اصطلاح برزخ، در متون عرفانی کاربرد بسیاری دارد. در قاموس اصطلاحات عارفان، چیزی که در میان دو امر قرار گیرد و جلوه ای از هر دو طرف را در خودجمع کند، برزخ خوانده می شود. از این رو ، بهترین تعریف برزخ در این زمینه، تعبیر حائل شامل است؛ یعنی امری که حائل میان دو چیز و در عین حال، شامل آن دو نیز باشد. برای مثال، تعین ثانی که شامل اسما و اعیان ثابته – یعنی دوجهت وجوبی و امکانی – است، برزخ میان وجوب و امکان است و هر دو را در خود جمع می کند.
به عبارت دیگر واژه برزخ به معنای وسط بین دو طرف میباشد، که طبیعتاً شیء برزخ شامل جملهای از خصوصیات یا همه خصوصیات دو طرف نیز میباشد. لکن این وسطیت گاهی به معنای وسطیت در جایگاه است مثل عالم مثال که بین دو عالم عقل و عالم ماده قرار دارد و خصوصیات هر دو را تا اندازهای که تناسب از هر دو طرف حاصل شود، داراست، اما گاهی مراد از وسطیت، جامعیت و شاملیت نسبت به دو طرف هست که هر دو طرف را در خود هضم و جمع کرده است و گویا در وسط اعتدالی و اوجی قرار دارد و دو طرف در دو جانب آن میباشند.
در تعین ثانی گاهی واژه برزخ به کار میرود که مراد جامعیت این تعین نسبت به وجوب (اسماء) و امکان (اعیان) میباشد. در تعین اول نیز مسئله این گونه است، تعین اول جامع دو طرف احدیت و واحدیت اندراجی است، یعنی شامل اثبات اعتبارات و از سوی دیگر، اسقاط اعتبارات است. پس وسط آنها به حساب میآید و عنوان برزخ و میانه را مییابد لکن در مقایسه با برزخهای دیگر به «برزخ اکبر» یا «برزخ اُولی» و یا «برزخ البرازخ» موسوم میباشد.
سماه بعضهم البرزخ الأکبر، الجامع الجمیع البرازخ و أصلها الساری فیها؛
(جامی ، نقد النصوص، ص36)
برخی این مقام را برزخ اکبر نامیده اند که جامع جمیع برزخ ها و اصل ساری در همه آنها است.
جامی در اشعه اللمعات میگوید:
اگر با آن (= تعین اول) ملاحظه انتفاء اعتبارات (= حقایق مندمج در آن) کنند، احدیت گویند و اگر ملاحظه اثبات اعتبارات کنند، واحدیت گویند و به اعتبار صلاحیت وی مر اعتبارین را که همان حقیقت محمدی است، وحدت و برزخیت اولی گویند، زیرا که وی برزخی است جامع بین الأحدیّه و الواحدیّه.
(جامی، اشعه اللمعات، ص ۳5)
منابع :
- یزدان پناه – سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، ص 403
- امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، ص 391