محیی الدین بن عربی (560 – 638 هـ ق)
محیی الدین متولد اندلس اسپانیا در 17 رمضان سال 1165 میلادى در مرسیه و از نوادگان حاتم طائی است و مزارش در صالحیه دمشق می باشد.
أو در سنین خردسالى به خلوت انس داشت، و هنوز به سن تکلیف نرسیده بود و یا صبىّ مراهق بود که به امر پدر به محضر قاضى أبو الولید، ابن رشد اندلسى، حاضر شد و حکیم اندلس را متحیر ساخت خلوت نشینى در دوران صباوت باعث شد در مدتى نسبتاً کم أبواب غیب بر أو گشوده گشت. سپس به دستور پدر به دیدن حکیم محقق، ابن رشد، رفت، و میان آنها برمز چند کلمه مبادله شد. ابن رشد به شیخ گفت ما با برهان امکان آن چه را شیخ به آن رسیده است إثبات کردیم، ولى به عیان ندیده بودیم.
نامش أبو عبد اللَّه، محمد بن على بن محمد بن العربی الحاتمی الطائی است. وى در کثرت آثار علمى و تصنیف عالیترین مطالب در تصوف به روش و سبک طریقه خود نظیر ندارد. در دوران اسلامى، گذشته از اقطاب مطلقه و وارثان خاصه یا مطلقه از محمدیّین، تالى ندارد. در مذاهب چهارگانه نازلترین را انتخاب فرموده- بلکه محیط و زمان بر أو تحمیل نموده است. و آن مسلک حنبلى است که مؤسس آن احمد بن حنبل است. حنابله در حدى از انحطاط فکرى قرار دارند که معتقدند موجود باید محسوس باشد و آن چه محسوس نیست وجود ندارد. و از این رو براى خداوند نیز جسمانیت قایل شده اند.
وی قطعا بزرگ ترین عارف همه دوره ها و به وجود آورنده جهشی در عرفان اسلامی است.
شهودهای ناب، مقامات ویژه عرفانی و توانائی اعجاب برانگیز وی در تعبیر و تفسیر آنها از وی شخصیتی می سازد که تاکنون در تاریخ عرفان اسلامی هماوردی نداشته است.
تلاش وی در استخراج مبانی و لوازم معرفتی مکتب وحدت وجود تا آنجا پیش می رود که آثار وی بالقوه شامل یک نظام منسجم هستی شناختی بر پایه شهود است.
وی هیچگاه ادعای فلسفه ورزی یا پرداختن به تاملات عقلانی را نداشته و همواره از مشرع شهود سخن گفته است و آن را بسی برتر از عقل و فلسفه می داند هرچند از محتوای آثارش به خوبی پیداست که با جریان های فکری معاصر خویش مانند کلام و فلسفه اسلامی به خوبی آشنائی داردو همین آشنائی سبب می شود که وی بتواند اصطلاح های کلامی و فلسفی رایج در آن عصر را وام گیرد و با در هم آمیختن در معانی جدید خود، قاموسی نو از اصطلاح های عرفانی نظری پایه ریزی کند.
محققان آثار منسوب به او را اعم از مفقود و موجود تا 846 اثر رسانده اند که دو کتاب فصوص الحکم فتوحات مکیه در میان همه آنها درخشش ویژه ای یافته است.
فتوحات در واقع یک دائره المعارف بزرگ عرفانی است که نگارش آن به تصریح مولف در اثر فتوحات ربانی و مکاشفات عرفانی است که برای او در مکه معظمه رخ داده است.
فصوص الحکم نیز از آخرین آثار ابن عربی است که بنا به تصریح وی در مبشره ای توسط رسول اکرم صلی الله علیه و آله به وی اعطا می شود و درپی آن به نگارش کتاب می آغازد.
باید توجه کامل به این مطلب غیر قابل انکار داشت که شیخ أکبر و خلیفه أو، شیخ کبیر، صدر الدین قونوى، و بسیارى از أکابر اهل حقیقت و طریقت در ولایتْ علوىّ المشرب و مهدىّ المشهدند، و سر مویى از این اصل تام مأخوذ از مقام حضرت ختمى مرتبت انحراف ندارند.
یکى از آثار نفیس و به اعتبارى بى نظیر شیخ أکبر کتاب عظیم أو فتوحات مکیّة است.
او شاگردان بسیاری تربیت کرد که برجسته ترین آنها پسرخوانده اش صدرالدین قونوی می باشد.
علم عرفان نظری از همه جهت مدیون اوست و مراد از شیخ اکبر در کلمات عرفا، اوست.
صدرالدین قونوی (560 – 638 هـ ق)
شارح بزرگ افکار ابن عربى صدر الدین قونوى است.پدر محمد بن اسحاق قونوى، مجد الدین، از اهالى ملطیّه بود و صاحب ثروت و مال. صدر الدین از پدر ثروت قابل توجه به ارث برد چندان که شاگردان خود را کفالت می کرد- شاگردانى که از خوف یورش سپاهیان مغول خانه و کاشانه خود را رها کرده و به آن محیط سرشار از فیض رو آورده بودند.
ابن عربى مؤلف کتاب فصوص و فتوحات مکیّه و دهها آثار عرفانى دیگر، مدتى قونیه را مرکز تدریس خود قرار داد و از بین تلامیذ بزرگ و متعدّد او فقط یک نفر داراى نبوغ و استعداد عدیم النظیر بود، که توانست در دورانى نسبة کوتاه مدارج عالیه عرفان را علما و عملا به پیماید و در زمان حیات ابن عربى بتواند حوزه تدریس استاد را اداره نماید و بمقام جانشینى استاد برگزیده شود. این شخص همان صدر الدّین قونوى رومى است که در علوم مرسوم زمان داراى جامعیّتى فوق العاده و در علم عرفان و مکاشفه سرآمد عرفاى زمان بحساب می آید و بعد از ابن عربى احدى به پایه او نمی رسد.
