل تهرانی که از شاگردان میرزای شیرازی و میرزا حبیب الله رشتی بود، ضمن تشکیل مجالس درس و بحث در تهران، تولیت مدرسه ی سپهسالار جدید را نیز عهده دار بود. از میرزا هاشم اشکوری خواست کرسی تدریس حکمت و عرفان را در این مکان بپذیرد.

استاد سید جلال الدین آشتیانی در این باره می گوید: «در بین تلامیذ آقا محمدرضا، اقا میرزا هاشم، آقا میرزا محمود، آقا میرزا صفای کروندی اصفهانی، آقا میرزا علی محمد کروندی، به کثرت ذوق، شهرت داشتند، ولی مرحوم آقا میرزا هاشم حوزه ی درس استاد را بعد از رحلت او اداره می کرد و شرایط تدریس در او بیش از دیگران بود و شاگردان زیادی تربیت کرد. آقا میرزا محمود معاصر بود با مرحوم آقا میرشهاب حکیم شیرازی، آقا میرزا حسن کرمانشاهی، آقا میرزا هاشم، میرزا علی محمد، بعضی دیگر از فضلای عصر، ولی حوزه ی آقا میرزا حسن و میرزا هاشم و آقا میرزا شیرازی، گرم تر از دیگر حوزه ها بود. در آن عصر، اساتید زیادی در حکمت در تهران و دیگر حوزه های علمی ایران وجود داشتند که بعضی از آنان در تهران و برخی در اصفهان و جمعی در سبزوار تحصیل کرده بودند....

اگر چه میرزا هاشم در فلسفه، دقت های زیادی داشت و ژرف کاوی های وی در این عصر از اهل فن مخفی نمانده است، ولی تدریس عرفان نظری در تهران بدو منحصر بود. آقا میرشهاب الدین نیریزی با وجود آن که در مشرب عرفان صاحب ذوق بود و خود از پرورش یافتگان آقاعلی مدرس و جلوه و صهبای قمشه ای به شمار می رفت، طالبان این علم را به استاد آقا میرزا هاشم اشکوری ارجاع می داد.

به هر حال در بین شاگردان آقا محمد رضای قمشه ای ، میرزا هاشنم اشکوری را شاگرد رتبه اول دانسته اند ، وی هر چند به سوء مزاج . امراض متعددی مبتلا بود ولی هیچ گاه دست از ندریس نکشید و شاگردان برجسته بسیاری را تربیت کرد. 

کتاب مصباح الانس، شرح مفتاح الغیب صدرالدین قونوی است این تلاش به همت علامه محمد بن حمزه معروف به ابن فناری صورت گرفته است. این دو اثر گران بها از اصول مسلم عرفان استدلالی و برهانی است. او با تبحری فوق العاده آن را تدریس می کرد و معضلات آن را برای علاقه مندان تشریح می کرد.

فصوص الحکم از برجسته ترین تألیفات محیی الدین ابن عربی است که بر آن شروح متعددی نگاشته شده است، اما در میان آن ها شرح علامه قیصری امتیاز ویژه ای دارد. آن شرح، کتاب درسی در حوزه های علوم عقلی و عرفانی گردید. میرزا هاشم در چندین دوره ی متوالی به تدریس این اثر همت گمارد و شاگردان متعددی را که خود از ستارگان آسمان علم و معرفت به شمار می روند، از مضامین ارزشمند این اثر بهره مند ساخت.

کتاب دیگری که متن درسی و آموزشی میرزا هاشم به شمار می رفت و درباره ی آن پژوهش های گسترده ای صورت داد، تمهید القواعد نوشته ابن ترکه ملقب به صائن الدین است. تمهید، متنی بسیار ثقیل و سنگین و به قول حکما و عرفا بعید الغور به شمار می رود و علمای ذوفنون قادر بودند آن را تدریس کنند، اما میرزا هاشم به سهولت و با احاطه ای گسترده، مفاهیم عمیق آن را به فراگیران آموزش می داد و دشواری ها و ابهامات و پرسش های شاگردان را در این باره، با سعه ی صدر و آغوش باز، پاسخ می داد.

میرزا هاشم در تدریس نصوص صدرالدین قونوی ، مشاعر و اسفار ملاصدرا یگانه ی عصر خویش محسوب می گردید. میرزا هاشم هنگام تدریس این آثار، در وهلة اول می کوشید نسخه ای صحیح و کم غلط به دست آورد. سپس آن را ملاحظه و پس از برطرف کردن اغلاطی که بر اثر مرور زمان و اشتباهات استنساخ کنندگان به آن ها راه یافته بود، به تدریس آن ها همّت می گماشت. با این وجود از شاگردان فاضلش می خواست در جهت مُنقح کردن این متون به وی یاری دهند و معمولاً بعد از تصحیح اولیه، در حین تدریس آثار مزبور، برخی افتادگی ها و خطاهای فاحش و عبارات نامتناسب بر طرف می شوند و از این روی کلاس درس وی صرفاً آموزشی نبود و میرزا هاشم به نوعی، فن تتبّع و عمق نگری و پژوهش را به شاگردان آموزش می داد.

او شاگردان زیادی تربیت نموده که از آن جمله اند :  سید محمدکاظم عصار،  میرزا احمد آشتیانی(استاد سید جلال الدین آشتیانی و علامه حسن زاده)، میرزا مهدی آشتیانی، میرزا محمدعلی شاه آبادی(استاد عرفانی امام خمینی)، محمدحسین فاضل تونی (استاد علامه حسن زاده و آیت الله جوادی آملی)، آقا بزرگ حکیم خراسانی (استاد میرزا مهدی الهی قمشه ای) ، شیخ مهدی امیرکلایی مازندرانی، سید ابوالحسن رفیعی قزوینی (استاد امام خمینی، سید جلال الدین آشتیانی و علامه حسن زاده)، میرزا فضل الله آشتیانی، میرزا مهدی آشتیانی، محمد تقی میرزا عسگری (معروف به آقا بزرگ حکیم شهیدی)،  آقا سید حسین بادکوبه ای (استاد فلسفه علامه طباطبایی)، آقا شیخ عبدالحسین رشتی، آقا میرسید محمد فاطمی قمی، حاج سیّد مرتضی حسینی مرتضوی لنگرودی،  شریعت سنگلجی (شریعت بزرگ)و میرزا حسن خان وثوق الدوله.

