عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

۴۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عرفا» ثبت شده است

حکیم ربانى و فیلسوف الهى و عارف متأله و فقیه متبحر صدر الدین محمد بن ابراهیم القوامى شیرازى یکی از اعاظم مفاخر عالم تشیّع و دانشمندان ایران بشمار مى‌رود. تولد وی در سال نهصد و هفتاد و نه قمرى و رحلتش در سنه یک‌هزار و پنجاه قمرى بوده است.

پدر او میرزا ابراهیم از وزراء دوره صفویه بوده و وى را فرزندى ذکور نبوده است. به نذر شرعى ملتزم مى‌شود که هرگاه داراى پسرى صالح و موحد شد مال کثیرى در راه خدا انفاق نماید.

پس از رسیدن صدر الدین به سن رشد که تحصیلات مقدماتى و بعضى از سطوح فقه و اصول را تکمیل نمود مسافرت به شهر اصفهان کرده و در آنجا در ابتداء در نزد مرحوم شیخ الاسلام وقت بهاء الدین محمد عاملى (ره) به تحصیل فقه و اصول و تکمیل آن پرداخت و بعد از تکمیل به راهنمائى استاد به محضر خاتم الحکماء و المجتهدین مرحوم سید محمد باقر استرآبادى مشهور به داماد و متخلّص به اشراق مشرف گردیده و علوم حکمیه را از انفاس قدسیه مرحوم میر بنحو اتمّ و اکمل استفاده نمود و از هر دو استاد خود اجازه محکمه دریافت فرموده چنان که در اول شرح بر اصول کافى با نهایت ادب و تجلیل از آن دو بزرگوار اسم برده و اجازه خود را ذکر نموده.

پس از مراجعت به شیراز محسود بعضى از مدعیان علم قرار گرفت و در نتیجه از شیراز خارج و در نواحى قم در یکى از قرى منزل گزید و به ریاضات شرعیه از اداء نوافل و مستحبات اعمال و صیام روز و قیام در شب اوقات خود را صرف مى‌نمود. و هفت مرتبه با پاى پیاده همراه قافله به حج مشرف گردید.

بطور کلى بى‌اعتنا باوضاع دنیویه و شئون مادیه بوده است و بقدر ذره‌اى هم در مقام ارضاء خاطر عوام نبوده. در آن عصر که نوع مصنفین کتب دیباچه مصنفات خود را باسم پادشاه وقت یا یکى از وزراء و رجال مصدّر مى‌نمودند در مصنفات صدر المتألهین عین و اثرى از این معنى نمودار نیست.

در قرن یازدهم هجری سرنوشت تفکر اسلامی با ظهور این شخصیت بزرگ دگرگون شد این اندیشمند بزرگ را بایستی از یک سو فیلسوفی اصیل و از سوی دیگر از محققان بزرگ عرفان نظری برشمرد. جریانی که سید حیدر آملی در تطبیق تشیع و تصوف آغاز کرده بود با نبوغ اعجاب آور ملاصدرا به کمال رسید و به انطباق کامل فلسفه اسلامی و عرفان نظری انجامید. ملاصدرا تمام تلاش های عارفان و فیلسوفان گذشته را در راستای همزبانی و نزدیکی افق فکری عرفان و فلسفه به نقطه اوج و کمال نهایی آن رساند. پس از تلاش های او دیگر می توان حقایق عرفانی را با یک زبان دقیق فلسفی تبییین و منتقل ساخت البته روش خود ملاصدرا در کسب معارف الهی و تبیین فلسفی آنها، در کنار تاملات عقلی، سیر و سلوک نیز بوده است .

او با جعل اصطلاحات جدید به غنای واژگانی فلسفه افزود و راه را برای بیان معارف توحیدی هموارتر کرد مبانی اساسی فلسفه او مانند اصالت وجود و تشکیک وجود فاصله میان دیدگاه مشائی و عرفان نظری را پر نمود و بلکه اصولا به همین منظور طراحی شده بود.

کتاب اصلی وی الحکمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه العقلیه است. کتاب های ارزشمند دیگری مانند مفاتیح الغیب، شواهد الربوبیه ، المشاعر، العرشیه، کسر الاصنام الجاهلیه، المبدا و المعاد ، شرح الاصول الکافی و تفسیر قرآن نیز از او به یادگار مانده است.

از شاگردان برجسته وی محمد بن مرتضى ملقب به محسن و متخلص به فیض کاشانى که داماد وى بوده است، مولى عبد الرزاق ابن حسین لاهیجى که متخلص بفیاض است و او نیز داماد استاد بود، شاه محمد دارابی، حسین بن موسی اردبیلی، میرسیدمحمدصالح خاتون آبادی، عبدالرشید کازرونی (صاحب رساله در وحدت وجود)، مرحوم شیخ‌ حسن تنکابنى، ملا محمد ایروانى، شاه ابوالولى شیرازى، میرزا ابراهیم و قوام الدین احمد فرزندان او را می توان نام برد.

منابع :

  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح فصوص الحکم (القیصری)
  • امینی نژاد  علی، آشنائی با مجموعه عرفان اسلامی، صص 176 تا 228
  • یزدان پناه  سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 34 تا 60
  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 44 تا 51
  •  یزدان پناه سید یدالله، فروغ معرفت، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، صص 137 تا 142

میر برهان‌الدین محمدباقر استرآبادی، مشهور به «میرداماد»، معلم ثالث و متخلص به اشراق، فیلسوف، متکلم و فقیه برجسته دوره صفویه و از ارکان مکتب فلسفی اصفهان است. که مورد توجه مخصوص شاه عباس بوده است و از جمله شاگردان برجسته او ملاصدرای شیرازی است.

کتاب «نخبه المقال فی اسماء الرجال»، تولد وی را سال ۹۶۹ ق. ذکر کرده است.

از آنجا که پدرش، داماد شیخ علی بن عبدالعالی کرکی (معروف به محقق ثانی) بود، به «میرداماد» معروف شد که بعدا این لقب به میر محمدباقر نیز داده شد.

او نخست به سمت توس هجرت کرد و در پرتو آستان قدس رضوی، به فراگیری دانش پرداخت و علوم دینی را نزد سید علی فرزند ابی‌الحسن موسوی عاملی و دیگر اساتید آن دیار آموخت. همچنین علوم فلسفه و ریاضیات را در دوران حضورش در توس آموخت. میر محمدباقر سپس راه قزوین پیش گرفت. قزوین در آن زمان، پایتخت «دولت صفویه» بود و دانشمندان زیادی در آن شهر مشغول تحقیق و تدریس بودند؛ وی نیز به تدریس علوم دینی پرداخت. در سال 988 ق. دوباره به خراسان آمد و تا سال 993 ق. در آن دیار ماندگار شد و سپس به کاشان مهاجرت کرد.