صدر الدین در تربیت شاگرد از استاد موفّق تر بود. قونوى مبانى استاد خود را در آثار متعدد خویش محقّقانه تقریر نمود و بنا به تصریح برخى از محقّقان موجب ترویج افکار ابن عربى صدر الدین قونوى است که احدى مسأله وحدت وجود را مانند وى بسلک تحریر در نیاورده است و افکار عالیه استاد را در کلیه مسائل عرفانى پیاده و تحقیق نموده است.
قونوى در پروراندن آراء عرفانى به عباراتى موجز، چه در تألیفات بی نظیر خود و چه هنگام تقریر مباحث عرفانى جهت تلامیذ خود، تالى ندارد. چه آنکه صدر الدین همان طورى که داراى تحریرى عالمانه و عارفى طلیق اللسان و عذب البیان است در مقام القاء معارف الهیّه به تلامیذ از بیانى روان و جذّاب بهره مند بوده است و بزبان فارسى تدریس می کرده است لذا تلامیذ نامدار او بخصوص شیخ مؤید الدین جندى و سعید الدین فرغانى در تألیف آثار عرفانى بسبک استاد خود و ابن عربى بسیار موفق بودهاند و ردّ پائى در آثار عرفانى که محقّقان طبقه بعد از فرغانى و جندى بوجود آورده اند از این دو محقق کم نظیر در همه جا دیده می شود.
او برجسته ترین شاگرد ابن عربی است که به گفته خودش صاحب مقام تجلی ذاتی است که بالاتر از آن در حق مخلوق متصور نیست و این مقام را بعد از مرگ استادش با عنایت وی در رؤیا دریافت می دارد.
وی به واسطه برخورداری از این مقام بلند شهودی و عرفانی از اصالت خاصی برخوردار است و هیچگاه در صدد جمع آوری و نقل آثار و اقوال دیگران بر نمی آید. آشنائی او با حکمت و فلسفه در اوان تحصیلاتش به آثار وی از لحاظ فلسفی قوام خاصی بخشیده است.
او و سایر پیروان این عربی کوشیده اند میراث استادشان را منقح و و منظم ساخته و در یک نظام منسجم عقلانی ارائه دهند. نقش قونوی در این میان به عنوان مرجع اصیل و یگانه تفسیر آموزه های شیخ اهمیت بسیار دارد و در واقع می توان گفت قونوی شاکله نظام هستی شناختی عرفانی ابن عربی را در مقام اثبات تمام کرد و علم عرفان نظری را به عنوان یک علم دارای مبادی، مسائل، موضوع و میزان ارائه نمود.
نزدیکى أو به ایران و دیدن آثار دانشمندان بزرگ و عرفاى صاحب اندیشه مملکت ما، و تسلط أو به زبان فارسى، که از آن ارباب ذوق به «أملح الألسنه» تعبیر کردهاند، و مراجعه أو به آثار ابن سینا، تاثیرى بسزا در افکار أو داشت چندان که آثار این عارف بزرگ در تربیت شاگرد و نیز در بیان عویصات علم توحید و تجرید و تقریر و بیان وحدت وجود و جمیع مباحث عرفانى، که به نحوى از انحا، مستقیم یا با واسطه، به اصل «وحدت وجود» وابسته است، توفیق تام نصیب أو گردانید. آثار قونوى مشتمل است بر زبده ترین مسائل علم تصوف، و کتاب مفتاح الغیب أو بهترین کتاب درسى در علم اعلى محسوب می شود.
در آثار قونوى و تلمیذ خاص او سعید الدین فرغانى و اتباع او از این هفوات دیده نمی شود. همین مراعات جوانب مطالب وقت خاص قونوى است که در آثارش کلمات قلندرانه دیده نمىشود.
در آثار قونوى و تلمیذ خاص او سعید الدین فرغانى و اتباع او هفوات دیده نمىشود. همین مراعات جوانب مطالب وقت خاص قونوى است که در آثارش کلمات قلندرانه دیده نمی شود.
وی شاگردان بزرگی تربیت کرد که هر یک در تبیین و گسترش مکتب ابن عربی سهم بسزائی داشته اند. در بین شاگردان قونوى فقط عارف محقق، عفیف الدین تلمسانى از مردم مغرب عربى است. دیگر شاگردان أو همه فارسى زبان و داراى آثارى زیبا در این زبان هستند.
از قونوی آثار زیادی برجای مانده است که مهم ترین آنها مفتاح الغیب، رساله النصوص، فکوک، النفحات الالهیه، المراسلات، شرح الحدیث و اعجاز البیان است.
مفتاح الغیب با شرح محمد بن حمزه فناری با نام مصباح الانس به چاپ رسیده است و با یک نظم منطقی و فلسفی و بی پرداختن به حواشی ، مجموعه ای کامل اما فشرده از مباحث عرفان نظری را برابر با مکتب محیی الدین ارائه می کند.
مؤید الدین جَندی (م 690 هـ ق)
یکى دیگر از أکابر شاگردان شیخ صدر الدین، شارح اول فصوص، مؤیّد الدین جَندى است. «جَنْد» از مناطق دور خراسان قدیم است، نزدیک فَرْغانه، مسقط الرأس شیخ سعید الدین، که روزگارى بسیار آباد بود. شیخ مؤیّد الدین جندی نیز گویا در جوانى از ترس مغول از دیار خود گریخت.