آثار و تألیفات حکیم اشکوری عبارتند از : حواشی دقیق و عمیق بر کتاب مصباح الانس بین المعقول و المشهود فی شرح مفتاح الغیب الجمع و الوجود، این حواشی که مهم ترین اثر حکیم اشکوری است، به همراه متن اصلی در سال 1323 در تهران به طبع رسیده است و مجدداً در حاشیه چاپ اخیر مصباح با تحقیقات آقای محمد خواجوی در تهران توسط انتشارات مولی به سال 1374 شمسی به چاپ رسیده است. سید جلال الدین آشتیانی درباره ی این تعلیقه گفته است: حواشی وی بر مصباح الانس، حاکی از تضلع نام و احاطه ی کامل اشکوری بر کلمات اهل عرفان است، تعلیقه بر رسالة النصوص صدرالدین قونوی این اثر از روی نسخه ی خطی آیت الله میرزا احمد آشتیانی که از نسخه ی استاد خود، مرحوم اشکوری، استنساخ کرده به اهتمام استاد سید جلال الدین آشتیانی در سال 1362 شمسی در مرکز نشر دانشگاهی به طبع رسیده است،  حواشی بر تمهید القواعد ابن ترکه اصفهانی علامه حسن زاده آملی یادآور گردیده است، تمهید القواعد با تعلیقات آقا میرزا محمدرضا قمشه ای و حواشی آقا میرزا هاشم اشکوری و با ضمیمه رساله ای در تحقیق معنای وحدت وجود که متعلق به فصل اول شرح فصوص علامه قیصری است، به انضمام چند رساله دیگر، در تهران به سال 1316 قمری چاپ گردیده که به طبع شیخ احمد شیرازی موسوم است، تصحیح و تعلیقات بر مفتاح الغیب قونوی استاد سید جلال الدین آشتیانی می گوید: قونوی از بزرگ ترین استادان عرفان است. کتاب مفتاح الغیب او جزء متون درسی عرفانی است. آقا محمدرضا قمشه ای متوفی به سال 1306 قمری آن را در تهران تدریس می کرد. حواشی مختصری بر آن نگاشته است، ولی شاگردش میرزا هاشم اشکوری آن را تصحیح و بر اوایل کتاب تعلیقات تحقیقی و ارزنده ای نوشته که به سرمایه ی حاج شیخ احمد شیرازی در تهران چاپ سنگی شده است، تعلیقه بر فصوص الحکم ابن عربی، تعلیقه بر کتاب مشاعر ملاصدرا، تعلیقات بر اسفار ملاصدرا،  رساله ای در اثبات الواجب،  لطائف السبع و رساله هایی در مراتب وجود.

میرزای اشکوری از جهت ورود تحلیلی به ساختار درونی عرفان نظری و بررسی دقیق هستی شناسی عرفان در حوزه شیعی کم نظیر است. همچنین وی می کوشید تا همنوائی فلسفه و عرفان و معرفت شیعی را بطور علمی نشان دهد که نمونه ای از این تلاش را می توان در تشریح انسان کامل از سه منظر فرلسفه ، عرفان و احادیث معصومان علیهم السلام دید.

این مرد الهی پس از یک عمر تلاش خالصانه در مسیر نشر حقایق، در سال 1332 هجری‌قمری برابر با 1293 شمسی جان به جان‌آفرین تسلیم کرد و به دیار باقی شتافت. پیکر مطهرش پس از تشییع باشکوه در جوار بارگاه حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) شهر ری به خاک سپرده شد.

منابع :

  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح فصوص الحکم (القیصری)
  • امینی نژاد  علی، آشنائی با مجموعه عرفان اسلامی، صص 176 تا 228
  • یزدان پناه  سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 34 تا 60
  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 44 تا 51
  •  یزدان پناه سید یدالله، فروغ معرفت، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، صص 165 تا 167

استاد بارع جناب سیّد جلال الدّین آشتیانى در مقدماتى که بر کتب ارزشمند خود نگاشته ‏انددر مورد میرزا محمود قمی چنین آورده اند:

مرحوم آقا میرزا محمود در قم متولد شد و براى تکمیل تحصیل به تهران آمد، در مدرسه مروى سکونت داشت به عللى از این مدرسه اخراج شد و این اواخر در مدرسه صدر تدریس می ‏نمود و در سال 1304 هجرى شمسى، دار فانى را وداع گفت...

مرحوم آقا میرزا محمود قمى یکى از تلامیذ مشهور حوزه درس آقا محمّد رضا، از روى همان کتاب (تمهید القواعد) که استاد تدریس می ‏نموده است نسخه ‏اى تهیه کرده است...

آقا میرزا محمود یکى از شاگردان معروف آقا محمّد رضا بود که به هوش و کثرت ذکاء و حدّت فهم، شهرت داشت. و از مدرسان معروف علوم عقلى بود و برخى او را در استعداد بر آقا میرزا هاشم مقدّم می ‏دانستند ولى ابتلاى به فقر و تنگدستى چنان او را در تنگنا قرار داده بود که در این اواخر نظم فکرى را از دست داده بود...

آقا میرزا محمود، طبع روان داشت و در مدح ائمه- علیهم السلام- اشعارى‏ عرفانى دارد که در سابق اهل ذوق از وعّاظ تهرانى در منابر می ‏خواندند و بعضى از این اشعار نیز در کتابها چاپ شده است...

مرحوم آقا میرزا محمود بر شرح منظومه و اسفار و شرح فصوص حواشى نوشته است و رساله‏اى مفصل در ولایت کلیه تألیف نموده است. حواشى آقا محمّد رضا بر رساله مختصر است ولى برخى از حواشى موجود در نسخه آقا میرزا محمود از آقا محمّدرضا است. چون آقا میرزا محمود حواشى خود را با ذکر نام خود به عنوان- لمحرّره الشریف القمی- مشخص کرده است...