میر محمدباقر از محضر علمای بزرگی کسب فیض کرد؛ از جملهشیخ عبدالعالی بن علی بن عبدالعالی کرکی (متوفی 993 ق)، (دایی میر محمدباقر)، شیخ عزالدین حسین بن عبدالصمد عاملی (متوفی 984 ق)، (پدر شیخ بهایی)؛ وی که از علمای بزرگ منطقه جبل عامل و از شاگردان معروف شهید ثانی بود. چون در ایران مذهب تشیع رسمیت یافته و محل امنی برای شیعیان بود به ایران مهاجرت کرد؛ که بعدا در قزوین، «شیخ الاسلام» دولت صفوی شد، سید نورالدین علی بن الحسین موسوی عاملی؛ وی از شاگردان شهید ثانی بود که به ایران مهاجرت کرد، علی بن ابی الحسن عاملی، تاج‌الدین حسین صاعد بن شمس‌الدین توسی، میر فخرالدین محمد حسینی سماک استرآبادی (918ـ984 ق)؛ وی مهمترین استاد میرداماد در علوم عقلیه بود.

میرداماد در زمینه علوم اسلامی، دارای آثار ارزشمندی است و در ابواب مختلف فقه و اصول، نیز صاحب نظر بود.

لکن آن چه در شخصیت علمی اش غلبه دارد، مهارت وی در حکمت و فلسفه است؛ به طوری که او را «معلم ثالث» خوانده اند.

میرداماد علاوه بر این که در علوم ذکور شهرت یافته، در فصاحت و بلاغت نیز استاد و خطیبی جامع و پیشوایی مسلم بود؛ به عصر خویش خطیبی کامل؛ به جمعه و جماعت مواظبتی دائم و قاطبه افراد زمان به حضورش حاضر می شدند.

میرداماد مانند بسیاری از حکما و عرفا، که ذوق شعر و شاعری داشته اند، به سرودن شعر عربی و فارسی می پرداخته و به «اشراق» تخلص می نموده است. مجموعه اشعار او بعد ها به نام «دیوان میرداماد» گرد آوری شده است.

برخی از آثار ارزشمند و متنوع او، بدین قرار است: قبسات؛ مهم ترین کتاب اوست که به شرح یکی از مهمترین مباحث فلسفی یعنی حدوث و قدم عالم پرداخته است، الایقاضات؛ در مسئله جبر و اختیار، صراط المستقیم؛ در فلسفه، الافق المبین؛ در فلسفه و عرفان، الحبل المتین؛ در فلسفه، جذوات؛ در فلسفه و علم حروف، تقویم الایمان؛ در اثبات وجود خدا و صفات باری تعالی، شارح النجاه؛ در فقه، الرواشح السماویه فی شحرا الحادیث الامامیه؛ در حدیث، رساله ای در تولی و تبری؛ جهت گیری های میرداماد درباره مذهب شیعه است، خلسه الملکوتیه، الجمع و التوفیق بین رایی الحکیمین؛ در حدوث عالم، رساله فی حدیث العالم ذاتا و قدمه زماناً، اللوامع الربانیه فی رد شبه النصرانیه، رساله فی تحقیق مفهوم الوجود، رساله فی المنطق، السبع الشداد، سدره المنتهی، در تفسیر قرآن (حمد، جمعه و منافقون)، رساله فی خلق الاعمال، نبراس الضیاء؛ در معنی بداء، عیون المسائل، تفسیر قرآن، شرح استبصار؛ در حدیث.

برخی شاگردان ممتاز او نیز عبارتند از : صدرالدین محمد شیرازی معروف به ملا صدرا، (متوفای ۱۰۵۰ق)، حکیم ملا عبدالرزاق لاهیجی (م ۱۰۷۱ق)، ملا محسن فیض کاشانی (م ۱۰۹۱ق)، حکیم قطب الدین لاهیجی (م ۱۰۷۵ ق)، سید احمد علوی عاملی، ملا خلیل قزوینی (۱۰۰۱ ـ ۱۰۸۹ق)، علی نقی کمره ای، شاعر (متوفای ۱۰۲۹ق)، نظام الدین امیر احمد بن زین العابدین عاملی، محمد تقی بن ابی الحسن حسینی استر آبادی، عبدالغفار بن محمد بن یحیی گیلانی، امیر فضل الله استرآبادی، دوست علی بن محمد، عادل بن مراد اردستانی، شمس الدین محمد گیلانی (شمسای گیلانی)، میرزا شاهرخ بیگار، محمد حسین حلبی، عبدالمطلب بن یحیی طالقانی، ابوالفتح گیلانی، میر منصور گیلانی، شیخ عبدالله سمنانی، محمد حسن زلالی خوانساری، شیخ محمد گنابادی، حسین بن محمد بن محمود حسینی آملی (سلطان العلما).

منابع :

  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح فصوص الحکم (القیصری)
  • امینی نژاد  علی، آشنائی با مجموعه عرفان اسلامی، صص 176 تا 228
  • یزدان پناه  سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 34 تا 60
  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 44 تا 51

مرحوم سید جلال الدین آشتیانی در مقدمه شرح فصوص الحکم قیصری در مورد این دوران فرمایشاتی دارند که به منزله خلاصه ای از اوضاع حکمت و عرفان در آن بازه زمانی است و با قدری تلخیص ذیلا می آید:

ما از وضع حوزه علمى هرات بعد از جامى اطلاعات وسیعى نداریم اگر چه شاگردان جامى را می ‏شناسیم و جامى من حیث المجموع شاید آخرین عارف محققى باشد که در عرفان نظرى از شارحان افکار ابن عربى و صدر الدین قونوى بشمار می ‏آیند.

پس از او در شرح بالى افندى م- 960- سیر نزولى عرفان واضح و آشکار است و این سیر نزولى در شرح نابلسى (م- 1143) پرواضح و هویداست و حاکى از تنزل مدارج عرفان است.

اگر چه اصفهان قبل از سلاطین صفویّه مرکز علم و دانش بوده و در قرون اولیه اسلام نیز مرکزیّت داشته و شیخ اشراق از تلامیذ حوزه علمى اصفهانست، ولى بعد از انتقال پایتخت امپراطورى عظیم تشیّع باصفهان، این شهر بزرگ مرکز علوم اسلامى گردید نگارنده بعد از تفحّص زیاد معلوم نمودم که عرفان و تصوّف در حوزه اصفهان تدریس می ‏شده است و اساتید عرفان در تصوف نظرى، پیرو ابن عربى بوده ‏اند در زمان شاه عباس و جانشینان او، بواسطه عشق و علاقه آنان به تصوّف، تدریس کتب فلسفى و عرفان با اشکالات مواجه نمی ‏شده است.

در اواخر شاه سلیمان و دوران شاه سلطان حسین و ظهور موجى عظیم ناشى از افکار اخباریون عرصه را بر اهل حکمت و عرفان تنگ نمود.

در همین عصر اعلام از محققان در فقه و اصول و افراد جامع بین علوم عقلیه و نقلیه دیده می ‏شود، مثل فقیه اعظم فاضل هندى فرزند تاج الدین حسن اصفهانى که در سن هیجده سالگى بر شفا حواشى نوشته و آن را تلخیص کرده و در رشته منقول و معقول تدریس می ‏نموده است و کشف اللثام که یکى از کتب عالیه در فقه است و فقها از مؤلف عظیم این کتاب به کاشف اللثام تعبیر نموده ‏اند و روز فتح اصفهان بدست اوباش افاغنه دارفانى را وداع گفت و مقبره او در تخت فولاد است.