جند، از شهرهاى ترکستان روسیّه فعلى بوده است که بدست مغولان وبران گردید و مردم آن قتل عام شدند و دیگر این شهر از نو بنا نشد.
شرح فصوص جندی کتابی مبنائی است که نوعا شارحان بعدی فصوص از آن تاثیر پذیرفته اند. این شرح اولین شرح رسمی بر فصوص الحکم است و آز آنجا که خود وی عارفی برجسته و صاحب کشف است در شرح وی پژوهش هائی دیده می شود که در شرح های دیگر فصوص موجود نیست.
محقق جندى در شرح طریق خاصّى دارد بعد از نقل قسمتى از متن، خود رأسا به تحقیق در اطراف آن می پردازند، لذا این شرح براى کسى که بخواهد براى بار اول شرح فصوص بخواند نافع نمی باشد و خیلى سنگین بنظر می آید.
لذا طالب عرفان باید مقدار زیادى از شروح بالنسبه آسان تر را قرائت نماید، و سپس به تعلم شرح جندی بپردازد.
سعید الدین فَرَغانی (م 700 هـ ق)
یکى از بزرگ ترین شاگردان حوزه درس قونوى سعید الدین فَرْغانى است که از أو اثرى عظیم و بى نظیر موجود است به نام مشارق الدراری که شرح بر تائیّة الکبرى است.
تسلط فرغانى به فارسى در حدى بود که معضلات تائیه را با عباراتى رسا به فارسى شرح کرده، و بعد به دستور استاد مقدمه اى محققانه به زبان عربى بر آن افزوده مفصل تر از مقدمه فارسى مشتمل بر خواص أسماء و قواعدى عرفانى. شرحى نیز به عربى نوشته است و آن را منتهى المدارک نام نهاده. آن چه در مقدمه عربى فرغانى مندرج است به حدى عالى است که محقق جامى در مقدمه شرح خود بر نقش الفصوص (نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص) نوشته است که احدى مبانى تحقیقی عرفان را به آن زیبایى که فرغانى بیان کرده تقریر نکرده است.
اما شرح فارسى فرغانى بر اشعار تائیّه بر روى هم بهتر و منظم تر از شرح عربى اوست، و در مواردى نیز شرح عربى (منتهى المدارک) رجحان دارد، چه آن که اهتمام فرغانى به شرح فارسى بیشتر بوده است.
فرغانى با جمعى از اصحاب قونوى تائیّه فارضیّه را نزد استاد الأساتید، قونوى، قرائت کرده اند. استاد در مقدمه کتاب مشارق به فارسى جذاب تذکر داده است که در بین اصحابْ، فرغانى بهتر از دیگران مطالب تائیّه را ضبط و به قید تحریر در آورده است. قونوى به ابن فارض عنایت و ارادت خاص داشت، و تائیّه را در قونیه و شام و مصر به فارسى تدریس می فرمود .
یکى از اصحاب شیخ صدر الدین قونوى، شیخ الشیوخ وقت خود، شیخ شمس الدین ایکى، گفته است: در مجلس درسِ شیخ ما علما و طلبه علم حاضر میشدند. در انواع علوم سخن مىگذشت، و ختم مجلس بر بیتى از قصیده نظم السلوک می شد، و حضرت شیخ صدر الدین بر آن به زبان عجمى سخنان و معانى لدنّى می فرمود که فهم آن هیچ کس نتوانستى کرد، مگر کسى که از اصحاب ذوق بودى. و گاه بودى که در روز دیگر گفتى که در آن بیت معنى دیگر بر من ظاهر شده است. و معنى غریب تر و دقیق تر از پیش گفتى. و بسیار می فرمود که صوفى می باید که این قصیده را یاد گیرد، و با کسى که فهم آن کند معانى آن را شرح کند.
شیخ شمس الدین گفته است شیخ سعید الدین تمام همت خود را صرف شرح قصیده به فارسى کرد، و به امر شیخ، براى آن که نفع آن عام باشد، آن را به عربى شرح کرد. و آن همه از برکات شیخ ما، صدر الدین، است.
صدرالدین قونوی مکرر می فرمود هر عارفى باید تائیّه را حفظ کند. بر تائیّه کبرى در ابتدا شرحى به فارسى نوشته شد. این شرح تقریر دروس صدر الدین قونوى است و مشارق الدّرارى نام دارد. مشارق به تمام هویت در عرفان نظرى به نگارش در آمده است. و مقدمه سعید الدین فرغانى بر تائیه، خصوصاً بخش عربى آن، متضمن مطالبى است عالى که احدى بدان نظم و ترتیب و اشتمال بر مطالب تازه سخن نگفته است. وى در ضمن شرح تائیّه عالی ترین مسائل علمى را از أبیات معجز نظام تائیّه استخراج کرده است.
جمیع شارحان تائیّه از پیروان ابن عربی اند. و به ندرت نظم عرفانى به این صلابت و عظمت در دوران اسلامى می توان یافت.
اهمیت تاریخی قونوی از لحاظ تاریخی از آن جهت است که وی از شاخص ترین چهره های سلسله ای دیگر یعنی سلسله شیخ شهاب الدین سهروردی است که یکی از مهم ترین و گسترده ترین طریقت های صوفیه انگاشته می شود. وی از قونوی با احترام فراوان یاد کرده و خود را به لحاظ صحبت به این مکتب منتسب می سازد.
