عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

۴۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شخصیت های عرفان نظری» ثبت شده است

هانرى کربن تاریخ تولد وى را به سال 1043 هـ.ق در شهر قم درج نموده است. سید جلال الدین میری آشتیانی در ۱۳۰۴ ش در آشتیان از توابع سلطان آباد اراک متولد شد. او اولین فرزند خانواده است. پدرش کاسب و جد مادری‌اش از روحانیون آشتیان بودند.

سید جلال در پنج سالگی تحصیل را از مکتبخانه آغاز کرد قرآن را در مکتبخانه مادربزرگش -طاووس خانم- فرامی گیرد. سپس به دبستان رفت و تصدیق دوره ابتدایی را اخذ کرد و آنگاه به مکتبخانه بازگشت و دروس سنتی را فراگرفت. گلستان، کلیله و دمنه، نصاب الصبیان، جامع المقدمات و بخش‌هایی از شرح سیوطی بر الفیه ابن مالک را در آشتیان خواند. در همانجا تمرین خط می‌کند و از اسناد اهالی آنجا به عنوان سرمشق استفاده می‌کرد. سید حسین نصر از خوشنویسی او تجلیل می‌کند.

پس از اخذ تصدیق مقطع ابتدایی، به او پیشنهاد ریاست اداره مالیات آشتیان می‌شود، او نمی‌پذیرد. سید جلال با کمک مادر و به تشویق و راهنمایی میرزا ابوالقاسم دانش آشتیانی در ۱۳۲۳ ش راهی قم می‌شود. در قم شرح جامی و باقی مانده سیوطی را فراگرفت. مغنی و مطول و بخش زیادی از شرح لمعه را از محمد صدوقی یزدی درس گرفت. در مدرسه باقریه با مصطفی خمینی آشنا می‌شود.

شرح شمسیه و جلد اول کفایه را نزد میرزا عبدالجواد جبل عاملی خواند. آشتیانی چگونگی فراگیری فلسفه و عرفان را اینگونه بیان می‌کند: شرح تجرید علامه را از اول می‌خواندیم...خیلی مهم است. آن وقت این را می‌خواندیم بعد به سراغ منظومه می‌رفتیم. چون کتاب فنی و منظمی است. بعد وقتی منظومه خوانده می‌شد ما آن زمان شوارق می‌خواندیم. یک شخص بزرگی در قم بود به اسم آقا شیخ مهدی مازندارانی امیرکلاهی که همدوره آقامیرزا احمد و آقا شاه آبادی بود. ایشان شوارق و منظومه برای ما می‌گفت و ما قسمتی از اسفار را هم پیش ایشان می‌خواندیم. ولی ایشان در اثنای درس می‌پرداخت به مسائلی خارج از درس؛ قضایای مشروطه و امثال آن. از عهده آثار فلسفی به خوبی برمی‎آمد. استاد دیده بود. در فقه و اصول هم تسلط کامل داشت. ..

تا رسایل و مکاسب خواندم و می‌خواستم به درس امام بروم که ایشان گفتند طبیعیات منظومه را که شروع می‌کنیم شما بیایید. بعد من رفتم تهران و به آقا میرزا مهدی آشتیانی گفتم. ایشان گفتند: من دوستی دارم که هم دوره ما بود و منزوی است. نامه ای نوشت و پیش ایشان رفتم. با معرفی میرزا مهدی آشتیانی، خدمت شیخ مهدی مازندرانی امیرکلاهی می‌رسد که در معقول از تلامید میرزاحسن کرمانشاهی و میر شهاب الدین تبریزی و در منقول از شاگردان سید محمدکاظم یزدی و شیخ الشریعه اصفهانی بود. شرح منظومه سبزواری و مکاسب شیخ انصاری، قسمت زیادی از شوارق و بخشی از امور عامه اسفار را نزد وی فراگرفت.

سید جلال آشتیانی در زندگینامه خود نوشت خود می‌گوید که در درس میرزا مهدی آشتیانی شرکت نکرده است؛ اگر چه برخی مشکلات فلسفی و عرفانی را با او مطرح می‌کرده است. هشت سال در درس خارج فقه سید حسین طباطبایی بروجردی شرکت کرد. یک سال نیز در درس سید محمدتقی خوانساری حاضر شد. آشتیانی نقل می‌کند که بروجردی ۹ سال تمام کلیه مخارج تحصیلی‌اش را متکفل بوده و به خاطر حمایت‌های او، در آرامش به تحصیل اشتغال داشت.

در سال ۱۳۳۶ به نجف رفت. در دو سال اقامت در نجف از درس سید محسن حکیم و سید عبدالهادی شیرازی بهره برد. از میرزا حسن بجنوردی خراسانی بیش از دیگران استفاده کرد. به خاطر بیماری نجف را ترک کرد و به ایران بازگشت.