در مدّت حکومت افاغنه همه علما فرار کردند بعد از آنکه سردار نامى ایران کشور را از لوث وجود افاغنه و قشون روس و عثمانى پاک کرد، به همّت چند نفر از علماى معدود، نظیر میرزا محمد الماسى از احفاد مجلسى اول (م 1159) و آخوند ملّا اسماعیل خواجوئى (م 1173) و ملّا عبد اللّه حکیم و عرفى طالقانى و معدودى قلیل از علماى بزرگ بتدریج حوزه اصفهان رونق گرفت ولى هرگز عظمت گذشته را نیافت. ملّا اسماعیل خواجویى مازندرانى حوزه عظیمى در منقول و معقول داشت که فقیه و اصولى محقّق و حکیم ماهر ملّا مهدى نراقى و استاد بارع در علوم نقلیه و عقلیه از تلامیذ حوزه او می ‏باشند.

به هر حال در عصر شاه سلطان حسین، مولانا محمد صادق اردستانى فیلسوف و عارف نامدار (م- 1136 ه ق) از اساتید فن عرفان و فلسفه بود، قسمتى از مبحث وجود را که به نحو اختصار بزبان فارسى نوشته است و حاکى از عظمت مقام و جذابى تحریر و تقریر وى می ‏نماید، در منتخبات فلسفى تألیف نگارنده در مقدمه رساله اسرار حسینى تألیف ملا عبد الرحیم دماوندى موجود است و رساله وى در قواى نفس بنام «حکمت صادقیه» را که تقریر درس آن استاد ماهر است در منتخبات آورده ‏ام.

قبل از ملا رجبعلى، ملا حسن لنبانى (م 1094 ه ق) ساکن محلّه لبنان اصفهان که از مردمان دیلم می ‏باشد، کتب فلسفى و عرفانى را تدریس می ‏نموده است.

استاد مسلّم فن عرفان و کتب حکماى اشراق بعد از دوره ملا محمد صادق، میر سید حسن طالقانى است که سال رحلت او بدست نیامد.

آقا محمد بیدآبادى (م 1198 ه ق) از تلامیذ عالم محقق میرزا محمد الماسى (م 1159 ه ق) از احفاد مرحوم محقق عارف مجلسى اول و ملا اسماعیل خواجویى، در عرفانیات راسخ و استاد آخوند ملّا على نورى متوفى 1246 ه ق است.

استاد افضل المتأخرین، ملّا على نورى همین مرحوم بیدآبادى است که بر مواضع مشکل اسفار حاشیه دارد و گاهى آخوند نورى از وى مطالب دقیقى نقل می ‏نماید.

میرزا محمد على میرزا مظفر (م- 1198) از مدرّسان نامى حکمت اشراق و کتب عرفانى بوده است از ایشان و میر سید حسن طالقانى از اجله عرفا اثرى بدست نیاوردیم و از احوال آنها نیز اطلاع درستى نداریم میرزا عبد الجواد شیرازى عارف محقّق زمان خود، استاد عارف نامدار آقا سید رضى لاریجانى است لاریجانى اواخر عمر خود به دعوت مرحوم آقا میرزا علی‏رضا گرگانى از رجال مهم دوران قاجاریه، به طهران مسافرت کرد و میرزا علی‏رضا در منزل خود از او و عائله ‏اش پذیرائى می ‏نمود. وى در طهران دار فانى را وداع کرد.

منابع :

  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح فصوص الحکم (القیصری)
  • امینی نژاد  علی، آشنائی با مجموعه عرفان اسلامی، صص 176 تا 228
  • یزدان پناه  سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 34 تا 60
  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 44 تا 51

وی به احتمال قریب به یقین در اصفهان به سال 770 هـ ق به دنیا آمده است. او  از أسباط مؤلِّفِ قواعد، و معاصر با شاه رخ، فرزند امیر تیمور است.

صائن الدین، سال‌ها نزد برادر بزرگ خود که از عالمان عصر بود، به تحصیل علوم دینی نظیر حدیث و تفسیر و فقه و اصول پرداخت. بعد از آنکه تیمور در ۷۸۹ اصفهان را تصرف کرد، صائن الدین به همراه برادرانش به سمرقند کوچانده شد. در آنجا برادر بزرگش، بر اساس وصیت پدرانش، اسباب سفر او را فراهم آورد و وی به حجاز و مصر و شام رفت و سال‌ها از مشایخ صوفیه و عالمان، کسب دانش و معرفت کرد، سپس به ایران آمد و بعد از شنیدن خبر درگذشت تیمور در ۸۰۷، به اصفهان برگشت. شیخ سراج الدین بلقینی، از جمله استادان صائن الدین بوده و صائن الدین در مصر از وی حدیث می‌شنیده است. صائن الدین به همراه جمعی از بزرگان معاصر خود با سید حسین اخلاطی ملاقات داشته و از او نیز مطالبی آموخته و احتمالا از محضر شمس الدین محمد بن حمزه فناری (متوفی ۸۳۴)، مؤلف « مصباح الانس »، نیز بهره برده است.

صائن الدین نیز پس از صرف عمری در فضای فلسفه مشاء ان را اقناع کننده نیافت و به وادی سلوک گام نهاد و در زمره مریدان شیخ اکبر درآمد.

مشهور ترین کتاب وی یعنی تمهید القواعد حاصل این دگرگونی فکری اوست. این کتاب شرح قواعد التوحید جد اوست و در عین حال که با زبان و اصطلاحات فلسفه مشاء نگاشته شده است ولی از اصطلاحات عرفانی فرغانی نیز سود می برد.

حاصل این کار تقارب و همزبانی بیشتر فلسفه و عرفان بود، شرح و بسط نیکوی برخی نکات کلیدی عرفان مانند تمایز احاطی از ویژگی های این اثر است.

کتاب تمهید القواعد از کتب درسى در حوزه علمى و عرفانى طهران بود و این کتاب در اصفهان نیز تدریس می ‏شد، مرحوم آقا محمد رضا قمشه‏ اى همین کتاب را چند دوره تدریس نموده است و خود نیز همین کتاب را نزد مرحوم سید رضى لاریجانى در اصفهان قرائت کرده است. این کتاب هم اکنون نیز به عنوان کتاب درسی در حوزه های علمی تشیع تدریس می شود.

صائن الدین در بیشتر دانش‌های روزگار خود، از جمله در حکمت و عرفان و فقه و کلام و شعر و حروف و نقطه و اعداد و جفر ، تبحر داشته و در هریک از آنها تالیفاتی دارد.

از او رسائل متعدد فارسی و عربی به یادگار مانده که برخی از آنها به قرار ذیل است: شرحی فصوص الحکم، رساله ضوء اللمعات (در شرح لمعات عراقی اسرار الصلوه، رساله در معنی قابلیت، شرح حدیث عماء، اصطلاحات الصوفیه، شرح البسمله، المحمدیه، رساله در شرح حقیقت وحدت مطلقه ذاتیه یا الختمیه و ...

منابع :

  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح فصوص الحکم (القیصری)
  • امینی نژاد  علی، آشنائی با مجموعه عرفان اسلامی، صص 176 تا 228
  • یزدان پناه  سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 34 تا 60
  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 44 تا 51
  •  یزدان پناه سید یدالله، فروغ معرفت، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ص90

محمد بن حمزه بن محمد بن محمد رومی حنفی ملقب به شمس الدین و معروف به «فناری»، «ابن فناری» و «علامه فناری» در صفر سال ۷۵۱ ه. ق چشم به جهان گشود و در سال ۸۳۴ ه. ق در سن ۸۴ سالگی به دیار باقی شتافت.