اهمیت فرغانی در تاریخ عرفانی نظری به خاطر جعل اصطلاحات مستقر عرفانی است. محیی الدین و قونوی در بیان معارف عرفانی از اصطلاحاتی جدید در فضای عرفان نظری سود جستند، ولی این اصطلاحات به دلیل عدم استقرار گاهی در چند معنا به کار می رفت و این معانی هم در میان عارفان مختلف متفاوت می گشت. این تشویش و ابهام تا زمان فرغانی ادامه داشت ولی او کوشید تا هر اصطلاح را در معنائی خاص بکار برد و کاملا معنای آن را مشخص سازد. آثار مهم پس از وی مانند تمهید القواعد و مصباح الانس ، از اصطلاحات جعل شده توسط فرغانی استفاده کرده اند.
مهم ترین اثر فرغانی مشارق الدراری است که تقریرات وی از شرح تائیه ابن فارض در درس استادش قونوی است. این درس به زبان فارسی ارائه می شده است.مقدمه این کتاب شامل یک دوره کامل از مباحث عرفان نظری است. این مباحث آنقدر با ظرافت و انسجام بیان شده است که حتی در آثار قونوی نیز نمی توان مشابهی برای آن یافت.
فخرالدین عراقی (م 688 هـ ق)
فخرالدین ابراهیم بن بزرگ مهر بن عبدالغفار جوالقی همدانی، متخلص به عراقی یکی از بزرگترین شاعران غزل سرای ایران و یکی از عارفان بزرگ این دیار است. وی در سال 610 هجری در روستای کمجان یا کمیجان در ناحیه اعلم یا المر در میان همدان و اراک که در 86 کیلومتری هر دو شهر است، ولادت یافته است. در جوانی (هفده سالگی) شور تصوف در او پدید آمد و به همراهی چند تن از درویشان از همدان آهنگ هندوستان کرد (627 هجری) و در مولتان جزو شاگردان شیخ بهاءالدین زکریا مولتانی، عارف معروف قرن ششم جای گرفت و بیست و دو سال در خدمت او ماند و دختر او را بزنی گرفت.
پس از مرگ وی، جانشینش شد، ولی چون مریدان دیگر زیر بار اطاعت او نرفتند، از هندوستان به مکه و مدینه رفت و از آنجا گذارش به بلاد روم افتاد و در شهر قونیه به خدمت صدرالدین قونیوی رسید؛ و کتاب فصوص الحکم محیی الدین ابن العربی را که معروفترین کتاب تصوف در آنزمان بود نزد وی درس خواند؛ و در آن دیار معروف شد تا به حدی که معین الدین پروانه، حکمران آن دیار مجذوب وی گشت و برای او در شهر توقات خانقاهی ساخت.
پس از مرگ معین الدین وی از روم هجرت کرد و به شام و مصر رفت و شیخ الشیوخ مصر شد. سرانجام در هشتم ذیقعده سال 688 هجری در دمشق زندگی را بدرود گفت و در صالحیه نزدیک قبر محیی الدین ابن العربی مدفون گردید.
فخرالدین ابراهیم عراقی همدانی یکی از شاعران استاد ایرانی است که غزل عارفانه را بسیار لطیف و طرب انگیز و سوزناک سروده است و شعر او وجد و شور خاصی دارد و در منتها درجه زیبایی غزل عارفانه است. دیوان قصاید و غزلیات او شامل چهار هزار و هشتصد بیت در دست است، و بجز آن منظومه ای بر وزن حدیقه سنایی به اسم "عشاق نامه" یا "ده نامه" برای شمس الدین صاحب دیوان سروده است.
در نثر فارسی کتاب بسیار معروفی در تصوف تألیف کرده است به اسم "لمعات" که در نهایت شور و لطف نوشته و انشای عاشقانه بسیار لطیفی دارد و آن را پس از درس خواندن نزد صدرالدین قونیوی نوشته و به استاد خود نموده و از او اجازه انتشار گرفته است. این کتاب از بهترین آثار متصوفه در زبان فارسی است، و شرح های متعدد بر آن نوشته اند. از آن جمله است شرحی که عبدالرحمن جامی شاعر معروف قرن نهم هجری به اسم اشعه اللمعات در سال 889 هجری بر آن پرداخته است. شرح شاه نعمت الله ولی و شرح صاین الدین علی ترکه اصفهانی، متوفی در سال 835 هجری بنام "الضوء" و شرح شیخ یارعلی شیرازی بنام "اللمحات فی شرح اللمعات". شرح خاوری و شرح برهان الدین ختلانی متوفی سال 893 و شرح درویش علی بن یوسف کوکهری در آغاز قرن نهم هجری که البته شرح جامى بر دیگر شروح مزیّت و برترى دارد.
فخرالدین ابراهیم عراقی همدانی رساله ای نیز در اصطلاحات تصوف تألیف کرده است.
عفیف الدین تِلمِسانی (م 690 هـ ق)
عفیف الدین نزد قونوى از احترام خاص برخوردار بود. شیخ کبیر سجاده و خرقه خود را در موسم مرگ و عروج به عالم ربوبى به عفیف الدین تقدیم نمود. این مرد بزرگ از مردم تلمسان، از مضافات تونس (مغرب عربى) است.
تلمسانى فصّ آدمى و شیثى را مفصّل و دیگر فصّ ها را مختصر شرح کرده و جامى شرح او را ندیده است. عفیف الدین بر منازل السائرین نیز شرح تحقیقى نوشته است و ملا عبد الرزاق هنگام شرح منازل، آن شرح را در اختیار داشته است. برخى تلمسانى را شارح اول منازل می دانند و این اواخر دانشمندى فرانسوى دو شرح از منازل چاپ کرده است که تاریخ تألیف دو اثر مقدم بر زمان شرح تلمسانى است.
عفیف الدّین نزد استاد خود قونوى بسیار محترم بوده به نحوى که استاد هنگام رحلت خرقه و سجّاده و تألیفات و کتب خود را به او داده است.