مرحوم آقا میرزا محمود، زمانى که در مدرسه خان مروى ساکن بود و نزد آقا محمّد رضا تحصیل مى‏کرد، تمهید القواعد را استنساخ کرده است. اصل نسخه جزو کتب خطى دانشکده الهیات تهران است که به کتابخانه مرکزى منتقل شده است...

از آقا محمّد رضا و برخى تلامیذ او مثل ... آقا میرزا محمود بر شرح فصوص و مقدمه بی ‏نظیر قیصرى بر شرح فصوص، حواشى تحقیقی در دست داریم...

آقاى آقا میرزا محمود از تلامیذ به نام آقا میرزا حسن کرمانشاهى و آقا میرزا هاشم رشتى و آقا میر شهاب نیریزى و در علوم نقلى از شاگردان آقا ضیاء الدین عراقى و آقا میرزا حسین نائینى و آقا شیخ عبد الکریم حائرى یزدى می ‏باشند...

مرحوم آقا میرزا مهدى آشتیانى معتقد بود به آقا میرزا محمود، آقا میرزا محمود خویش را شاگرد مرحوم حاج شیخ عبد الکریم حائرى می ‏دانست و او را بر دیگران ترجیح مى‏داد...

آقاى حاج میرزا سیّد ابو الحسن قزوینى ... در عقلیات (فلسفه و عرفان) از تلامذه آقا میرزا حسن کرمانشاهى و آقا میرزا محمود قمى ... می ‏باشند...

آقا میرزا محمود معاصر بود با مرحوم آقا میر شهاب حکیم شیرازى و آقا میرزا حسن کرمانشاهى و آقا میرزا هاشم اشکورى و میرزا على محمّد حکیم (برادر حکیم صفاى اصفهانى) و بعضى دیگر از افاضل ... آن بزرگوار در مدرسه صدر زندگى می ‏کرد و در معارف الهیه از شاگردان آقا على مدرّس فرزند ملّا عبد اللّه زنوزى و از شاگردان میرزا ابو الحسن جلوه بوده است ... آثارى که از ایشان به جاى مانده تعلیقات بسیارى است که بر مصباح الانس نوشته است...

از جمله شاگردان معروف آقا میرزا محمود قمى در منطق، شیخ آقا بزرگ تهرانى صاحب الذریعه می ‏باشد.

استاد مدرّس گیلانى در مورد این حکیم عظیم می ‏نویسد:

اصل او از یکى از روستاهاى قم بود که «کهک» نامیده می ‏شد. براى تحصیل ابتداء به قم و سپس به تهران رفت و در عقلیات از محضر حکیم محمّد رضا قمشه ‏اى استفاده نمود و در این جهت یکى از بزرگترین مدرسان گشت. در تهران فوت کرده و جنازه او را به قم منتقل و در سمت شمالى صحن اتابکى مدفون ساختند...

او می ‏نویسد: با اینکه داراى فضل و دانش فراوان بوده ولى مزاجى تند داشت و از خشونت طبع برى نبود. زندگانى را در حالى که مجرّد بود سپرى ساخت و شاعرى فصیح بود...

آقا میرزا محمود یکى از شاگردان معروف آقا محمد رضا بود که به هوش و کثرت ذکاء و حدّت فهم شهرت داشت و از مدرسان معروف علوم عقلی بود و برخى او را در استعداد ذاتى بر آقا میرزا هاشم مقدم می ‏دانستند. (مجموعة آثار آقا محمد رضا قمشه ‏اى حکیم صهبا، مقدمه، صص 98 و 99)

منابع :

  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح فصوص الحکم (القیصری)
  • امینی نژاد  علی، آشنائی با مجموعه عرفان اسلامی، صص 176 تا 228
  • یزدان پناه  سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 34 تا 60
  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 44 تا 51

حاج ملاهادی بن مهدی سبزواری متخلص به «اسرار»، حکیم، شاعر و عارف شیعی عصر قاجار و بزرگترین فیلسوف قرن سیزدهم است که در سال 1212 هجری قمری در سبزوار متولد شد و در همانجا بدرود حیات گفت. حاجی سبزواری به لحاظ زمانی متعلق به نسل پنجم بعد از ملاصدرا است.

او از هشت سالگی به فراگیری علوم دینی پرداخت. پس از عزیمت به شهرهای مشهد و اصفهان در حدود بیست سالگی در علوم مرسوم و نیز کمالات معنوی به مقام بلندی رسید و به مشهد بازگشت و به تدریس حکمت، فقه و تفسیر مشغول شد. 

وی در راه سفر حج حدود 10 سال از محضر ملااسمعیل درب کوشکی اصفهانی (م1271 ق) و آخوند ملا علی نوری (م 1246 ق) در حکمت الهی کسب فیض کردو در سال 1242 به مشهد بازگشت و حدود 8 سال در جوار مرقد ملکوتی حضرت رضا علیه السلام به تدریس پرداخت.

سبزواری در سال 1250 هـ ق به مکه مکرمه مشرف شد و پس از بازگشت از طریق دریا به بندرعباس وارد شد و چون به جهت درگذشت قتحعلی شاه قاجار راه ها ناامن شده بود ازآنجا به کرمان رفت و مدتی در گمنامی به ریاضت و خادمی یکی از مدارس دینی پرداخت و در 1353 هـ ق به سبزوار بازگشت و تا پایان عمر در آن سامان  در مدرسه فصیحیه به افاضه حکمت پرداخت و آوازه او به سرزمین های دور نیز رسید و شیفتگان معارف الهی از هر سو به سبزوار آمدند.

حکیم سبزواری، از بیت المال ارتزاق نکرد و مایحتاجش را از زمین زراعی و دو گاوی که داشت تهیه می‌کرد.