وی اهل روم و پدرش حمزه ابن محمد ابن محمد از علمای بزرگ عثمانی در قرن نهم هجری است. در تمام علوم متداول آن زمان از جمله معانی و بیان، هیئت و قرائات بی نظیر و در رشته تخصصی اش (احاطه به تمام علوم عقلی و نقلی و عربی) رئیس علمی بود.

شمس الدین فناری، در بیروت و بروسه و قسطنطیه، منصب قضاوت داشت و در امور دولتی، غالبا مشاور بود. در امور شرعیه بسیار اهتمام داشت تا جائی که در یک قضیه ای، شهادت پادشاه وقت را که ناحق بود، رد کرد. وی در زمان سلطان بایزیدخان (791-804 هـ ق) و چلبی سلطان محمدخان (816- 824 هـ ق) زندگی می کرد و بسیار مورد احترام در نزد این سلاطین و سایر پادشاهان در تمام دوران زندگیش بود. او به منصب "شیخ الاسلامی" مفتخر است..

این محقق سترگ جامع علوم ظاهر و باطن بوده است. از بررسی آثار وی بر می آید که خود او دارای شهودات عرفانی نیست . اهمیت این نکته در آنجاست که به نظر می رسد عرفان نظری در عصر وی به درجه ای از استحکام و انسجام عقلایی و منطقی رسیده است که حتی کسانی که واجد ذوق نیستند می توانند محققانی برجسته در این ساحت باشند.

او شرحی به نام مصباح الانس بر مفتاح الغیب قونوی نگاشته است که در تاریخ عرفان نظری اهمیت ویژه ای دارد تمام مطالب عرفانی عرفای بزرگ قرن هفتم در این کتاب جمع آوری شده است او بسیار کوشیده است تا ضمن بهره بردن از اذواق مشایخ بزرگ عرفان از خود کلام قونوی در تفسیر کلامش استفاده نماید و از همین رو مهم ترین تبیین های قونوی را می توان در این کتاب یافت . مباحث این کتاب بیش از هر اثر دیگری از تحلیل های عقلانی و فلسفی بهره برده است. همه مطالب مهم عرفانی عرفای بزرگ قرن هفتم در این شرح جمع آوری شده است. او تصریح دارد که در نگارش این کتاب از سخنان ابن عربی ، قونوی، و اذواق فرغانی و جندی بهره گرفته است. این کتاب در مباحث کلیدی از مقدمه مفصل منتهی المدارک نگاشته فرغانی بهره برده است. فناری در تبیین کلام قونوی می کوشدتا با بهره گیری از همه آثار قونوی کلام وی را با سخنان خود تفسیر کند، از این رو میتوان مهم ترین تبیین های قونوی را در این کتاب یافت. ایجاد همزبانی بین فلسفه و عرفان از اهداف اصلی نگارش این کتاب است و از این رو فناری سعی دارد تا مطالب را به صورت استدلالی و در قالبی منطقی و یا دست کم قابل پذیرش فیلسوفان ارایه دهد. فناری از اندیشه های عرفانی قرن هشتم، مانند آثار کاشانی و قیصری بسیار کم استفاده نموده است و از این رو مشکلات که در اندیشه کاشانی و قیصری وجود دارد در آثار او مشاهده نمی شود.

کار او و صائن الدین بازگشت به اصطلاحات فرغانی است که در قرن هشتم کاشانی و قیصری تا حدی از آنها غفلت کرده بودند.

وی تألیفات متعددی در رشته های مختلف دارد که مهم ترین آثار عرفانی او عبارتند از :  مصباح الانس در شرح مفتاح الغیب صدرالدین محمدبن اسحق قونوی ،  تعلیقه بر اصطلاحات الصوفیه ملا عبد الرزاق کاشانی، عین الاعیان فی تفسیر القرآن، تفسیر الفاتحه که در استانبول چاپ شده است.

منابع :

  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح فصوص الحکم (القیصری)
  • امینی نژاد  علی، آشنائی با مجموعه عرفان اسلامی، صص 176 تا 228
  • یزدان پناه  سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 34 تا 60
  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 44 تا 51
  •  یزدان پناه سید یدالله، فروغ معرفت، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، صص 90 و 91

سید حیدر بن علی عبدی حسینی آملى از برخی جهات مهم ترین شخصیت عرفان نظری در قرن هشتم است چرا که نقش بسیار مهمی در نزدیکی و بلکه ادغام و انطباق مکتب محی الدین با معارف شیعی دارد . نزدیکی ذاتی و محتوایی آموزه های مکتب ابن عربی با معارف شیعی و نیز تلاش های ملاعبدالرزاق کاشانی در ورود روایات شیعی به عرفان ، زمینه پیشینی ای بود که سید حیدر را در این عرصه یاری نمود.سید حیدر آملی شیعه دوازده امامی بود.

 وی از عرفاى بزرگ شیعه و از شاگردان فخر المحققین، فرزند علامه حلی، است. وى مفسر، محدث، فقیه، متکلم و عارف است. اصلیت او از آمل مازندران، ولى بزرگ شده در بغداد و حلّه است و بنا به تقاضاى فخر الدین رساله رافعه الخلاف را تألیف نمود. علامه آملى در زمره اولین فقیهان و متکلمانی بود که میان تشیع و تصوف پیوند وثیق برقرار کرد. گرایش آملى بیشتر به تصوف بود، به طورى که وى صوفیان را شیعیان خاص مى‌نامید. برخی خود او را نخستین صوفی شیعه خوانده اند.

 اهمیت او ناشی از نقشی است که در ادغام مکتب محی الدینی با معارف شیعه داشته است. زمینه های موجود در این مکتب باعث نزدیکی آن به شیعه شد و سید حیدر و پس از او صدرالمتالهین این مکتب را به کمال رساندند. او نخستین کسی است که مبانی عرفانی انسان کامل را وارد شیعه کرد و باعث شد تا عمق بیشتری در فهم شیعه از روایات اهل بیت علیهم السلام ایجاد شود .

 وی در مقدمه شرح فصوص الحکم ابن عربی اتوبیوگرافی خود را نگاشته که ترجمه آن چنین است :

 خداوند متعال وقتی مرا به ترک غیر خودش و توجه واقعی به خودش امر فرمود، الهامم فرمود که در جستجوی محل اقامت و منزلی برآیم و در در آن به امر و اشاره او، به عبادت حضرتش پردازم، جائی که از آن بهتر و بالاتر در جهان نباشد.

 پس بعد از ترک وزارت و ریاست و مال و مقام و پدر و مادر و همه برادران و دوستان و نزدیکان، به سوی مکه خداوند آن را گرامی بدارد- روی کردم و با من جز لباسی ژنده و بی ارزش چیزی نبود و از سرزمینم آمل و طبرستان در سوی خراسان ارج شدم.

 من وزیر پادشاه این سرزمین بودم که از بزرگترین فرمانروایان ایرانی بود، زیرا او از بزرگان فرزندان کسری و اسمش شاه سعید فخرالدوله پسر مرحوم شاه کدخدا - خداوند خاک (مزار)شان را پاکیزه گرداند و  در بهشت ساکنشان نماید- و عمرم من در این زمان 30 سال بود.