تلمسانى از مردم مغرب عربى است که بعد از رحلت استاد، در قونیه نماند و بوطن مألوف خود مراجعت نمود و برخى از مخالفان عرفان، او را مورد حمله قرار دادند و جمعى از وى طرفدارى نمودند، لذا گوشه انزوا اختیار کرد و موفق به تأسیس حوزه عرفانى کامل نشد.
وى مانند بسیارى از عارفان گرفتار متفقهان متقشف شد و سرانجام نیز أو را تکفیر کردند. آن عارف بزرگ لابد می پنداشت همه جا مانند قونیه اظهار عقیده آزاد است. در ازمنه گذشته تکفیر یا حکم به قتل یا تبعید از وطن و بلد از شئون شیخ الاسلامی و مرجع الأنامى بود.
وی شرحی نیکو بر منازل السائرین دارد که شرح ملا عبدالرزاق کاشانی ناظر به شرح اوست.
ملاعبدالرزاق کاشانی (م 736 هـ ق)
ملا عبد الرزاق از مردم کاشان بود، و به سبب علاقه به شهر خود، با آن که در مصر و سوریه و قونیه مجلس درس داشت و مورد احترام همگان بود، هر از گاهى به کاشان سفر می کرد و مدتى در یکى از دهات کاشان که محل تولد أو بود می گذراند و در این بلده کتابخانه اى نیز فراهم داشت.
ملا عبد الرزّاق از تلامیذ و تربیت یافتگان محضر نور الدین عبد الصمد بن الشیخ على الأصفهانی است که به استاد خود علاقه شدید داشت. زادگاه ملا عبد الصمد اصفهان بود. وى از آن شهر به نطنز، که از مضافات اصفهان است، شدّ رحال کرد، و از این رو وى را گاه «ملا عبد الصمد نطنزى» خوانده اند.
کاشانی نیز مانند فرغانی در آغاز به سلسله سهروردیه منتسب بود ولی با مطالعه کتاب فصوص الحکم ابن عربی آن را به عنوان کشف برتر پسندید و به یکی از بزرگترین شارحان مکتب ابن عربی تبدیل شد.
در قرن هشتم شاهد ظهور فیلسوفان عارف و عارفان فیلسوف هستیم که قدرت فلسفی آنها، موجب استحکام خاصی برای عرفان اسلامی شده است، از جمله این شخصیتها عبدالرزاق کاشانی است. وی علاوه بر مقام نظری و فلسفی، صاحب کشف است و به گفته خودش پس از مجاهدات و ریاضات فراوان «وحدت شخصیه وجود» ابنعربی و حقانیت آن بر او منکشف شده است.( عبدالرحمن جامی، نفحات الأنس، ص ۴۸۸) و در همین موضوع بین او و معاصرش علاءالدوله سمنانی که از مخالفان وحدت وجود بود مکاتبات و مجادلاتی روی داد و کاشانی به اشکالات سمنانی در این موضوع که اساس عرفان نظری و پایة اعتقادات ابنعربی است، پاسخ گفت.
به جز شرح فصوص از او آثار مهمی به جا مانده است که از جمله آنها می توان شرح وی بر منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری را نام بردکه درآن از مفاهیم مکتب محیی الدین سود برده است.
کاشانى مطالب را واضحتر تقریر کرده و شرح أو از تعقید عبارات دورتر است. تسلط بر افکار ابن عربى (با آن که اساتید أو از اتباع ابن عربى نبودند) از خصایص کاشانى است، و کتاب أو براى تدریس بسیار مناسب است.
تاویلات القرآن نیز کتاب دیگر اوست که اشتباها با نام محیی الدین به چاپ رسیده است.
اصطلاحات الصوفیه نیز نخستین نگاشته در نوع خود است که در گردآوری و تبیین اصطلاح های عرفانی پراهمیت است.
داود بن محمود قیصری (م 751 هـ ق)
شرف الدین داود بن محمود معروف به قیصری، متوفای سال ۷۵۱ ه. ق از اهالی قرمان در جنوب شرقی قونیه است که در جوانی به مصر رفت و سالها در آنجا درس خواند و پس از بازگشت به ترکیه، «ارخان» -سلطان دوم عثمانی- اولین مدرسه را در مملکت خود برای وی بنا نمود.
قیصرى علاوه بر شرح فصوص و اثر عالى دیگر ملا عبد الرزاق، کتاب تأویلات القرآن، اصطلاحات الصوفیه را نیز نزد استاد قرائت نموده است. وى در رساله اى از استاد خود در برابر نقد و جرحى که طاعنان در مقام رد بر ملا عبد الرزاق نوشته اند سخت دفاع کرده است.
قیصری از مهم ترین شاگردان کاشانی و صاحب شرحی بر فصوص الحکم است که هم اکنون به عنوان متن درسی در محافل علمی تدریس می شود. این شرح از لحاظ قوت فلسفی و تبیین های عرفانی بی مانند است. وی در این شرح می کوشد تا فروع و لوازم مکتب ابن عربی را با تلاش های فلسفی و البته به واسطه شهود تبیین نماید.
وی در مقدمه این شرح طی 12 فصل یک دوره کامل از مباحث عرفان نظری را در قالب رساله ای مستقل آورده است.
شرح قیصرى براى کسانى که بخواهند متن کتاب را به درستى بفهمند، بهترین کتابست لذا در حوزه هاى علمى اصفهان و طهران این شرح را اساتید براى تدریس مناسب تر دیدند. شرح کاشانى عمیقتر و علمی تر و حاکى از انظار شخصى مؤلف است. ولى باز قیصرى مهارت خود را حفظ کرده و آنچه را که به رشته تحریر می آورد حاکى از عمق نظر و احاطه او به آراء قونوى و دیگر استادان این فنّ می باشد.