مرحوم حاجی هر شب در زمستان و تابستان و بهار و پائیز ثلث آخر شب را بیدار بودند و در تاریکی عبادت می‌نمودند تا اول طلوع آفتاب. آن وقت دو پیاله چای بسیار غلیظ سیاه رنگ که در هر پیاله مخصوصا دوازده مثقال قند می‌ریختند میل می‌فرمودند و می‌فرمودند: این چای غلیظ شیرین را برای قوت می‌خورم... ناهار ایشان معمولا یک پول نان بود که معمولا یک سیر بیشتر آن نمی‌خوردند. یک کاسه دوغ کم رنگ که خودشان در وصف آن می‌فرمودند دوغ آسمان‌گون یعنی دوغی که از کمی ماست به رنگ کبود آسمانی باشد، نان خورش یک سیر نهار آن مرحوم بود. بعد از ناهار در تابستان ساعتی می‌خوابیدند، عصر چای میل نمی‌فرمودند... بعد از شام در حیاط مخصوص خود که زیرزمین سابق الذکر باشد بعد از کمی راه رفتن در یک بستر ناراحتی که غالبا تشک نداشت می‌خوابیدند و متکای غیر نرمی از پنبه یا پشم زیر سر می‌گذاشتند. لباس مرحوم حاجی چند سال یک عبای سیاه مازندرانی بود و یک قبای قدک سبز رنگی که به قدری آن را شسته بودند که آرنج‌های قبا پاره شده و چندین وصله برداشته... کتابخانه‌ای نداشتند و کتاب ایشان منحصر در چند جلد بود... و اما معاش حاجی از این قرار است یک روز از قنات عمیدآباد داشتند و یک شبانه روز در قنات قصبه و باغی که در بیرون پشت ارک واقع است سالی چهل تومان فائده و حاصل باغ بود و از دو قنات مذکوره نیز سی خلورا غله و ده بار پنبه عائد می‌گردید. قسمتی از این دخل را با کمال قناعت صرف معاش خود می‌فرمودند و مابقی به فقراء ایثار و انفاق می‌شد.» (تاریخ حکما و عرفا متأخرین صدرالمتألهین، تألیف منوچهر صدوقی سها، ، ص 111)

وی شاگرد برجسته ملا اسماعیل اصفهانی واحد العین و ملا علی نوری است و به ریاضت و عبادت توجه تام داشت و همه اموال خود را وقف قفرا و نیازمندان نمود او پس از تحصیل در اصفهان بیش از 30 سال در سبزوار ساکن شد و از همه جای ایران برای استفاده از محضر وی به سبزوار می آمدند.

دوره تحصیل در محضر ملاهادی هفت سال بود و همین که طلاب مدت هفت سال در جلسات درس او حاضر می‌شدند، حاج ملاهادی آن‌ها را در فلسفه فارغ التحصیل می‌دانست و نوبت عده دیگری از محصلین بود. کسانی که می‌خواستند نزد حاجی تحصیل کنند باید معلومات مقدماتی را طی کرده باشند یعنی می‌بایست صرف و نحو عربی، منطق، ریاضیات، فقه و کلام خوانده باشند. کسانی که از عهده امتحان این دروس برمی آمدند برای تحصیل در محضر ملاهادی پذیرفته می‌شدند.

شاگردان برجسته حاجی عبارتند از :

  • وثوق الحکماء سبزواری، شارح گلشن راز
  • آقای سید جواد طباطبایی حائری، از سلسله بحر العلوم (م 1300)
  • میرزا محمد مهدی قمشه‌ای (م 1330) محشّی اسفار
  • شیخ احمد شیرازی مشهور به شانه‌ساز (م 1332) استاد آقا سید علی کازرونی و سید صدر کوه‌پایه‌ای
  • آخوندملا حسین قلی همدانی (م 1311) آخوند شاگردان زیادی پرورش داد که از آن جمله‌اند:
  • آقا میرزا جواد ملکی تبریزی (م 1343) صاحب اسرار الصلوه و مراقبات السنه و لقاء الله
  • سید احمد کربلائی استاد قاضی طباطبایی

برخی دیگر از شاگردان وی عبارتند از : ملامحمد، فرزند بزرگ ملا هادی، آخوند خراسانی مؤلف کفایه الاصول، شیخ علی فاضل تبتی، ملا علی سمنانی ، ملا عبدالکریم قوچانی، شیخ ابراهیم طهرانی معروف به شیخ معلم، ملا محمد صادق حکیم، شیخ محمد حسین معروف به جرجیس، میرزا اسماعیل ملقب به افتخار الحکماء طالقانی، میرزا علینقی ملقب به صدرالعلماء سبزواری، شیخ ملا اسماعیل عارف بجنوردی، وثوق الحکماء سبزواری، شیخ عبدالاعلی سبزواری، میرزا آقا حکیم دارابی، میرزا محمد یزدی معروف به فاضل یزدی، میرزا عباس حکیم.

برخی آثار وی عبارتند از : منظومه و شرح منظومه در حکمت، اسرارالحکم، اسرارالعباده، اصول الدین، الجبر و الختیار حاشیه اسفار صدرالمتألهین، حاشیه زبده الاصول شیخ بهایی، حاشیه شواهد الربوبیه صدر المتألهین، حاشیه مبدأ و معاد صدر المتألهین، حاشیه مفاتیح الغیب صدر المتألهین، حاشیه بر شرح سیوطی ابن مالک، حاشیه بر شوارق ، اثر ملا عبدالرزاق لاهیجی ، در فلسفه، هدایه الطالبین، در کلام، النبراس فی اسرار الاساس ، در فقه، شرح دعاء الصباح، مقیاس در فقه، شرح مثنوی ملای رومی، شرح الأسماء أو شرح دعاء الجوشن الکبیر،  مجموعۀ رسائل فارسی و عربی، دیوان فارسی، رحیق ، و راح افراح  در علم بدیع و محاکمات در ردّ بر شیخیه.

مهمترین اثر او منظومه و شرح منظومه است که از همان آغاز متن درسی حوزات علمیه قرار گرفت و تا به امروز نیز در حوزه های فلسفی تدریس می شود و بیش از 65 تعلیقه، شرح و ترجمه بر آن نوشته شده است.

حکیم سبزواری یکی از بزرگترین فیلسوفان شیعی مذهب و ایرانی تبار در 300 سال اخیر - بعد از ملاصدرا تا امروز - به شما رمی رود. او نقش بی بدیلی در ترویج و بسط حکمت متعالیه از طریق تدریس ، تالی - به نظم و نثر - و تحقیق در آن دارد.