 در راه رسیدن به مکه انواع بلاها و اقسامی از مجاهدات بر من وارد شدکه شرح آن ها چندین جلد کتاب خواهد بود و با این حال در اکثر مواقع بر زبانم این کلمات الهی جاری بود که آن کس که در راه خدا مهاجرت کند در روى زمین برخورداری هاى بسیار و گشایش ها خواهد یافت. و هر کس که از خانه خویش بیرون آید تا به سوى خدا و رسولش مهاجرت کند و آنگاه مرگ او را دریابد، مزدش بر عهده خداست، و خدا آمرزنده و مهربان است. (۴: ۱۰۰) و مثال سخن عارف بودم که :

 تَرَکتُ الخَلقَ طُرًّا فِی هَوَاکَا                 وَ أَیتَمتُ العِیَالَ لِکَی أرَاکَا

 فَلَو قَطَّعتَنِی فِی الحُبِّ إربًا                 لَمَا حَنَّ الفُؤادُ إلَی سِوَاکَا

 مردم را تماما به هوای تو ترک گفتم، و [راضی شدم] فرزندانم یتیم گردند تا تو را ملاقات کنم.

 اگر مرا در راه عشق [خود] قطعه قطعه کنی، دلم [ذره ای] به سوی غیر تو تمایل پیدا نمی کند.

 خلاصه حال من چنین بود تا به مکه رسیدم و حج واجب به جای آوردم و واجبات و مستحبات مناسک و غیر آن را در سال 751 هجری انجام دادم و خواستم که مجاور مکه گردم، ولی شوق اقامت در مدینه در من بوجود آمد چرا که هنوز رسول اکرم - صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و فرزندانش علیهم السلام و اصحابش را زیارت نکرده بودم.

 پس متوجه مدینه شدم و رسول خدا - صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم را زیارت نمودم و خواستم مجاور حضرتش گردم ولی برایم  موانعی پیش آمد که بزرگترین آنها بیماری جسمی بود به طوری که مجبور شدم به عراق و به نزد حرم علوی - سلام الله علیه - برگردم.

 پس به سلامت به آنجا بازگشتم و به طاعات و عبادت و ریاضت و خلوت مشغول شدم به نحوی که بالاتر و سخت تر و بزرگتر از آن ممکن نبود.

 پس از جانب خداوند متعال و از حضرات غیبش در این مدت بر قلبم افاضاتی از تاویل قرآن و شرح فصوص شد. معانی و معارفت و حقایق و دقایقی که نمی توان به هیچ وجه آن را به تفصیل بیان نمود زیرا اینها از کلمات الهی است که قابل حصر و شمارش نیست و پایان و توقفی ندارد.

 در این جا گزیده بسیار خلاصه ای از مقدمه هانری کوربن بر کتاب جامع الاسرار و منبع الانوار سید حیدر را ذکر می کنیم:

 گستره آثار سید حیدر آملى در دوره پیش از صفویان معادل گستره آثار ملا صدراى شیرازى در دوره صفویان بوده است. اهمیت آثار سید حیدر آملى از دیدگاه فلسفى با اهمیت آثار ملا صدرا قابل مقایسه است... بحث در فلسفه شیعى و حتى فلسفه اسلامى به طور کلى بدون توجه به آثار حیدر آملى امکان پذیر نخواهد بود. چه بسا برخى ملاحظات محدود به وضع و شرایط تاریخ بیرونى که در جهت ایدئولوژی هاى حاکم زمان ما بازسازى و مورد تفسیر قرار گرفته و به طور کلى نسبت به اندیشمندان شیعى بیگانه ‏اند، مذهب شیعى ایرانى را فرآورده سیاسى دوره صفویان معرفى کرده‏اند. ...آثار حیدر آملى مبیّن این امر است که بیش از یک سده قبل از دوره صفویان اندیشه شیعى قادر بود چنان کاخ رفیعى از اندیشه بنیان نهد ... حیدر آملى همچون یکى از مهمترین و مؤثرترین عاملان این ادغام (ادغام اندیشه شیعی و مکتب محی الدین) ظاهر می ‏شود... تمامى فلسفه وجود حیدر آملى، نظریه او درباره توحید باطنى و ظاهرى، درباره اسماء الهى و مظاهر آن در ادامه و تصمیم تعلیمات ابن عربى قرار دارد... به همین دلیل آثار حیدر آملى مبین لحظه ‏اى حساس در این تحول است.

 آثار حیدر آملى از این نظر داراى اهمیت است که به علت اصلاحى که در مسئله امامت و نبوت در تعلیمات ابن عربى وارد می ‏نماید ما را در برابر سؤالى قرار می ‏دهد که ... چگونه تعلیمات ابن عربى که در نوشته ‏هایى با ابعاد بسیار بزرگ طرح شده به راحتى در اندیشه شیعى ادغام شده است گویى که اندیشه شیعى، تعلیمات ابن عربى را جزیى از خود تلقى کرده است؟ ... این مسئله ‏اى است که بایستى پژوهش هاى بعدى در فلسفه شیعى به آن جواب دهد. این مسئله پرسشى درباره آموزش ‏هاى آغازین و منابع ابن عربى در آندلس طرح می ‏کند. این مسئله به نفوذ تشیع اسماعیلى و امامى در عرفان آندلس و به ویژه ابن مسره و مکتب المریا توجه دارد که آسین پالاسیوس‏( Asin Palacios )توانست با توجه به نقل قول هاى ابن عربى اساس تعلیمات آنان را بازسازى نماید. احساس می ‏شود که دایره بزرگى وجود داشته است؛ اندیشه شیعى که تا مرز غربى دنیاى اسلامى نفوذ پیدا کرده بود به توسط ابن عربى به مشرق باز آورده شد ... شاید اگر آشوب هاى یورش مغولان مانع نشده بود پاى ابن عربى تا به ایران زمین رسیده بود. اما درست یک سده بعد از مرگ وى در دمشق یک سید ایرانى زادگاه خود آمل و سواحل دریاى خزر را ترک کرد تا به عتبات عالیات عراق رفته و در آن جا- شاید- بزرگترین شارح اثر ابن عربى گردد، شارحى که به بهترین وجهى عرفان شیخ أکبر را به آن چه را که او تصور می کرد خاستگاه آن است هدایت نمود.

 ...