شرح تائیه ابن فارض کتاب دیگر اوست که بیشتر در حوزه عرفان عملی است.
ابوحامد محمد ترکه
ابوحامد صدرالدین محمد حکیم و عارف سدة هفتم و هشتم در اصفهان به دنیا آمد و از تاریخ ولادت و درگذشت وی اطلاعی در دست نیست.
او در عصر ایلخانان مسلمان یعنی غازان خان و الجایتو و ابوسعید در اصفهان می زیست و معاصر خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی وزیر دانشمند دورة ایلخانان بود و با وی مکاتبه داشت . در مکتوبی که رشیدالدین فضل الله در پاسخ به نامة ابوحامد نوشته او را «یگانة روزگار و خسرو کشور علم و ایقان» خوانده و به وی احترام و ارادت بسیاری ابراز کرده و درخواست او را راجع به کاهش مالیات های سنگین اهالی اصفهان پذیرفته است.
وی پس از عمری فلسفه ورزی در حکمت مشاء و عدم اقناع توسط آن به عرفان روی آورد و. پس از گذراندن دوره هایی از ریاضت به دلیل داشتن دغدغه های هستی شناختی به مکتب ابن عربی پیوست.
کتاب او به نام قواعد التوحید از مهم ترین آثار وی است و نکات ظریف عقلی آن نشانگر تسلط او بر فلسفه است که در کتاب های دیگر کمتر یافت می شود. این کتاب با زبان و اصطلاحات فنی مشائی حقایق عرفانی را تبیین کرده و از این رو اولین کتاب در نوع خود است که میان فلسفه و عرفان نوعی همدلی به وجود آورده است.
اثر دیگر ابوحامد الحکمه الرشیدیه نام دارد که آن را در بیان قواعد حکمت مشائیان نوشته و به خواجه رشیدالدین فضل الله اهدا کرده ، البته اکنون هیچ نسخه ای از الحکمه الرشیدیه در دست نیست. دو اثر الاعتماد و الحکمه المنیعه را نیز از ابوحامد دانسته اند.
سید حیدر آملی (719 – زنده تا سال 787 هـ ق)
سید حیدر آملى از عرفاى بزرگ شیعه و از شاگردان فخر المحققین، فرزند علامه حلی، است. وى مفسر، محدث، فقیه، متکلم و عارف است. اصلیت او از آمل مازندران، ولى بزرگ شده در بغداد و حلّه است و بنا به تقاضاى فخر الدین رساله رافعه الخلاف را تألیف نمود. علامه آملى در زمره اولین فقیهان و متکلمانی بود که میان تشیع و تصوف پیوند وثیق برقرار کرد. گرایش آملى بیشتر به تصوف بود، به طورى که وى صوفیان را شیعیان خاص مىنامید. برخی خود او را نخستین صوفی شیعه خوانده اند.
اهمیت او ناشی از نقشی است که در ادغام مکتب محیی الدینی با معارف شیعه داشته است. زمینه های موجود در این مکتب باعث نزدیکی آن به شیعه شد و سید حیدر و پس از او صدرالمتالهین این مکتب را به کمال رساندند. او نخستین کسی است که مبانی عرفانی انسان کامل را وارد شیعه کرد و باعث شد تا عمق بیشتری در فهم شیعه از روایات اهل بیت علیهم السلام ایجاد شود .
وی در مقدمه شرح فصوص الحکم ابن عربی اتوبیوگرافی خود را نگاشته که ترجمه آن چنین است :
خداوند متعال وقتی مرا به ترک غیر خودش و توجه واقعی به خودش امر فرمود، الهامم فرمود که در جستجوی محل اقامت و منزلی برآیم و در در آن به امر و اشاره او، به عبادت حضرتش پردازم، جائی که از آن بهتر و بالاتر در جهان نباشد.
پس بعد از ترک وزارت و ریاست و مال و مقام و پدر و مادر و همه برادران و دوستان و نزدیکان، به سوی مکه – خداوند آن را گرامی بدارد- روی کردم و با من جز لباسی ژنده و بی ارزش چیزی نبود و از سرزمینم آمل و طبرستان در سوی خراسان ارج شدم.
من وزیر پادشاه این سرزمین بودم که از بزرگترین فرمانروایان ایرانی بود، زیرا او از بزرگان فرزندان کسری و اسمش شاه سعید فخرالدوله پسر مرحوم شاه کدخدا - خداوند خاک (مزار)شان را پاکیزه گرداند و در بهشت ساکنشان نماید- و عمرم من در این زمان 30 سال بود.
در راه رسیدن به مکه انواع بلاها و اقسامی از مجاهدات بر من وارد شدکه شرح آن ها چندین جلد کتاب خواهد بود و با این حال در اکثر مواقع بر زبانم این کلمات الهی جاری بود که آن کس که در راه خدا مهاجرت کند در روى زمین برخورداری هاى بسیار و گشایش ها خواهد یافت. و هر کس که از خانه خویش بیرون آید تا به سوى خدا و رسولش مهاجرت کند و آنگاه مرگ او را دریابد، مزدش بر عهده خداست، و خدا آمرزنده و مهربان است. (۴: ۱۰۰) و مثال سخن عارف بودم که :
تَرَکتُ الخَلقَ طُرًّا فِی هَوَاکَا وَ أَیتَمتُ العِیَالَ لِکَی أرَاکَا
فَلَو قَطَّعتَنِی فِی الحُبِّ إربًا لَمَا حَنَّ الفُؤادُ إلَی سِوَاکَا
مردم را تماما به هوای تو ترک گفتم، و [راضی شدم] فرزندانم یتیم گردند تا تو را ملاقات کنم.