او پس از دو سال اقامت در نجف، به قم بازگشت. ۸ سال در دروس سید محمدحسین طباطبایی حاضر شد. الهیات شفاء، الهیات بالمعنی الاخص و امور عامه اسفار، یک دوره اصول فقه و بخشی از تفسیر قرآن را از علامه طباطبایی آموخت. طباطبایی کفایه را با حواشی غروی اصفهانی تدریس می‌کرد. آشتیانی از جهت اخلاقی از علامه طباطبایی تأثیر پذیرفته است. او برای نصر اینگونه می‌نویسد: قبل از آمدن حاجی آقا (علامه طباطبایی) به قم ما فقط دروس فقه و فلسفه می‌خواندیم و توجهی به جنبه اخلاقی تعلیم و تربیت اسلامی نداشتیم. ایشان بودند که ما را متوجه ساختند که همراه با فراگیری متون باید به تصفیه نفس و کسب صفات اخلاقی پرداخت. یک سال نیز در درس اسفار میرزا احمد آشتیانی شرکت می‌کند.

آشتیانی یک سال را در قزوین اقامت کرد و مباحث نفس اسفار را از سید ابوالحسن رفیعی قزوینی درس گرفت. رفیعی قزوینی به خواهش سید جلال ایام نوروز را به قم آمد. سید مصطفی خمینی و چند تن دیگر سفر نفس اسفار را نزد وی شروع کردند. برای او درس خارج اصولی نیز فراهم آوردند. اما وی پس از یک ماه مصمم شد به قزوین بازگردد. سید جلال نیز به قزوین بازگشت. پس از یکسال اقامت در قزوین به قم بازگشت و تابستان‌ها جهت ادامه درس به قزوین سفر می‌کرد.

آشتیانی در ۱۳۳۸ با ارائه رساله هستی از نظر فلسفه و عرفان به عضویت دانشگاه پذیرفته شد و تدریس را در دانشکده الهیات و معارف اسلامی مشهد آغاز کرد. دو سال پیش‌تر برای ورود به دانشگاه تهران اقدام می‌کند، اما با مخالفت برخی اساتید آنجا از دانشگاه تهران بازماند.

در بهمن ۳۸ «هستی از نظر فلسفه و عرفان» را که نخستین کتاب وی بود، منتشر کرد. این کتاب با استقبال روبرو شد. آشتیانی از فضای دانشگاه ناخشنود بود. در کنار تدریس، برای احیای فلسفه و عرفان اسلامی به تصحیح متون فلسفی و عرفانی رو می‌آورد. ده‌ها اثر فلسفی و عرفانی را از محققان چهار قرن اخیر تصحیح می‌کند. پس از دو سال، رتبه دانشیاری و در آذر ۴۵ درجه استادی را اخذ می‌کند. در آبان ۷۵ به اجبار بازنشسته می‌شود و دو سال بعد با عنوان پیمانی به دانشکده الهیات برمی‌گردد.

سید جلال آشتیانی از ۱۳۶۳ تا ۱۳۷۶ دروس عرفان و فلسفه را برای طلاب تدریس کرد. درس‌ها نخست در مسجد کوچکی و سپس در مدرسه امام صادق برگزار شد. در این سال‌ها او اشعة اللمعات جامی، شرح منظومه، مقدمه قیصری بر فصوص، مصباح الهدایة امام خمینی، شرح دعای سحر امام خمینی، اسفار ملاصدرا، شرح فصوص قیصری، مصباح الانس و الشواهد الربوبیة را تدریس کرد.

وی در سوم فروردین ۱۳۸۴ پس از یک دوره بیماری درگذشت. پس از سه روز در حرم امام رضا دفن شد. سید عزالدین زنجانی بر او نماز گزارد.

اساتید او در فلسفه و عرفان، علامه طباطبایی، سید ابوالحسن رفیعی قزوینی و مهدی مازندرانی امیرکلاهی و در فقه و اصول: سید حسین بروجردی، امام خمینی، علامه طباطبایی، سید محسن حکیم، سید محمد تقی خوانساری، سید عبدالهادی شیرازی، سید حسن بجنوردی و محمد صدوقی بوده اند.

آشتیانی نزدیک ۵۰ سال از عمر خود را به تألیف و نگارش در حوزه فلسفه و عرفان اسلامی صرف کرد. با همکاری هانری کربن، منتخباتی از آثار حکمای ایران را گردآوری کردند. از آثار تألیفی او میتوان به این کتاب ها اشاره کرد: شرح بر زاد المسافر، شرح فصوص الحکم فارابی، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، هستی از نظر عرفان و فلسفه و نقد تهافت غزالی.

همچنین وی بر این آثار مقدمه نگاشته است : نقد النصوص فی شرح نقش النصوص، تألیف عبدالرحمن بن احمد جامی، تصحیح ویلیام چیتیک، انجمن فلسفه ایران، ۱۳۵۶، شکوه شمس، سیری در آثار و افکار مولانا، نوشته آن ماری شیمل، ترجمه حسن لاهوتی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۶، شرح مثنوی معنوی مولوی، نوشته نیکسون، ترجمه حسن لاهوتی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۴ .