هر چند سبزواری در آثار خود از نظر مشی کلی و خط فکری در مسیر حکمت متعالیه صدر المتلهین حرکن می کند ، ولی پیرو صرف نیست و حکیمی صاحب رای و مستقل می باشد.

سبزواری به عنوان یکی از بزرگترین شارحان حکمت صدرایی ، فلسفه مشاء فارابی و ابن سینا را با فکر اشراقی سهروردی و مذاق عرفانی ابن عربی در آمیخت و در برخورد با اندیشه های فخر رازی به فلسفه خود چاشنی کلام زد و افکار فیلسوفان شیعی نظیر میرداماد و لاهیجی و ... را در چهارچوب حکمت متعالیه مورد بررسی قرار داد.

وی اهل معرفت و سلوک و شور و حال نیز بود و افزون بر تربیت شاگردان بسیاری در عرصه عرفان و حکمت عرفانی به ارشاد مستمعان نیز می پرداخت . 

دیوان اشعار ، شرح مثنوی معنوی ، شرح الاسماء و برخی کتب دیگر وی نمایانگر احوال و روحیه عرفانی حکیم برجسته سبزوار می باشد.

منابع :

  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح فصوص الحکم (القیصری)
  • امینی نژاد  علی، آشنائی با مجموعه عرفان اسلامی، صص 176 تا 228
  • یزدان پناه  سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 34 تا 60
  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 44 تا 51
  •  یزدان پناه سید یدالله، سیری در تاریخ عرفان اسلامی، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)
  •  یزدان پناه سید یدالله، فروغ معرفت، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، صص 152 تا 155

 

ملا علی نوری مازندرانی در نیمه ی قرن دوازدهم هـ ق، در نور مازندران به دنیا آمد.

تحصیلات اولیه را در نواحی مازندران و سپس در قزوین در حوزه درس سید حسن قزوینی، در فقه و اصول گذراند، آن گاه برای تکمیل علوم به اصفهان رفت و در آنجا مقیم شده و از محضر حکمای بزرگی چون آقا محمد بیدآبادی و میرزا ابوالقاسم مدرس اصفهانی در حکمت و کلام بهره مند شد و از این طریق، سلسله ی اساتیدش به ملاصدرا می رسد.

سپس در نشر علومش به تدریس معقولات پرداخت و حوزه ی فلسفی و حکمت بزرگی تأسیس نمود و در آن جا به تربیت شاگردان بسیاری مشغول شد.

او از بزرگ ترین حکمای صدرایی و زنده کننده ی طریقه ی ملاصدراست و اگر وی ظهور نکرده بود، صدرالمتالهین شناخته نمی شد و مقام واقعی خود را بدست نمی آورد.

آخوند ملاعلی به جهت نبوغ سرشار و فهم و درک زیاد، به حکمت متعالیه که از مشکل ترین و پر مؤثر ترین مشارب فلسفی است، احاطه ی کامل پیدا نمود وبه مقامی بی رقیب در بین شارحان و مروجان مبانی ملاصدرا رسید. از طرف دیگر با تدریس بسیار طولانی اش که قریب هفتاد سال، آن هم به طور منظم و مستمر به درازا کشید، شاگردان بسیار تربیت کرد، شاگردانی که همه از اصفهان نبودند، بلکه از اطراف به حوزه بزرگ درسی آن مرد الهی می آمدند و جمعی از آنها عهده دار اداره ی بزرگترین حوزه ی فلسفی و عرفانی شده و علم و حکمت و نشر مکتب صدرایی را از آن خود کردند.

حکمت صدرایی از همان زمان ظهور خود، در میان دانشمندان مطرح بود ولی تا مدتها بعد از مرگ ملاصدرا، همچنان مدار تعلیم و تعلم اهل حکمت، کتب ابن سینا و شیخ الاشراق، بود اما از زمان «خواجوئی» و سپس «بیدآبادی» کتب ملاصدرا و خصوصا اسفار، محل اعتنا و کتب درسی شد و در زمان «ملاعلی» و تسلط کاملش بر کتب ملاصدرا و با همان «حکمت متعالیه» به اوج خود رسید.

ملاعلی علاوه بر عظمت علمی و مقام شامخ بی نظیرش در معقولات، در زهد و تقوا، در درجه ای بود که او را ابوذر زمان و سلمان دوران می دانستند.

آثار او به طور عمده به صورت حاشیه بر کتاب های صدر المتالهین مانند اسفار، مشاعر، شواهدالربوبیه، اسرارآلایات و شرح اصول کافی است و بر شرح فصوص الحکم ابن ترکه نیز تعلیقاتی دارد.

آثار او از وزانت و عمق علمی خاصی برخوردارند . مبانی توحیدی و وحدت شخصیه در کلام وی با عمق فلسفی خاضی مطرح شده است.

او شاگردان بسیاری تربیت کرد از جمله پسر برومند او میرزا حسن نوری که استاد «آقا علی مدرس حکیم» بود، سید رضی لاریجانی مازندرانی، آخوند ملا عبدالله زنوزی صاحب لمعات الهیه، آخوند ملا آقای قزوینی، آخوند ملا عبدالجواد خراسانی، آخوند ملا اسماعیل درکوشکی، آخوند میرزا حسن چینی، سید ابوالقاسم دهکردی، حاج ملا محمد جعفر لنگرودی (شارح مشاعر)، آخوند ملا مصطفی قمشه ای، سید حسن مدرس اصفهانی، آقا محمدرضا قمشه ای، حاج ملاهادی سبزواری صاحب منظومه، آخوند ملا محمد تقی نوری پدر حاجی نوری صاحب مستدرک الوسایل.

منابع :

  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح فصوص الحکم (القیصری)
  • امینی نژاد  علی، آشنائی با مجموعه عرفان اسلامی، صص 176 تا 228
  • یزدان پناه  سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 34 تا 60
  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 44 تا 51
  •  یزدان پناه سید یدالله، فروغ معرفت، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ص 148

آقامحمد مازندرانی بید آبادی در اصفهان متولد شد، دوران زندگی او در بحرانی ترین وقایع تاریخی ایران بود. اوایل عمر او مقارن با سقوط صفویه (سال 1135 هـ ق) و روی کار آمدن افاغنه و حاکمیت افغان ها و افشاریه که اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران با کشمکش های زیادی روبرو بود، و اواخر عمرش مصادف با حکومت کریم خان زند بود.

