از اصحاب شیخ اوحدالدین کرمانی است، دیوانی دارد به نام جام جم که بر وزن و اسلوب حدیقه شیخ سنایی است. و چون او را در مراغه تبریز دفن کردهاند به او اوحدی مراغهای نیز گفتهاند. (یزدان پناه-سید یدالله، سیری در تاریخ عرفان اسلامی، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره))
اوحَدی مَراغِهای، اوحدالدین (د ۱۵ رمضان ۷۳۸ق/۶ آوریل ۱۳۳۸م)، فرزند حسین اصفهانی، از سخنوران و عارفان سده ۸ق است.
تولد او را برپایه یکی از ابیات جام جم، حدود سال ۶۷۳ق/۱۲۷۴م، تخمین زدهاند. (نفیسی، سعید، مقدمه بر کلیات اوحدی مراغهای، ج۱، ص۴۹) درباره اصل و زادگاه اوحدی، دو نظر متفاوت ابراز شده است: بسیاری اصل او را از مراغه دانستهاند و گفتهاند که بیشتر عمر خود را در اصفهان گذرانده است، (انصاری کازرونی، ابوالقاسم، مرقوم پنجم کتاب سُلم السموات، به کوشش یحیی قریب، ج۱، ص۸، تهران، ۱۳۴۰ش) اما نفیسی (نفیسی، سعید، مقدمه بر کلیات اوحدی مراغهای، ج۱، ص۵۰.) با عنایت به برخی از سرودههای اوحدی، زادگاهش را اصفهان دانسته که بعدها مقیم مراغه شده است. اگر گفته نفیسی را که ظاهراً دارای صحت است، بپذیریم، چنین به نظر میرسد که اوحدی در اوایل جوانی از زادگاه خود اصفهان خارج شده، و به سیاحت در بسیاری از شهر ها پرداخته است. از جمله شهرهایی که وی در دیوانش بدانها اشاره دارد، اینهاست: بصره ، بغداد ، دمشق ، سلطانیه ، کربلا ، کوفه ، نجف ، قم و همدان . (اوحدی مراغهای، کلیات، به کوشش سعید نفیسی، ج۱، ص ۲۷، ۳۶، ۳۷، ۸۳، ۲۳۸، ۲۵۶، ۴۸۹، ۴۹۷، تهران، ۱۳۴۰ش)
او مدتها در آذربایجان به غربت میزیست (همان ص ۴۹۹) تا سرانجام پیش از ۷۰۶ق/۱۳۰۶م، مقیم مراغه پایتخت ایلخانان شد (همان ص ۵۶) و از آنجا در زمان ابوسعیدخان به تبریز رفت و سلطان و وزیرش غیاثالدین محمد بن خواجه رشیدالدین فضلالله او را اکرام کردند. اوحدی حداقل در سالهای ۷۳۲- ۷۳۳ق/۱۳۳۲-۱۳۳۳م، در این شهر اقامت داشت، (همان ص ۵۸) ولی در پایان عمر به مراغه بازگشت و در همین شهر درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد. (خواندمیر، غیاثالدین، حبیب السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، ج۳، ص۲۲۱، تهران، ۱۳۵۲ش) مقبره وی اکنون در مراغه باقی است، (شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۱۲۳، تهران، ۱۳۷۶ق) در حالی که دولتشاه وفات او را در ۶۹۷ق/۱۲۹۸م و در اصفهان دانسته، و افزوده است که مزار وی نزد مردم این شهر محترم است. (دولتشاه، سمرقندی، تذکرة الشعراء، ج۱، ص۱۵۹، تهران، ۱۳۶۶ش)
اوحدی را با صفاتی چون عارف و موحد ، ستودهاند. (دولتشاه، سمرقندی، تذکرة الشعراء، ج۱، ص۱۵۷، تهران، ۱۳۶۶ش) از چگونگی دانشاندوزی او اطلاعی در دست نیست.
او را شاگرد اوحدالدین کرمانی (د ۶۳۴ق) دانستهاند که در کرمان دست ارادت به وی داده، و تخلص خود را نیز از نام وی برگرفته است. هرچند این قول با توجه به سال مرگ اوحدالدین کرمانی، بیپایه مینماید.