اگر مرا در راه عشق [خود] قطعه قطعه کنی، دلم [ذره ای] به سوی غیر تو تمایل پیدا نمی کند.
خلاصه حال من چنین بود تا به مکه رسیدم و حج واجب به جای آوردم و واجبات و مستحبات مناسک و غیر آن را در سال 751 هجری انجام دادم و خواستم که مجاور مکه گردم، ولی شوق اقامت در مدینه در من بوجود آمد چرا که هنوز رسول اکرم - صلیاللهعلیهوآلهوسلّم – و فرزندانش علیهم السلام و اصحابش را زیارت نکرده بودم.
پس متوجه مدینه شدم و رسول خدا - صلیاللهعلیهوآلهوسلّم – را زیارت نمودم و خواستم مجاور حضرتش گردم ولی برایم موانعی پیش آمد که بزرگترین آنها بیماری جسمی بود به طوری که مجبور شدم به عراق و به نزد حرم علوی - سلام الله علیه - برگردم.
پس به سلامت به آنجا بازگشتم و به طاعات و عبادت و ریاضت و خلوت مشغول شدم به نحوی که بالاتر و سخت تر و بزرگتر از آن ممکن نبود.
پس از جانب خداوند متعال و از حضرات غیبش در این مدت بر قلبم افاضاتی از تاویل قرآن و شرح فصوص شد. معانی و معارفت و حقایق و دقایقی که نمی توان به هیچ وجه آن را به تفصیل بیان نمود زیرا اینها از کلمات الهی است که قابل حصر و شمارش نیست و پایان و توقفی ندارد.
از آثار مهم او المحیط الاعظم و البحر الخضم فی تفسیر کتاب الله العزیز الحکیم، نص النصوص ( در شرح فصوص)، رساله نقد النقود و جامع الاسرار است.
صائن الدین علی بن محمد ترکه (م 835 هـ ق)
وی به احتمال قریب به یقین در اصفهان به سال 770 هـ ق به دنیا آمده است. او از أسباط مؤلِّفِ قواعد، و معاصر با شاه رخ، فرزند امیر تیمور است.
صائن الدین، سالها نزد برادر بزرگ خود که از عالمان عصر بود، به تحصیل علوم دینی نظیر حدیث و تفسیر و فقه و اصول پرداخت. بعد از آنکه تیمور در ۷۸۹ اصفهان را تصرف کرد، صائن الدین به همراه برادرانش به سمرقند کوچانده شد. در آنجا برادر بزرگش، بر اساس وصیت پدرانش، اسباب سفر او را فراهم آورد و وی به حجاز و مصر و شام رفت و سالها از مشایخ صوفیه و عالمان، کسب دانش و معرفت کرد، سپس به ایران آمد و بعد از شنیدن خبر درگذشت تیمور در ۸۰۷، به اصفهان برگشت. شیخ سراج الدین بلقینی، از جمله استادان صائن الدین بوده و صائن الدین در مصر از وی حدیث میشنیده است. صائن الدین به همراه جمعی از بزرگان معاصر خود با سید حسین اخلاطی ملاقات داشته و از او نیز مطالبی آموخته و احتمالا از محضر شمس الدین محمد بن حمزه فناری (متوفی ۸۳۴)، مؤلف « مصباح الانس »، نیز بهره برده است.
صائن الدین نیز پس از صرف عمری در فضای فلسفه مشاء ان را اقناع کننده نیافت و به وادی سلوک گام نهادو در زمره مریدان شیخ اکبر درآمد.
مشهور ترین کتاب وی یعنی تمهید القواعد حاصل این دگرگونی فکری اوست. این کتاب شرح قواعد التوحید جدّ اوست و در عین حال که با زبان و اصطلاحات فلسفه مشاء نگاشته شده است ولی از اصطلاحات عرفانی فرغانی نیز سود می برد.
کتاب تمهید القواعد از کتب درسى در حوزه علمى و عرفانى طهران بود و این کتاب در اصفهان نیز تدریس می شد، مرحوم آقا محمد رضا قمشه اى همین کتاب را چند دوره تدریس نموده است و خود نیز همین کتاب را نزد مرحوم سید رضى لاریجانى در اصفهان قرائت کرده است. این کتاب هم اکنون نیز به عنوان کتاب درسی در حوزه های علمی تشیع تدریس می شود.
صائن الدین در بیشتر دانشهای روزگار خود، از جمله در حکمت و عرفان و فقه و کلام و شعر و حروف و نقطه و اعداد و جفر ، تبحر داشته و در هریک از آنها تالیفاتی دارد.
از او رسائل متعدد فارسی و عربی به یادگار مانده که برخی از آنها به قرار ذیل است: شرحی فصوص الحکم، رساله ضوء اللمعات (در شرح لمعات عراقی)، اسرار الصلوه، رساله در معنی قابلیت، شرح حدیث عماء، اصطلاحات الصوفیه، شرح البسمله، المحمدیه، رساله در شرح حقیقت وحدت مطلقه ذاتیه یا الختمیه و ...
محمد بن حمزه فناری (751 - 834 هـ ق)
حمد بن حمزة بن محمد بن محمد رومی حنفی ملقب به شمس الدین و معروف به «فناری»، «ابن فناری» و «علامه فناری» در صفر سال ۷۵۱ ه. ق چشم به جهان گشود و در سال ۸۳۴ ه. ق در سن ۸۴ سالگی به دیار باقی شتافت.
وی اهل روم و پدرش حمزه ابن محمد ابن محمد از علمای بزرگ عثمانی در قرن نهم هجری است. در تمام علوم متداول آن زمان از جمله معانی و بیان، هیئت و قرائات بی نظیر و در رشته تخصصی اش (احاطه به تمام علوم عقلی و نقلی و عربی) رئیس علمی بود.