حیدر آملى بخش بزرگ جوانى درخشان خود را در آمل، در ایالت طبرستان گذراند... در سى سالگى از همه چیز اعراض کرد تا «زائر الى اللَّه» باشد... تصمیم مهم حیدر آملى را در خود دارد که او را به زائر تنهایى که سرزمین ایران را به سوى اماکن مقدسه شیعى در قم ترک مى‏کرد تبدیل کرد... دوره عراقى ... با ورود به اماکن مقدسه آغاز مى‏شود (751 هجرى)...سید حیدر بن على بن حیدر عبید حسینى آملى به یکى از خانواده‏ هاى بزرگ سید آمل تعلق دارد شهرى که ساکنان آن از همان آغاز شیعى بودند... بنا بر این سید حیدر آمل را در سال 750 هجرى ترک کرد...خود او می ‏گوید که در این زمان‏ سى ساله بوده است. در این فاصله سید حیدر آموزش هاى اصلى را دیده ... او در جامع الاسرار می ‏گوید که از همان آغاز جوانى- و حتى کودکى- با علاقه فراوان به مطالعه عرفان شیعى دوازده امامى پرداخت...آملى از همان آغاز به بیان شجره نامه خود می ‏پردازد این شجره نامه به امام چهارم، امام زین العابدین (ع) فرزند امام حسین (ع)، شهید کربلا می ‏رسد... زائر ما با ترک همه چیز از مال دنیا جز خرقه ‏اى ژنده نگه نمی ‏دارد و براى زیارت اماکن مقدسه تشیع و سپس بیت المقدس و مکه قدم در راه می ‏گذارد. در سر راه، حیدر آملى از قزوین، رى و اصفهان گذر می ‏کند ... سید حیدر به مکه و مدینه می ‏رود...اما به علت وضع مزاجى ناگزیر به عراق باز می ‏گردد...تذکره نویسان می ‏گویند که در نخستین مرحله این دوره سید حیدر از تعلیمات دو شیخ بزرگوار، مولانا نصیر الدین کاشانى حلى (در گذشته 775 هجرى) و شیخ فخر الدین محمد بن حسن بن مطهر حلى معروف به فخر المحققین (771- 682 هجرى) استفاده کرد(ریحانه الأدب، ج چهارم، ص 9- 197، شماره 319).فخر المحققین فرزند علامه حلى (771- 648 هجرى) بود... سید حیدر در سال 761 هجرى از فخر المحققین اجازه دریافت کرد (ر. ک. على نقى منزوى، فهرست کتابهاى اهدایى مشکات، ج اول، ص 70. اوراق نوشته شده توسط سید حیدر تاریخ 762 هجرى را بر خود دارد. دست نوشته شامل «اجازه»( مورخه 761) فخر المحققین به حیدر آملى است. ر. ک. کتابشناسى شماره 31) .

 ...

حیدر آملى یک شیعى امامى است و براى او تشیع، تمامى اسلام و باطن آن است. تشیع از این نظر تمامى اسلام است که بر مبناى شریعت، طریقت و حقیقت گذاشته شده است: همینطور تشیع از این نظر باطن اسلام است که حقیقت، باطن شریعت و شریعت، ظاهر حقیقت است و کسانى که خود گنجینه و هم خازن معرفت باطنى هستند امامان معصومند... اساسی ‏ترین بحث کتاب بزرگ جامع الاسرار این است که شیعیان حقیقى صوفیانند- عبارتى که معناى آن جز با نظر به عکس آن فهمیده نمی ‏شود: صوفیان حقیقى شیعیانند...حیدر آملى به عنوان سخنگوى تمامى عرفاى شیعى می ‏گوید که در حقیقت «معرفتى وجود ندارد که از امامان سرچشمه نگرفته باشد؛ سرّى وجود ندارد که آنان، کان آن سرّ نبوده باشند. امامان رؤساى شریعت، اهل طریقت، و اقطاب أساطین حقیقت‏اند».(جامع الاسرار و منبع الانوار ص 19) منظور حکیم شیعى از این بیان نه شخص جسمانى امامان و ظهور گذارى تاریخى آنان بلکه وجود أزلی و تعلق آنان به عالم حقیقت محمدیه است. حیدر آملى می ‏نویسد: «آنان خلفاى خدا بر روى زمین و آسمان و مظاهر کبریا و جلال او در ملک و ملکوتند.»(همان ص 19)

 ...

شرح فصوص الحکم ابن عربى... خلاصه ‏اى از تمامى حکمت الهى حیدر آملى است که در اوج پختگى او نوشته شده است... پس از 787 هجرى اثرى از حیدر آملى در این جهان نمی ‏یابیم... حکمت شیعى یکى از بلندترین کاخ هاى اندیشه و معنویت خود را مدیون اوست.

 از آثار مهم او المحیط الاعظم و البحر الخضم فی تفسیر کتاب الله العزیز الحکیم، نص النصوص ( در شرح فصوص)، رساله نقد النقود و جامع الاسرار است.

 تلاش برای نشان دادن تقاربو یکسانی آموزه های مکتب ابن عربی با معارف شیعی ، وارد ساختن حجم عظیمی از روایات اهل بیت علیهم السلام به فضای عرفان نظری و اتقان و استحکام عقلی بالا از ویژگی های مشترک اغلب آثار وی می باشد. تلاش های سید حیدرآملی باعث شد تا توجه به باطن مذهب شیعه تقویت گردد و همچنین عمق بیشتری در فهم شیعه از روایات اهل بیت علیهم السلام پدید آید. سید حیدر نخستین کسی است که مبانی عرفانی انسان کامل را وارد معارف شیعی کرد . خلاصه سخن سید حیدر این است حقیقت عرفان از آن شیعه است و متقابلا حقیقت شیعه نیز عرفانی است.

 بطور خلاصه می توان گفت که دو ویژگی برجسته قرن هشتم غنا و استحکام عقلانی عرفان نظری و نزدیک تر شدن مکتب شیعه و عرفان نظری است که این دو ویژگی با ظهور شخصیت هایی نظیر کاشانی ، قیصری، ابوحامد ترکه و سید حیدر آملی تحقق یافتند.

منابع :

  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح فصوص الحکم (القیصری)
  • امینی نژاد  علی، آشنائی با مجموعه عرفان اسلامی، صص 176 تا 228
  • یزدان پناه  سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 34 تا 60
  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 44 تا 51
  •  یزدان پناه سید یدالله، فروغ معرفت، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، صص 85 تا 90

ابوحامد صدرالدین محمد ترکه اصفهانی حکیم و عارف سدة هفتم و هشتم در اصفهان به دنیا آمد و از تاریخ ولادت و درگذشت وی اطلاعی در دست نیست.

او در عصر ایلخانان مسلمان یعنی غازان خان و الجایتو و ابوسعید در اصفهان می زیست و معاصر خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی وزیر دانشمند دورة ایلخانان بود و با وی مکاتبه داشت . در مکتوبی که رشیدالدین فضل الله در پاسخ به نامة ابوحامد نوشته او را «یگانة روزگار و خسرو کشور علم و ایقان» خوانده و به وی احترام و ارادت بسیاری ابراز کرده و درخواست او را راجع به کاهش مالیاتهای سنگین اهالی اصفهان پذیرفته است.

وی پس از عمری فلسفه ورزی در حکمت مشاء و عدم اقناع توسط آن به عرفان روی آورد و پس از گذراندن دوره هایی از ریاضت به دلیل داشتن دغدغه های هستی شناختی به مکتب ابن عربی پیوست.

کتاب او به نام قواعد التوحید از مهم ترین آثار وی است و نکات ظریف عقلی آن نشانگر تسلط او بر فلسفه است که در کتاب های دیگر کمتر یافت می شود. این کتاب با زبان و اصطلاحات فنی مشائی حقایق عرفانی را تبیین کرده و از این رو اولین کتاب در نوع خود است که میان فلسفه و عرفان نوعی همدلی به وجود آورده است و به همین دیل به عنوان متن درسی رایج شد. قوت عقلی و غنای فلسفی موجود در این کتاب در بین کتاب های دیگر محسوس است . البته این کتاب به جز بخش پایانی آن ناظر به فلسفه مشایی رایج درآن زمان است.