مرحوم بیدآبادی در اصفهان حدیث و علوم نقلی را از: میرزا محمدتقی الماسی (از نوادگان ملا محمدتقی مجلسی) ، حکمت را از: ملا اسماعیل خواجوئی مازندرانی و محمدتقی الماسی و به نقل از برخی، حکمت را از ملا عبدالله حکیم فرا گرفت.

او از مریدان و ارادتمندان، قطب الدین نیریزی، از پیشوایان سلسله ذهبیه بود، اگرچه قطب الدین، از پیروان مکتب صدرالدین شیرازی نیز، به شمار می رود. نیریزی شیرازی صاحب منظومه فصل الخطاب و شاگرد شاه محمد دارابی است و او نیز شاگرد یکی از شاگردان صدرا می باشد و بیدآبادی از این راه به صدرا متصل می گردد.

وی سپس در اصفهان، به تدریس علوم نقلی و عقلی و شرح فصوص و مصباح الانس و تمهید القواعد پرداخت. مدتی در مدرسه حکیم، به تدریس قرآن مشغول شد. شاگردان بسیاری تربیت کرد و دیگر آثار در عرفان نظری را نیز تدریس می کرد.

بیدآبادی به جز حکمت صدرالمتألهین، فلسفه مشاء و حکمت اشراق را درس می گفت و بعد نقش مهمی در رواج فلسفه ملاصدرا، داشت. تا زمان او هنوز حکمت صدرایی، به جریان مسلط تبدیل نشده بود، این مکتب اگرچه مورد توجه ارباب حکمت بود، ولی مقام شایسته خود را به دست نیاورده بود و بطور عمده در سلسله ای که با شاگرد برجسته او، آخوند ملاعلی نوری شروع شد، گسترش یافت.

صدرالدین کاشف دزفولی که از طریق بیدآبادی، به مکتب نیریزی، مربوط شده است و سیدعلی شوشتری که شاگرد بزرگ شیخ انصاری در فقه و از پیشوایان سلوک اخلاقی در حوزه نجف، با صدرالدین کاشف دزفولی مرتبط بود و به همین ترتیب شاگرد او، ملاحسینقلی همدانی و پیروانش تا عصر حاضر، در مسیر معنوی خاص خود، مدیون تعالیم بیدآبادی بوده اند.

از جمله برخی شاگردان اومیتوان از افراد ذیل نام برد: سید بحرالعلوم، آخوند ملا فتح علی، آقا سید مرتضی کشمیری، آقا سید احمد حائری، آقا میرزا علی قاضی تبریزی، حاج میرزا جواد ملکی تبریزی، آقا شیخ محمد بهاری، که هر یک نادر دهر و فرید عصر خود بودند.

عده ای دیگر از بزرگان علما و قرن 13 هجری قمری نیز، از شاگردان ایشان بودند. از جمله: آخوند ملا علی نوری، ملا محراب گیلانی، آخوند ملا نظرعلی گیلانی، میرزا ابوالقاسم خاتون آبادی (اصفهانی)، سید اسماعیل جزائری، ملا عبدالکریم اشراقی قاینی، میرزا محمدمهدی شهید اصفهانی خراسانی و حاج محمدابراهیم کلباسی (کرباسی) .

حکیم ملا علی نوری از شاگردان برجسته وی بود که خود نسل بزرگی از حکیمان متاله را تربیت نمود.

ملا محراب گیلانی ، میرزا عبدالجواد لاهیجی، و مولا عبدالکریم اشراق از شاگردان عرفانی ایشان بودند. 

برخی آثار وی نیز عبارتند از : - آداب السیر و السلوک(که نامه ای به میرزای قمی در آداب سیر و سلوک است) ، التوحید علی نهج التجرید یا مبدأ و معاد یا رساله توحیدیه، حسن دل، حواشی بر اسفار صدرالمتألهین، دستورالعمل اخلاقی، دو رساله در سیر و سلوک، پاسخ به سید حسین قزوینی و فصلی در آداب تخلیه و تحلیه به فارسی، پندنامه یا رساله همتیه، حاشیه بر مشاعر ملاصدرا و حاشیه بر معانی الاخبار شیخ صدوق.

وی در تخت فولاد اصفهان مدفون است.

منابع :

  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح فصوص الحکم (القیصری)
  • امینی نژاد  علی، آشنائی با مجموعه عرفان اسلامی، صص 176 تا 228
  • یزدان پناه  سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 34 تا 60
  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 44 تا 51
  •  یزدان پناه سید یدالله، فروغ معرفت، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، صص 146 تا 147

مولی میرزا محمد سعید بن محمد مفید مشهور به قاضی سعید قمی از عارفان بزرگ قرن یازدهم قمری است.

هانرى کربن تاریخ تولد وى را به سال 1043 هـ.ق در شهر قم درج نموده است.

قاضى سعید قمى پس از فراگیرى علوم مقدماتى و طب نزد پدر و برادر بزرگترش به حکمت و عرفان روى آورد و به حوزه درسى ملا محسن فیض کاشانى وارد گردید.

فیض کاشانى در تکوین اندیشه هاى این دانشور تأثیر فراوانى داشت،  در مدتى که فیض کاشانى در شهر مقدس قم بسر مى برد، قاضى سعید از محضرش بهره مند گشته، نزد وى اندیشه هاى عرفانى خود را غنا بخشیده و شکوفایى او در قلمرو شعر و سروده هاى عرفانى ماحصل ارتباط وى با فیض کاشانى بوده است.

سپس قاضى سعید قمى براى استفاده از اندیشه هاى عرفانى حکیمان اصفهان، شهر مقدس قم را به قصد آن دیار ترک نمود. در این زمان اصفهان یکى از مهمترین کانون‌هاى فرهنگى و علوم اسلامى محسوب مى شد. او در حوزه درسی ملا رجبعلی تبریزی (شاگرد صدرا) به تحصیل منطق، علوم طبیعى و الهیات پرداخت.

