عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

از لوازم بحث خلافت تکوینی انسان کامل، آن است که مدد الهی و فیض خداوندی از مجرای انسان کامل به همه موجودات ساری و جاری می‌شود به گونه‌ای که بقا و استمرار عالم به دست انسان کامل است لذا با رفتن انسان کامل، عالم نیز برچیده شده و بساط آن جمع می‌شود و قیامت کبرای شرعی و آفاقی بر پا می‌شود.

سرّ این مسئله در آن است که انسان کامل حالت برزخیت بین حق و خلق را داشته و با هر دو طرف مناسبت دارد؛ این مناسبت دوطرفه انسان کامل موجب ارتباط یافتن حق با خلق و اتصال خلق با حق شده و به تبع آن فیض خداوند به خلق و مخلوقات جهان می‌رسد، به گونه‌ای که اگر انسان کامل نباشد، هیچ مناسبتی بین دیگر موجودات با خداوند نبوده و استمرار فیض الهی صورت نخواهد گرفت.

ملا عبدالرحمن جامی در نقد النصوص می‌گوید:

وهو الواسطه بین الحق والخلق وبه ومن مرتبته یصل فیض الحق والمدد الذی هو سبب بقاء ما سوی الحق الی العالم کلّه علواً وسفلاً ولولاه من حیث برزخیته التی لا تغایر الطرفین لم یقبل شیءٌ من العالم المدد الالهی الوحدانی لعدم المناسبه والارتباط ولم یصل الیه فکان یفنی وانه عمد السموات والارض ولهذا السرّ برحلته من مرکز الارض... ینحزم نظامها فبدّل الارض غیر الارض.

( نقد النصوص، ص ۹۷)

انسان کامل واسطه بین حق و خلق است و به سبب او و از مرتبه او فیض حق‌تعالی و مددی که سبب بقای ماسوی‌الله است به همه عالم از آسمانی و زمینی می‌رسد و اگر انسان کامل از آن جهت که برزخیت داشته و با طرفین حق و خلق مغایرت ندارد (بلکه مناسبت دارد) نمی‌بود، هیچ چیزی از عالم، به واسطه‌ آنکه مناسبت و ارتباطی با خداوند ندارد، مدد الهی وحدانی را نمی‌پذیرفت، و فیض الهی بدو نمی‌رسید و فنا می‌یافت و از همین جهت انسان کامل ستون آسمان‌ها و زمین است و به خاطر همین سرّ، آن زمان که وی از مرکز زمین رحلت نماید... نظام زمین برچیده شده و زمین دگرگون خواهد شد (و قیامت به پا می‌شود.)

عرفا معتقدند انسان کامل در صورتی کامل است و کون جامع است که همه نشئات حتی نشئه مادی و بدن عنصری هم داشته باشد، لذا وقتی انسان کاملی از عالم ماده رحلت می‌کند دیگر نمی‌تواند خلیفه در کل نظام هستی و در زمین باشد، و شاید آنکه خداوند می‌فرماید: إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَه به همین نکته اشاره داشته باشد که بُعد اَرْضی و مادی هم باید داشته باشد. بنابراین در هر عصر و زمانی باید یکی از انسان‌های کامل روی زمین باشد و وقتی نوبت به آخرین آنها می‌رسد با رفتن او قیامت برپا می‌شود.

محقق قیصری در بخشی از فصل نهم که همه آن پیرامون خلافت انسان کامل است می‌گوید:

فلا یزال فی هذه المرتبه واحدٌ منهم قائم فی هذا المقام لینحفظ به هذا الترتیب والنظام قال سبحانه «وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» «وَإِن مِّنْ أُمَّه إِلَّا خلَا فِیهَا نَذِیرٌ» کما قال فی النبی صلی الله علیه و آله و سلم «إِنْ أَنتَ إِلَّا نَذِیرٌ» الی ان ینختم بظهور خاتم الاولیاء وهو الخاتم للولایه المطلقه فاذا کملت هذه الدائره ایضاً وجب قیام الساعه.

( شرح فصوص الحکم قیصری، فصل نهم از مقدمه، ص ۴۰)

دائماً در مرتبه قطبیت نظام هستی، یکی از انسان‌های کامل، هست که در این مقام قرار می‌گیرد تا این ترتیب و نظام را حفظ نماید چراکه خداوند می‌فرماید: «برای هر قومی هدایت‌گری هست» و یا می‌فرماید: «هیچ امتی نیست مگر آنکه خداوند نذیری در میان آنها قرار داده است» همچنان‌که درباره رسول‌ الله صلی الله علیه و آله و سلم (همین تعبیر را به کار می‌برد و) می‌فرماید: «نیستی تو مگر نذیر امت». این مسیر ادامه می‌یابد تا آنکه با ظهور خاتم اولیا که ولایت مطلقه را پایان می‌دهد، خاتمه پذیرد و وقتی دایره ولایت همچون دایره نبوت کامل شد، رستاخیز واجب می‌شود.

آنچه در کل بحث انسان‌شناسی عرفانی و به‌ویژه مسئله خلافت انسان کامل، کاملاً احساس می‌شود هماهنگی کامل مبانی عرفانی با عقاید شیعی است. جای‌جای بحث‌های گذشته و آنچه پس از این می‌آید، رنگ و بویی کاملاً شیعی دارد. از باب نمونه‌ای کوچک اگر عبارات اخیر محقق قیصری ـ که برای اثبات وجود انسانی کامل همانند رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم در هر عصر و زمانی به آیات «لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» و «إِن مِّنْ أُمَّه إِلَّا خلَا فِیهَا نَذِیرٌ» استشهاد می‌کند‌ـ را با عبارات دعای شریف ندبه که در مقام اثبات وصایت امیرالمؤمنین صلوات الله و سلامه علیه به همین آیات تمسک جسته است مقایسه نماییم، فضای شیعی موجود در مباحث انسان کامل عرفا کاملاً روشن خواهد شد.

منابع :

  • امینی نژاد علی، حکمت عرفانی، صص 613 تا 616