ملاصدرا در دو حیطه روش و محتوا، به تکمیل و تتمیم فلسفه اسلامی پرداخت. در مباحث پیشین، بیان گردید که سیر عرفان گرایی در فلاسفه اسلامی از همان عصر ابن سینا شروع شد و در شیخ اشراق به کمال بیش تری رسید. شیخ اشراق در روش، فلسفه خود را به مکتب عرفا نزدیک نمود و شهود را به عنوان روشی فلسفی در کنار روش بحثی و عقلانی تثبیت کرد، اما نتوانست در محتوا به سخنان عرفا رسیده و وحدت شخصیه را اثبات کند. سیر تکاملی فلسفه، در حکمت متعالیه به بار نشست و هم در روش و هم در محتوا به مکتب اهل معرفت انجامید و به تصریح صدرا، وی توانست وحدت شخصیه را تثبیت و فلسفه را تتمیم و تکمیل نماید.
هم سانی روشی و هم افقی محتوایی عرفان نظری و حکمت متعالیه در بسیاری از آموزه ها، از یک سو فلسفه را تا افق عرفان نظری بالا کشاند و آن را به حکمتی متعالی تبدیل نمود، و از سوی دیگر، به مباحث عرفانی، زبان غنی تری بخشید. قرابت فلسفه و عرفان نظری به حدّی شدید گردید که پس از صدرا، عرفا به فلسفه و فلاسفه نیز به عرفان دعوت می کنند و هیچ گونه تعارضی را احساس نمی کنند.
در این دوره، ادبیات عرفانی نیز به طور عمیق و گسترده در فلسفه صدرا حضور یافت. از این رو، می توان گفت که در حکمت متعالیه از یک جهت، با تحقیقات عرفان نظری مواجه هستیم و از جهت دیگر، این تحقیقات، امتداد فلسفه صدرا است. ملا صدرا نیز برای خود این نقش را قائل بود که آنچه فوق طور عقل بود را عقلانی کرده است.
مجموعه این مسائل، سبب افزایش عمق مباحث عرفانی در دوره سوم گشت و در دوره سوم عرفان نظری، شاهد ارائه مداقه های تحلیلی بسیار دقیق و فنّی بر اساس مبانی و ابزارهای مفهومی حکمت متعالیه هستیم. مکتب فلسفی صدرا، امکان فهم عمیق تر سرمایه غنی عرفان نظری و حرکت رو به جلو و ارتقای محتوایی آن را فراهم آورد. برخی از محققان دوره سوم عرفان نظری ، حتی از بعضی محققان دوره دوم نیز برتر و نیرومندتر به نظر می رسند. از سوی دیگر، در این دوره تدریس آثار و متون عرفانی دوره دوم به شکل گسترده ای رونق یافت.
منابع :
- یزدان پناه - سید یدالله، فروغ معرفت، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، صص 186 تا 189