وی در علوم دینی و عرفانی شاگرد فیض کاشانی بود (شرح التوحید، ج1 ص 63 و 301 و 449 ، الاربعین ص 191، 202، 245)

ابتدا به دلیل مهارت کامل در طب پزشک شاه عباس صفوی ثانی بود و بعدها توسط شاه به سمت قاضی و شیخ الاسلام قم منصوب و مدت طولانی در این سمت بود. وی با وجود تصوی منصب قضاوت شرعی از سوی سلاطین صفوی توجه چندانی به آنها نداشت و حتی در برهه هایی مورد غضب برخی از آنان قرار گرفت.

حضرت امام خمینى قدس سره در کتاب «مصباح الهدایه» از وى به عنوان عارف کامل قاضى سعید شریف قمى سخن مى گویند و در ادامه مى افزایند: «قاضى سعید در عرفان مقام والایى دارد و در راه سلوک قدمى استوار و کتاب شرح توحید صدوق این فاضل فرزانه زائرى عزیز و نفیس معرفى مى کنند و در موضوع خود بى نظیر است».

مهمترین کار او شرح و تاویل احادیث اهل البیت علیهم السلام است یعنی نزدیکی بین حکمت و عرفان با دین که از سوی صدرالمتالهین در این دوره آغاز و بعد توسط استادش فیض تقویت شد. بیشتر آثار او مانند شرح توحید صدوق ،شرح الاربعین، الاربعینیات لکشف انوار القدسیات و رساله حقیقه الصلوه در همین راستا است.

وی از سی سالگی تا پایان عمر شریفش را به شرح و تاویل احادیث پرداخت و تراث عظیمی را در این زمینه از خود برجای نهاد و او با تاییدات الهی و محبت به ائمه اطهار علیهم السلام و تسلطی که بر میراث کلامی و حکمی و عرفانی داشت ، مهارت خاصی در فهم و شرح اسرار مکنون و دقایق مخزون در متون دینی و به ویژه معضلات آنها داشت.

وی درآثاری نظیر حقیقه الصلوه و الفوائد الرضویه مباحث عرفانی مکتب محی الدین را به قلم آورده است.

از دیگر آثار او می توان الکشف عن القراآت السبع الکشف عن القراآت السبع، الفواید الرضویه، مرقاه الاسرار، النفحات الالهیه والخواطر الالهامیه، المقصد الاسنى، الانوار القدسیه، البرهان القاطع، البوارق الملکوتیه، حاشیه بر اثولوجیا، کلید بهشت، شرح حدیث بساط، شرح حدیث غمام و حاشیه بر شرح الاشارات خواجه نصیرالدین طوسى را نام برد.

منابع :

  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح فصوص الحکم (القیصری)
  • امینی نژاد  علی، آشنائی با مجموعه عرفان اسلامی، صص 176 تا 228
  • یزدان پناه  سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 34 تا 60
  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 44 تا 51
  •  یزدان پناه سید یدالله، فروغ معرفت، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، صص 147 تا 148

محمد مشهور به ملا محسن و ملقب به فیض در چهاردهم ماه صفر سال 1007 ق در کاشان به دنیا آمد.پدرش رضى الدین شاه مرتضى فقیه، متکلم، مفسر و ادیب در کاشان حوزه تدریس داشته و از شاگردان ملا فتح الله کاشانى و ضیاء الدین محمد رازى بوده است.مادر او زهرا خاتون بانویى عالم و شاعر، دختر ضیاء الدین العرفا رازى (از عالمان بزرگ شهررى ) بوده است.

فیض مقدمات علوم دینى و بخش هایى از آن را تا سن بلوغ در کاشان نزد عمو و دایى اش نورالدین محمد مشهور به حکیم و آخوند نورا فرا گرفت. بیست ساله بود که با برادر بزرگش عبدالغفور براى ادامه تحصیل به اصفهان که در آن روزگار پایتخت کشور و مرکز تجمع علماى بزرگ و اساتید ماهر در رشته هاى مختلف علوم اسلامى بود، رهسپار گردید و از این موقعیت مناسب که در هیچ یک از شهرهاى ایران و دیگر ممالک اسلامى یافت نمى شد بیشترین بهره ها و استفاده هاى علمى را برد.

مشهورترین استادان فیض در اصفهان، ملا محمد تقى مجلسى (متوفى 1070 ق )، شیخ بهایى (متوفى 1031 ق )، در علوم فقه و حدیث و تفسیر و میرداماد (متوفى 1040 ق ) میرفندرسکى (متوفى 1050 ق ) و ملاصدرا (متوفى 1050 ق ) در فلسفه، عرفان و کلام بوده اند.

در موقعیتی که ملاصدرا دوره ریاضت و علم باطنى را شروع کرده بود ملا محسن و ملا عبدالرزاق لاهیجى به سویش شتافته، مدت هشت سال مونس تنهایى او بودند و در مصاحبت هاى شبانه روزى با استاد استفاده کامل معنوى مى بردند.در این دوران (1040 - 1029 ق ) ملاصدرا دو دختر فاضل و عالم خود را به دو شاگردش ملا محسن و ملا عبدالرزاق تزویج کرد و آن دو شاگرد و داماد را به فیض و فیاض لقب داد.

فیض در شرح سال ها جستجوی خود به دنبال استادی الهی می گوید :

و بالجمله مدتی در مواطن بلاد گشت و دریوزه علم و کمال از بواطن عباد کرده هرجا بزرگی به انگشت اشارت نشان دادند که نوعی از علم و کمال پیش اوهست سحبا علی الهام ، لا مشیا علی القدم (با سر خود را به سویش می کشاندم نه با قدم زدن) رفت.

ما قدم از سر کنیم در طلب یار خویش              راه به جایی نبرد هر که به اقدام رفت

و به قدر مایه (او) استعداد بهره ای یافت.