درباره مذهب اوحدی مطلبی به صراحت بیان نشده است، ولی در دیوان او اشاراتی هست که از اعتقاد وی به تشیع حکایت میکند. از جمله: چندینبار از امام علی (علیه السلام)، (اوحدی مراغهای کلیات، به کوشش سعید نفیسی، ج۱، صص ۳۶، ۵۵۶، ۵۶۳، ۵۸۴، ۶۷۲، تهران، ۱۳۴۰ش)امام حسین (علیه السلام )، (همان ص۶۰۴) امام رضا (علیه السلام)، (همان ص ۴۸۹) و حضرت مهدی (علیه السلام) (همان ص ۴۹۳) یاد کرده است؛ اما نفیسی (نفیسی سعید، مقدمه بر کلیات اوحدی مراغهای، ج۱، ص۵۹-۶۰) با استناد به اشارات شاعر به خلفای راشدین و «چهار یار» و یا «یار غار» خواندن آنها (اوحدی مراغهای کلیات، به کوشش سعید نفیسی، ج۱، صص۳۵۲، ۴۸۸، ۵۵۹، ۶۰۱، تهران، ۱۳۴۰ش) و نیز اشاره او به شافعی، (همان ص ۵۷۰) چنین استدلال میکند که مردم خراسان، عراق و آذربایجان در سده ۸ق، بیشتر شافعی بودهاند و اهل این مذهب نسبت به سایر مذاهب اهل تسنن، علاقه خاصی به اهل بیت علیهم السلام دارند و لذا اوحدی میتواند شافعی باشد.
سرودههای اوحدی از همان آغاز، موردتوجه بوده، و در آثار دیگران نقل شده است (حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش ادوارد براون، ج۱، ص۸۱۶، لیدن، ۱۳۲۸ق/۱۹۱۰م) و شمار آنها به ۷۲۹، ۱۴ بیت میرسد. (نفیسی، سعید، مقدمه بر کلیات اوحدی مراغهای، ج۱، ص۶۰)
1 - دیوان ، شامل قصاید، غزلیات، ترکیبات، ترجیعات و رباعیات است. (همان) علیشیر نوایی این اثر را مشهور دانسته (علیشیر نوایی، مجالس النفائس، به کوشش علیاصغر حکمت، ج۱، ص۳۲۷-۳۲۸، تهران، ۱۳۶۳ش) و جامی آن را در غایت لطافت و عذوبت گفته که به ویژه ترجیعاتش دارای حقایق و معارف است. (جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، ج۱، ص۶۰۴، تهران، ۱۳۷۰ش) در میان سرودههای اوحدی به غزلهای او عنایت بیشتری شده است؛ چنانکه در زمان خود اوحدی، برخی آنها را استقبال کردهاند (نفیسی، سعید، مقدمه بر کلیات اوحدی مراغهای، ج۱، ص۶۰) و یا برخی از کاتبان به لحاظ مشابهت مضامین بعضی از غزلها با بهترین غزلهای حافظ ، به اشتباه افتاده، و غزلهای اوحدی را در نسخههای دستنویس دیوان حافظ وارد ساختهاند. (اخوان ثالث، مهدی، حریم سایههای سبز، ج۱، ص۱۳۷، تهران، ۱۳۷۲ش) (یگدلی، غلامحسین، «اوحدی و حافظ»، ج۱، ص۱۶۶، حافظ شناسی، تهران، ۱۳۶۶ش) (مسرور، حسین، «شرح حال اوحدی مراغهای»، ج۱، ص۱۲۹-۱۳۰، ارمغان، تهران، ۱۳۰۷ش، س ۹، شم ۲۰.)
2 - جام جم ، از مثنویهای اوحدی است که سرودن آن را در ۷۳۳ق/ ۱۳۳۳م، پس از یک سال در تبریز به پایان برد و به نام خواجه غیاثالدین محمد پسر خواجه رشیدالدین فضلالله کرد. (اوحدی مراغهای، کلیات، به کوشش سعید نفیسی، ج۱، ص۴۹۹-۵۰۰، ص 57، تهران، ۱۳۴۰ش) این مثنوی، بر وزن و اسلوب حدیقه سنایی سروده شده است (جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، ج۱، ص۶۰۴، تهران، ۱۳۷۰ش) و از همان ابتدا، با اقبال مردم روبهرو بود و از آن نسخههای متعدد تهیه میشد. (دولتشاه، سمرقندی، تذکرة الشعراء، ج۱، ص۱۵۹، تهران، ۱۳۶۶ش)
3 - منطق العشاق ، یا ده نامه ، محبتنامه . این مثنوی از مجموعه آثاری است که به همین نامها در سده های ۷-۱۰ق سروده شده است و شامل نامههایی عاشقانه بود که میان عاشق و معشوق مبادله میشد. اوحدی این اثر را در ۷۰۶ق/ ۱۳۰۶م، به نام وجیهالدین یوسف بن حسن، نوه خواجه نصیرالدین طوسی در مراغه به پایان رساند. (اوحدی مراغهای، کلیات، به کوشش سعید نفیسی، ج۱، ص۴۵۵-۴۵۶، تهران، ۱۳۴۰ش)
از آثار اوحدی دستنویسهای بسیاری باقی مانده است. این آثار دارای چاپهای مختلف و متنوعی است. (نفیسی، سعید، مقدمه بر کلیات اوحدی مراغهای، ج۱، ص۶۵) آخرین چاپ کلیات وی به کوشش سعید نفیسی در ۱۳۴۰ش در تهران صورت گرفت.
منابع :
- یزدان پناه-سید یدالله، سیری در تاریخ عرفان اسلامی، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)
- دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اوحدی مراغهای»، ج۱۰، ص۴۱۰۰