سالک پس از آنکه منازل عرفانى را پشت سر مىنهد و قدم در ساحت قدس مىگذارد و به مقام فنا و بالاتر از آن بقاى بعد از فنا مىرسد، مشاهدات و مکاشفاتى بدو روى مىآورد و در پى آن معرفتى از سر شهود و حضور، نسبت به حقایق نظام هستى پیدا مىکند که این معارف برآمده از شهود، بنیاد و حقیقت عرفان نظرى مىباشد. به دیگر سخن، شخص پس از ورود به عرفان عملى و طى مسیر طریقت، در نهایت به مرحله حقیقت (در مقابل شریعت و طریقت) نائل مىشود که همانا پایه و اساس علمى است که امروزه از آن به عرفان نظرى تعبیر مىگردد. بنابراین عرفان نظری علمى است حصولى که از حقایق دریافتشده به وسیله شهود، حکایت مىکند. چراکه سالک با مجاهده و ریاضت، پردهها و حجابهاى پیش روى خود را کنار مىزند و هرچه پیش مىرود، حقیقت را واضحتر مىیابد تا آنکه به صورت عینالیقین بلکه حقالیقین (نه علمالیقین) واقعیت نظام هستى و خداى سبحان را درمىیابد.
محقق کاشانى در اصطلاحات الصوفیه در تبیین واژه عارف مىگوید:
العارف من اشهده اللّه ذاته وصفاته واسمائه وافعاله فالمعرفه حال تحدث من شهودٍ؛ (اصطلاحات صوفیه، تصحیح مجید هادی زاده ، ص ۸۵) عارف کسى است که خداوند ذات و صفات و اسما و افعالش را به او نشان دهد. بنابراین معرفت و عرفان نظرى حالتى است که از راه شهود حاصل شود.
بنابراین وقتى سالک از طریق سلوک به شهود حقایق نظام هستى رسید، در درجة اول معرفتى براى خویش فراهم کرده است که از آن به معرفت شهودى و تجربه عارفانه تعبیر مىشود. اما اگر همین عارف مشاهدات خود در زمینه هستىشناسى عرفانى را ترجمه نموده، بازتاب زبانى دهد و به تقریر و توضیح و تبیین آن دست یازد، عرفان نظرى یا علم عرفان نظرى شکل مىگیرد. به بیان دیگر، همچنانکه عارفان تجارب سالکانة خویش در طى منازل سلوک را به رشته تحریر درآورده و علم عرفان عملى را پدید آوردند، آنجا که به تحریر معارف برآمده از شهود حقایق، پرداختند و به تعبیر و ترجمه تجارب عارفانة خود نشستند، ارمغانى بس گرانقدر براى قافله بشرى عرضه داشتند که عرفان نظرى یا علم عرفان نظرى نام دارد و طبیعى است که علم عرفان نظرى همچون علم عرفان عملی، در ابعاد مختلف و حتی طى طریق سالکان بعدى در دو بعد عملى و شهودى و معرفتى، اثرى بسزا و شگرف دارد.(حکمت عرفانی، ص ۶۱-۶۲)
تعریف علم عرفان نظری نیز عبارت است از: مجموعه تعبیرات عارفان از حقایق و معارف توحیدی، یعنی وحدت شخصی وجود و لوازم آن – که عارف در مراحل نهایی سلوکش آن ها را شهود و سپس ترجمه و تعبیر (به طور خلاصه ترجمه و تعبیر به معنای بازتاب مفهومی و زبانی و لفظی دادن به حاصل این شهودات است برای آشنایی بیشتر با ترجمه و تعبیر ر.ک: مبانی و اصول عرفان نظری، ص ۷۴-۷۵) نموده است– می باشد. (فروغ معرفت صفحه ۳۲)
فنارى در مصباح الانس مىگوید:
(العلم) بکیفیة ارتباط الحق بالخلق و جهة انتشاء الکثرة من الوحدة الحقیقیة ... . فعلم الحقائق والمکاشفة والمشاهدة؛
(محمد بن حمزه فناری، مصباح الانس، طبع سنگی، ص ۶)
فهم کیفیت ارتباط حق و خلق و چگونگى نشئت گرفتن کثرت (برآمده از خلق) از آن وحدت حقیقى (در حقتعالى)، علم حقایق و مکاشفه و مشاهده (یعنى عرفان نظرى) مىباشد.
محقق قیصرى در مقدمه خود بر تائیه ابن فارض مىگوید:
فحدّه هو العلم بالله سبحانه من حیث اسمائه وصفاته ومظاهره واحوال المبدأ والمعاد وبحقائق العالم وبکیفیة رجوعها الى حقیقة واحدة هی الذات الاحدیّة؛ (شرفالدین داوود قیصری، رسائل قیصری، به تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، رساله التوحید والنبوه والولایه، ص ۷)
تعریف عرفان نظرى آن است که علم به خداى سبحان از حیث اسما و صفات و مظاهرش (نه از جهت ذات) و علم به احوال مبدأ و معاد و به حقایق عالم و کیفیت رجوع این حقایق به یگانه حقیقتى که همانا ذات احدى است، عرفان نظرى به شمار مىآید. (حکمت عرفانی، ص ۶۲-۶۳)
دو طرح در موضوع عرفان نظری
در مجموع در مقام تبیین موضوع عرفان نظری، دو طرح ارائه میشود:
طرح اول آن است که موضوع علم عرفان نظری وجود حق سبحانه و تعالی است.
صدرالدین قونوی در مفاتیح الغیب میگوید: موضوعه الخصیص به وجود الحق سبحانه (محمد بن حمزه فناری، مصباح الانس، طبع سنگی، ص ۱۳)
یعنی موضوع اختصاصی علم عرفان نظری وجود خداوند است.
طرح دوم آن است که موضوع علم عرفان نظری «موجود بما هو موجود» یا «وجود بما هو وجود» یعنی «وجود صرف» است.
محقق فناری در مصباح الانس میگوید: موضوع العلم وهو الموجود من حیث هو موجود (محمد بن حمزه فناری، مصباح الانس، طبع سنگی، ص ۷)
(حکمت عرفانی، ص ۷۲)
... اما جمع این دو طرح در تبیین موضوع علم عرفان نظری چگونه است. توجه به یک نکته مشکل را حل خواهد کرد و آن این است که نزد عرفا وجود بما هو وجود یعنی وجود صرف و مطلق وجود همان حقتعالی است.( ر.ک: اسفار، ج ۲، ص ۳۳۵) لذا محقق قیصری در عنوان فصل اول از مقدمه خود بر شرح فصوص الحکم میگوید: الفصل الاول فی الوجود وانه الحق تعالی.
بنابراین کاملاً بدیهی است که گاهی از موضوع علم عرفان نظری با عنوان «حقتعالی» یاد شود و گاهی با عنوان «وجود».(حکمت عرفانی، ص ۷۳)
منابع :
- یزدان پناه - سید یدالله، فروغ معرفت، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، صص ۳۱تا ۳۳
- امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص ۶۱تا ۷۴