تمهید القواعد نیز در ایجاد تقارب بین فلسفه و عرفان بسیار موثر بود و همچنین فروعات و لوازم عرفان نظری نیز در آن بسط بیشتری یافته است.

رساله فی الوجود المطلق اثر دیگر وی است(جامع الاسرار و منبع الانوار ، مقدمه هانری کوربن ص 13) 

اثر دیگر ابوحامد الحکمه الرشیدیه نام دارد که آن را در بیان قواعد حکمت مشائیان نوشته و به خواجه رشیدالدین فضل الله اهدا کرده ، البته اکنون هیچ نسخه ای از الحکمه الرشیدیه در دست نیست. دو اثر الاعتماد و الحکمه المنیعه را نیز از ابوحامد دانسته اند.

خاندان ترکه از خاندان های معروف شیعی اصفهان بودند و این امر نیز از زمینه های تقارب عرفان نظری و شیعه گردید.

منابع :

  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح فصوص الحکم (القیصری)
  • امینی نژاد  علی، آشنائی با مجموعه عرفان اسلامی، صص 176 تا 228
  • یزدان پناه  سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 34 تا 60
  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 44 تا 51
  •  یزدان پناه سید یدالله، فروغ معرفت، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، صص 84 تا 85

شرف الدین داود بن محمود معروف به قیصری، متوفای سال ۷۵۱ ه. ق از اهالی قرمان در جنوب شرقی قونیه است که در جوانی به مصر رفت و سال‌ها در آنجا درس خواند و پس از بازگشت به ترکیه، «ارخان» -سلطان دوم عثمانی- اولین مدرسه را در مملکت خود برای وی بنا نمود.

قیصرى علاوه بر شرح فصوص و اثر عالى دیگر ملا عبد الرزاق، کتاب تأویلات القرآن، اصطلاحات الصوفیه را نیز نزد استاد قرائت نموده است. وى در رساله ‏اى از استاد خود در برابر نقد و جرحى که طاعنان در مقام رد بر ملا عبد الرزاق نوشته ‏اند سخت دفاع کرده است.

قیصری از مهم ترین شاگردان کاشانی و صاحب شرحی بر فصوص الحکم است که هم اکنون به عنوان متن درسی در محافل علمی تدریس می شود. این شرح از لحاظ قوت فلسفی و تبیین های عرفانی بی مانند است. وی در این شرح می کوشد تا فروع و لوازم مکتب ابن عربی را با تلاش های فلسفی و البته به واسطه شهود تبیین نماید.

وی در مقدمه این شرح طی 12 فصل یک دوره کامل از مباحث عرفان نظری را در قالب رساله ای مستقل آورده است.

شرح قیصرى براى کسانى که بخواهند متن کتاب را به درستى بفهمند، بهترین کتابست لذا در حوزه‏ هاى علمى اصفهان و طهران این شرح را اساتید براى تدریس مناسب‏تر دیدند. شرح کاشانى عمیق‏تر و علمی ‏تر و حاکى از انظار شخصى مؤلف است. ولى باز قیصرى مهارت خود را حفظ کرده و آنچه را که به رشته تحریر می ‏آورد حاکى از عمق نظر و احاطه او به آراء قونوى و دیگر استادان این فنّ می ‏باشد.

اهمیت آثار قیصری به ویژه شرح فصوص د را ین نهفته است که در عصر او که مکتب ابن عربی تقریبا تثبیت شده و بسط یافته بود، او کوشید فروع و لوازم این نظام معرفتی را با تلاش های فلسفی متکی بر شهود استخراج کند . تحقیقات و آورده های جدید و دسته بندی های تازه قیصری از دیگر ویژگی های آثار وی است. وی غالبا ناظر به آثار ابن عربی، قونوی و جندی است و ازآثار فرغانی کمتر استفاده نموده است.

مقدمه قیصری بر شرح فصوص - که از 12 فصل تشکیل گردیده است - به اندازه خود شرح وی بر فصوص دارای اهمیت می باشد چرا که درآن یک دوره کامل و عمیق مباحث عرفان نظری گنجانده شده است که نشانگر قدرت محقق قیصری در عرفان نشری است.

شرح تائیه ابن فارض کتاب دیگر اوست که بیشتر در حوزه عرفان عملی است و بسان شرح فصوص او دارای مقدمه ای سودمند است.

شرح خمریه این فارض و شرح قصیده میمیه این فارض از دیگر آثار اوست.

منابع :

  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح فصوص الحکم (القیصری)
  • امینی نژاد  علی، آشنائی با مجموعه عرفان اسلامی، صص 176 تا 228
  • یزدان پناه  سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 34 تا 60
  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 44 تا 51
  •  یزدان پناه سید یدالله، فروغ معرفت، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ص 84

نورالدین عبدالرحمن بن نظام الدین جامی به سال ۸۱۷ در خرجرد (یا خرگرد) جامی از نواحی هرات چشم به جهان گشود.

جامی در سنین کودکی همراه پدر خود به هرات رفت و در آنجا شروع به کسب علوم دینی و ادبی کرد. از اوایل حال استعداد عجیبی در فهم مسائل علمی از خود نشان می‌داد و در طی چند سال در علوم نقلی و عقلی متبحر شد.

وی استاد بزرگ علوم نقلیه و عرفان در حوزه علمیّه هرات‏ مؤلف نصّ النصوص شرح بر نقش الفصوص (که مختصر فصوص و آخرین اثر ابن عربى است)، و شارح فصوص الحکم، از اساتید بزرگ عرفان و از شارحان نامى افکار ابن عربى است که شرح و مقدمه او بر نصّ النصوص زبده آثار محققان از عرفاست.

جامى با خبرگى خاص خود عالی ‏ترین مطالب موجود در آثار ابن عربى و قونوى و فرغانى و جندى و کاشانى و گاهى قیصرى و برخى دیگر از اساتید فن را با مختصر تغییر و گاهى عین عبارات یا تلخیص مفصّلات را در آثار خود گنجانیده است.

اشعة اللّمعات جامى شرحى است بر لمعات عراقى که به‏ نحوى عالمانه و محققانه، لمعات را شرح کرده است و جزء بهترین آثار عرفانى بزبان فارسى است.

ویژگی آثار جامی پدید آوردن دوره ای کامل از معارف توحیدی عرفان نظری با استفاده از اصطلاحات مستقر فرغانی و توضیح آنها با زبان ساده و روان است.

خود وی در این باره می گوید باعث بر تسوید اوراق در باب تصوف آن بود که در مبادی حال که در سخنان این طایفه شروع کردیم، فهم مقاصد قوم (یعنی صوفیه) از تحت عبارات ایشان به غایت مشکل بود. نذر کردم که اگر این باب مفتوح گردد (و توسط سیر و سلوک مفتوح گشت)، مقاصد قوم بر وجهی بیان کرده شود که مردم به سهولت فهم کنند.

وی در نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص به گردآوری پژوهش های دیگر مشایخ می پردازد ولی در کتاب دیگرش اشعه اللمعات شآن تحقیقی خود را ظاهر می سازد.