شمس الدین فناری، در بیروت و بروسه و قسطنطیه، منصب قضاوت داشت و در امور دولتی، غالبا مشاور بود. در امور شرعیه بسیار اهتمام داشت تا جائی که در یک قضیه ای، شهادت پادشاه وقت را که ناحق بود، رد کرد. وی در زمان سلطان بایزیدخان (791-804 هـ ق) و چلبی سلطان محمدخان (816- 824 هـ ق) زندگی می کرد و بسیار مورد احترام در نزد این سلاطین و سایر پادشاهان در تمام دوران زندگیش بود. او به منصب "شیخ الاسلامی" مفتخر است..
این محقق سترگ جامع علوم ظاهر و باطن بوده است. از بررسی آثار وی بر می آید که خود او دارای شهودات عرفانی نیست . اهمیت این نکته در آنجاست که به نظر می رسد عرفان نظری در عصر وی به درجه ای از استحکام و انسجام عقلایی و منطقی رسیده است که حتی کسانی که واجد ذوق نیستند می توانند محققانی برجسته در این ساحت باشند.
او شرحی به نام مصباح الانس بر مفتاح الغیب قونوی نگاشته است که در تاریخ عرفان نظری اهمیت ویژه ای دارد تمام مطالب عرفانی عرفای بزرگ قرن هفتم در این کتاب جمع آوری شده است او بسیار کوشیده است تا ضمن بهره بردن از اذواق مشایخ بزرگ عرفان از خود کلام قونوی در تفسیر کلامش استفاده نماید و از همین رو مهم ترین تبیین های قونوی را می توان در این کتاب یافت . مباحث این کتاب بیش از هر اثر دیگری از تحلیل های عقلانی و فلسفی بهره برده است.
کار او و صائن الدین بازگشت به اصطلاحات فرغانی است که در قرن هشتم کاشانی و قیصری تا حدی از آنها غفلت کرده بودند.
وی تألیفات متعددی در رشته های مختلف دارد که مهم ترین آثار عرفانی او عبارتند از : مصباح الانس در شرح مفتاح الغیب صدرالدین محمدبن اسحق قونوی ، تعلیقه بر اصطلاحات الصوفیه ملا عبد الرزاق کاشانی، عین الاعیان فی تفسیر القرآن، تفسیر الفاتحه که در استانبول چاپ شده است.
ملا عبد الرحمن جامی (م 898 هـ ق)
نورالدین عبدالرحمن بن نظام الدین جامی به سال ۸۱۷ در خرجرد (یا خرگرد) جامی از نواحی هرات چشم به جهان گشود.
جامی در سنین کودکی همراه پدر خود به هرات رفت و در آنجا شروع به کسب علوم دینی و ادبی کرد. از اوایل حال استعداد عجیبی در فهم مسائل علمی از خود نشان میداد و در طی چند سال در علوم نقلی و عقلی متبحر شد.
وی استاد بزرگ علوم نقلیه و عرفان در حوزه علمیّه هرات مؤلف نصّ النصوص شرح بر نقش الفصوص (که مختصر فصوص و آخرین اثر ابن عربى است)، و شارح فصوص الحکم، از اساتید بزرگ عرفان و از شارحان نامى افکار ابن عربى است که شرح و مقدمه او بر نصّ النصوص زبده آثار محققان از عرفاست.
جامى با خبرگى خاص خود عالی ترین مطالب موجود در آثار ابن عربى و قونوى و فرغانى و جندى و کاشانى و گاهى قیصرى و برخى دیگر از اساتید فن را با مختصر تغییر و گاهى عین عبارات یا تلخیص مفصّلات را در آثار خود گنجانیده است.
اشعة اللّمعات جامى شرحى است بر لمعات عراقى که به نحوى عالمانه و محققانه، لمعات را شرح کرده است و جزء بهترین آثار عرفانى بزبان فارسى است.
ویژگی آثار جامی پدید آوردن دوره ای کامل از معارف توحیدی عرفان نظری با استفاده از اصطلاحات مستقر فرغانی و توضیح آنها با زبان ساده و روان است.
خود وی در این باره می گوید باعث بر تسوید اوراق در باب تصوف آن بود که در مبادی حال که در سخنان این طایفه شروع کردیم، فهم مقاصد قوم (یعنی صوفیه) از تحت عبارات ایشان به غایت مشکل بود. نذر کردم که اگر این باب مفتوح گردد (و توسط سیر و سلوک مفتوح گشت)، مقاصد قوم بر وجهی بیان کرده شود که مردم به سهولت فهم کنند.
وی در نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص به گردآوری پژوهش های دیگر مشایخ می پردازد ولی در کتاب دیگرش اشعه اللمعات شآن تحقیقی خود را ظاهر می سازد.
کتب دیگر وی به قرار زیر است : لوایح که یک دوره عرفان نظری به زبان ساده است ، لوامع که شرح قصیده میمیه ابن فارض است و نفحات الانس که یکی از جامع ترین کتاب هایی است که در شرح حال مشایخ عرفان نگاشته شده است .
از وی کتب متعدد دیگری در موضوع عرفان عملی، فقه، سیره، ادبیات عرب، ریاضیات و نوشته های کوتاه بر جای مانده است
منابع :
· آشتیانی – سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
· آشتیانی – سید جلال الدین، شرح فصوص الحکم (القیصری)
· امینی نژاد – علی، آشنائی با مجموعه عرفان اسلامی، صص 176 تا 228
· یزدان پناه – سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 34 تا 60
· امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 44 تا 51