تا آنکه در بلده طیبه قم به خدمت صدر اهل عرفان و بدر سپهر ایقان صدرالدین محمد شیرازی که در فنون علم باطن یگانه دهر و سرآمد عصر خود بود رحل اقامت افکنده و مدت هشت سال ماند به ریاضت و مشاهده مشغول شد تا فی الجمله بصیرتی در علوم باطن یافت.

شبان وادی ایمن گهی رسد به مراد            که هشت سال به جان خدمت شعیب کند

در همین زمان از سوى حاکم شیراز از ملاصدرا تقاضاى مراجعت به شیراز شد. او این دعوت را پذیرفت. فیض نیز همراه استاد و پدر همسرش به شیراز رفت و نزدیک به دو سال در آنجا ماند. بعد از این مدت او به کاشان بازگشت و به امر تدریس، تعلیم، تبلیغ و ترویج و تالیف و تصنیف مشغول گردید و گاه در قمصر و کاشان با جمعى از دوستان نماز جمعه اقامه نمود.

علامه حسینی طهرانی نظر علامه طباطبائی را در مورد فیض کاشانی چنین نقل می نمایند: از مرحوم‌ ملاّ محسن‌ فیض‌ کاشانی بسیار تمجید می‌کردند و می‌فرمودند: این‌ مرد جامع‌ علوم‌ است‌ و بجامعیّت‌ او در عالم‌ اسلام‌ کمتر کسی‌ را سراغ‌ داریم‌؛ و ملاحظه‌ می‌شود که‌ در علوم‌ مستقلاّ وارد شده‌، و علوم‌ را با هم‌ خلط‌ و مزج‌ نکرده‌ است‌.

در تفسیر « صافی‌ » و « أصفی » و « مُصفَّی‌ » که‌ روش‌ تفسیر روائی‌ را دارد، ابداً وارد مسائل‌ فلسفی‌ و عرفانی‌ و شهودی‌ نمی‌گردد. در اخبار، کسیکه‌ کتاب‌ « وافی » او را مطالعه‌ کند می‌بیند یک‌ اخباری‌ صرف‌ است‌ و گوئی‌ اصلاً فلسفه‌ نخوانده‌ است‌. در کتاب‌های‌ عرفانی‌ و ذوقی‌ نیز از همان‌ روش‌ تجاوز نمی‌کند، و از موضوع‌ خارج‌ نمی‌شود؛ با اینکه‌ در فلسفه‌ استاد و از مبرّزان‌ شاگردان‌ صدرالمتألّهین‌ بوده‌ است‌. (مهرتابان ص 43)

معروف ترین شاگردان ایشان عبارتند از: محمد مشهور به علم الهدى (1029 - 1115 ق ): فرزند فیض، احمد مشهور به معین الدین (1056 - 1107 ق ): فرزند دیگر فیض، محمد مومن فرزند عبدالغفور (برادر فیض، شاه مرتضى دوم: پسر برادر فیض و دو فرزند او به نام هاى محمد هادى و نورالدین محمد، ضیاء الدین محمد: فرزند حکیم نورالدین دایى فیض (متوفى 1047 ق)، ملا شاه فضل الله و ملا علامى: خواهر زادگان فیض و فرزندان ملا محمد شریف، ملا محمد باقر مجلسى (1037 - 1111 ق ) مولف بحارالانوار، سید نعمت الله جزایرى (متوفى 1112 ق)، قاضى سعید قمى (متوفاى 1103 ق )، ملا محمد صادق خضرى، شمس الدین محمد قمى، شیخ محمد محسن عرفان شیرازى و...

فیض کاشانى نوشتن کتاب و رساله را از هیجده سالگى آغاز نمود و در طى 65 سال نزدیک به دویست جلد اثر نفیس در علوم و فنون مختلف تالیف کرد. در اینجا به چند تالیف مهم فیض که در علوم مختلف نگاشته شده اشاره مى کنیم تفسیر صافى، تفسیر اصفى، تفسیر مصفى، الوافى: که تنقیح و حذف مکررات چهار کتاب معتبر حدیث شیعه (کافى، تهذیب، استبصار، من لایحضره الفقیه) است، الشافى، النوادر، المحجه البیضاء، الحقایق، مفاتیح الشرایع، اصول المعارف، اصول العقائد، علم الیقین ، حق الیقین، عین الیقین، الحق المبین و الجبر و الاختیار ، ضیاء القلب، الفت نامه و زاد السالک، شرح الصدر، راه صواب، گلزار قدس، آب زلال، دهر آشوب، شوق الجمال، شوق المهدى، شوق العشق و دیوان قصائد و غزلیات و مثنویات مى باشند.

وی اساتید فراوانی را درک کرده اما در علوم باطنی و یقینی بر صدرا اعتماد کامل داشته است و در بیشتر آثارش همچون اصول المعارف افکار استادش را تلخیص و تحریر کرده است. از جمله ویژگی های آثار او توجه جدی به آیات و روایات است.

فیض راه استادش را در نزدیک سازی فلسفه و عرفان با دین به خوبی ادامه داد.

آثار فیض به جهت مباحثی که در شیوه فهم علوم دینی در حوزه معارف دارد اهمیت دارند. وی توانست در کتاب هایی همچون علم الیقین ، عین الیقین ، الکلمات المکنونه و ... اندیشه های اساسی صدرا را مانند اصالت وجود و وحدت وجود در فضای آیات و روایات و به شکل تنقیح شده ای بسط و گسترش دهد. (علم الیقین ، مقدمه، ج1 ، ص 22) در آثار فیض به تبع صدرا از محتوای وحدت وجود و مصطلحات نظام عرفانی سخن به میان آمده است.

برخی آثار فیض نظیر دیوان اشعار، مشواق، المحاکمه، شرح صدر، سراج السالکین (منتخب مثنوی معنوی)، نشانگر حال و هوای عرفانی و سلوکی وی می باشد.

منابع :

  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح فصوص الحکم (القیصری)
  • امینی نژاد  علی، آشنائی با مجموعه عرفان اسلامی، صص 176 تا 228
  • یزدان پناه  سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 34 تا 60
  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 44 تا 51
  •  یزدان پناه سید یدالله، فروغ معرفت، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، صص 142 تا 145