کتب دیگر وی به قرار زیر است : لوایح که یک دوره عرفان نظری به زبان ساده است ، لوامع که شرح قصیده میمیه ابن فارض است و نفحات الانس که یکی از جامع ترین کتاب هایی است که در شرح حال مشایخ عرفان نگاشته شده است .

از وی کتب متعدد دیگری در موضوع عرفان عملی، فقه، سیره، ادبیات عرب، ریاضیات و نوشته های کوتاه بر جای مانده است.

در قرن هشتم نوعی انقطاع بین نسل اول و دوم شارحان ابن عربی در قرن هفتم با شارحان او در قرن هشتم پدید آمد . کاشانی و شاگردش قیصری در سلسله شاگردی و استادی به مشایخ بلافصل مکتب ابن عربی اتصال نداشتند. کاشانی در سلسله دیگری بود و فصوص الحکم را خود مطالعه و سپس شرح نمود ، این انقطاع نسلی ، به نوعی اضطراب و تشویش در برخی مباحث عرفان نظری بین آثار دو قرن انجامید، مانند اختلاف در چینش نظام تجلیات بین کاشانی و قیصری با شاگردان ابن عربی در قرن هفتمبه ویژه در بحث از نخستین تجلی.

اما در قرن نهم شاهد بازگشتی جدی به عارفان قرن هفتم می باشیم. صائن الدین ترکه و فناری با بکارگیری اصطلاحات فرغانی و چشم پوشیدن از اصطلاحات کاشانی و قیصری ، ناخشنودی خود را از تفاسیر ایشان از آثار ابن عربی اعلام نمودند.آنها در چینش نظام تجلیات نیز پیرو عارفان قرن هفتم بودند و تفسیر آنها را ترجیح می دادند. البته جامی خود را از مطالب کاشانی و قیصری محروم نساخته و در جمع این دو گرایش می کوشید.

بطور کلی عارفان مهم قرن نهم بیشتر به گردآوری ، دسته بندی، تنقیح، آسان سازی و جمع بندی معارف و حقایق بیان شده در دو قرن پیش پرداختند. چهره حاکم بر عرفان نظری در این قرن متاثر از اصلاحات و ساختار معرفتی بیان شده توسط فرغانی است. از قرن دهم تا ظهور ملاصدرا با نوعی افول در ساحت عرفان نظری مواجه هستیم . شخصیت های این دوره مانند شعرانی (م 973 هـ ق) و بالی افندی (م 1069 هـ ق) نیز از قوت شهودی و حتی فلسفی مشایخ پیشین هم بهره ای چندانی ندارندو از سوی دیگر چندان پرشمار هم نمی باشند.

منابع :

  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح فصوص الحکم (القیصری)
  • امینی نژاد  علی، آشنائی با مجموعه عرفان اسلامی، صص 176 تا 228
  • یزدان پناه  سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 34 تا 60
  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 44 تا 51
  •  یزدان پناه سید یدالله، فروغ معرفت، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، صص 91 تا 93

 ملا عبد الرزاق کاشانی یا قاسانی از مردم کاشان بود، و به سبب علاقه به شهر خود، با آن که در مصر و سوریه و قونیه مجلس درس داشت و مورد احترام همگان بود، هر از گاهى به کاشان سفر می ‏کرد و مدتى در یکى از دهات کاشان که محل تولد او بود می ‏گذراند و در این بلده کتابخانه ‏اى نیز فراهم داشت.

ملا عبد الرزّاق از تلامیذ و تربیت یافتگان محضر نور الدین عبد الصمد بن الشیخ على الأصفهانی است که به استاد خود علاقه شدید داشت. زادگاه ملا عبد الصمد اصفهان بود. وى از آن شهر به نطنز، که از مضافات اصفهان است، شدّ رحال کرد، و از این رو وى را گاه «ملا عبد الصمد نطنزى» خوانده ‏اند.

کاشانی نیز مانند فرغانی در آغاز به سلسله سهروردیه منتسب بود ولی با مطالعه کتاب فصوص الحکم ابن عربی آن را به عنوان کشف برتر پسندید و به یکی از بزرگترین شارحان مکتب ابن عربی تبدیل شد.

در قرن هشتم شاهد ظهور فیلسوفان عارف و عارفان فیلسوف هستیم که قدرت فلسفی آنها، موجب استحکام خاصی برای عرفان اسلامی شده است، از جمله این شخصیت‌ها عبدالرزاق کاشانی است. وی علاوه بر مقام نظری و فلسفی، صاحب کشف است و به گفته خودش پس از مجاهدات و ریاضات فراوان «وحدت شخصیه وجود» ابن‌عربی و حقانیت آن بر او منکشف شده است.( عبدالرحمن جامی، نفحات الأنس، ص ۴۸۸) و در همین موضوع بین او و معاصرش علاءالدوله سمنانی که از مخالفان وحدت وجود بود مکاتبات و مجادلاتی روی داد و کاشانی به اشکالات سمنانی در این موضوع که اساس عرفان نظری و پایة اعتقادات ابن‌عربی است، پاسخ گفت.

کاشانی علاوه بر این اهل سلوک و شهود بود از قوت و قدرت فلسفی نیز برخوردار بود و با مکاتب مشائی و اشراقی آشنایی داشت. قوت فلسفی در بین دیگر مشایخ قرن هشتم نیز به خوبی مشاهده می شودکه ناشی از قدرت عقلی نهفته در نظام معرفتی ابن عربی بود.

شرح فصوص او کاملا ناظر به شرح فصوص جندی و با قلمی فلسفی است.

به جز شرح فصوص از او آثار مهمی به جا مانده است که از جمله آنها می توان شرح وی بر منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری را نام بردکه درآن از مفاهیم مکتب محی الدین سود برده است. 

کاشانى مطالب را واضح‏تر تقریر کرده و شرح أو از تعقید عبارات دورتر است. تسلط بر افکار ابن عربى (با آن که اساتید أو از اتباع ابن عربى نبودند) از خصایص کاشانى است، و کتاب او براى تدریس بسیار مناسب است.

شرح او ناظر به شرح تلمسانی است.

تاویلات القرآن نیز کتاب دیگر اوست که اشتباها با نام تفسیر محی الدین به چاپ رسیده است.

اصطلاحات الصوفیه نیز نخستین نگاشته در نوع خود است که در گردآوری و تبیین اصطلاح های عرفانی پراهمیت است. این کتاب بیشتر ناظر به شرح اصطلاحات عرفان عملی است ، هر چند که در فتوحات این اصطلاحات با تحلیل های ژرف عرفان نظری همراه شده است.

کاشانی علاوه بر برخورداری از قوت عقلی ، توجه زیادی به متون دینی نیز داشت و مهم تر این که حجم زیادی از روایات معرفتی شیعی به ویژه روایات امیرالمومنین علی علیه السلام را وارد فضای عرفان نظری و عملی نمود. این ویژگی ها از جمله عوامل زمینه ساز پیدایش دوره سوم عرفان نظری محسوب می گردند.

منابع :

  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح فصوص الحکم (القیصری)
  • امینی نژاد  علی، آشنائی با مجموعه عرفان اسلامی، صص 176 تا 228
  • یزدان پناه  سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 34 تا 60
  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 44 تا 51