آثار زیر را هم با تصحیح و تعلیق و مقدمه به چاپ رسانیده است: تفسیر فاتحة الکتاب، تفسیری عرفانی از مؤلفی ناشناخته، مرآت العارفین، تفسیر سوره حمد، اثولوجیا، تألیف فلوطین، با تعلیقات قاضی سعید قمی، اصول المعارف، تألیف فیض کاشانی، انوار جلیه، ملاعبدالله زنوزی، تحفه در مباحث علم، ملانظرعلی گیلانی، تحفة المراد، شرح قصیده میرفندرسکی، تألیف شریف دارابی، تمهید القواعد، ابن ترکه، شرح رساله مشاعر، ملامحمدجعفر لاهیجی، رسالة النصوص، صدرالدین قونوی، رساله نوریه در عالم مثال، حکیم بهایی لاهیجی، رسائل فلسفی، تألیف ملاصدرا، رسائل فلسفی، ملانظرعلی گیلانی، مجموعه آثار عصار، سید محمدکاظم عصار، رسائل قیصری، داوود بن محمودقیصری، شرح فصوص الحکم، مؤیدالدین جندی، شرح فصوص الحکم، محمدداوود قیصری رومی، شرح دعاء العرفه، ملأ محمدعلی فاضل خراسانی، الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیه، ملاصدرا، قرة العیون، ملااحمد نراقی، لمعات الهیه، ملاعبدالله زنوزی، المبدأ و المعاد، تألیف ملاصدرا، رسائل حکیم سبزواری، ملاهادی سبزواری، مشارق الدراری، شرح تائیه ابن فارض، سعید الدین بن سعید فرغانی، مصباح الهدایه، امام خمینی، المظاهر الالهیة فی اسرار العلوم الکمالیه، ملاصدرا، مکاتبات عرفانی بین سید احمد حائری و شیخ محمدحسین غروی، اللمعة الالهیه و الکلمات الوجیزه، ملامحمدمهدی نراقی، منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران در چهار جلد.

منابع :

  • آشتیانی – سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، صص 91 تا 97
  • آشتیانی – سید جلال الدین، شرح فصوص الحکم (القیصری)
  • امینی نژاد – علی، آشنائی با مجموعه عرفان اسلامی، صص 176 تا 228
  • یزدان پناه – سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 34 تا 60
  • امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 44 تا 51

علامه آیت الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی فرزند مرحوم آیت الله حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی در بیست و چهارم محرّم الحرام سال ۱۳۴۵ هجرى قمرى در طهران دیده به جهان گشودند. ایشان از طرف مادرِ پدر از خاندان مجلسى که داراى ستارگان پر فروغى همچون آیات بزرگ الهى: علّامه ملّا محمّد تقى مجلسى و علّامه ملّا محمّد باقر مجلسى و آیت الله مجدِّد وحید بهبهانى و آیت الله علّامه سیّد مهدى بحرالعلوم و آیت الله بروجردى قَدّس اللهُ أسرارَهم مى‌باشد و از طرف مادرِ مادر از خاندان ارزشمند حاج ملّا مهدى و حاج ملّا أحمد نراقى رضوان الله علیهما می‌ باشند.

دوران کودکى و نوجوانى را تحت تربیت‌هاى دلسوزانه پدر بزرگوارشان گذرانیده پس از طىّ تحصیلات ابتدائى، دوره آموزش متوسّطه را در رشته مکانیک و ماشین‌سازى با درخششى فوق العاده به إتمام رسانیدند، و با وجود پیشنهادهاى بسیار براى ادامه تحصیل در خارج و پذیرش مسؤولیّت‌ هاى مهم در رشته‌هاى مختلف، سربازى إمام زمان عجّل الله تعالى فرجَه الشّریف و تحصیل علوم دینى را برگزیدند. و پس از آنکه در مشهد الرّضا علیه السّلام بدست مرحوم آیة الله آقا میرزا محمّد طهرانى- صاحب «مستدرک البحار» که از بزرگان عصر و دائى پدرشان بود- عمامه گذارى نموده و به لباس علم و تقوى ملبّس گردیدند، براى شروع علوم حوزوى در نوزده سالگى- در سال ۱۳۶۴ هجرى قمرى- عازم شهر مقدّس قم شده و در مدرسه حجّتیّه اقامت گزیدند. و در همان سالها به جمع اوّلین شاگردان علّامه طباطبائى رضوان الله علیه پیوسته و از خواصّ اصحاب ایشان گردیدند، و در عرفان عملى و تفسیر وحکمت از خرمن پر فیض این رَجُل الهى بهره‌ها بردند؛ که این ارتباط نزدیک و بهره‌ورى علمى و روحى تا پایان عمر نورانى ایشان استمرار داشت.

همچنین در حوزه مقدّسه قم از محضر بزرگانى مانند آیة الله حاج شیخ عبد الجواد سدهى و آیة الله حاج سیّد رضا بهاءالدّینى و آیة الله حاج شیخ مرتضى حائرى و أعلامى همچون آیة الله سیّد محمّد داماد و آیة الله سیّد محمّد حجّت و آیة الله حاج آقا حسین بروجردى رضوان الله علیهم أجمعین در سطوح مختلف استفاده‌هاى شایانى بردند و پس از هفت سال تلاش علمى و مجاهدات عملى به کسب درجات بالاى علم و معرفت و رشد روحى نائل آمدند.

در آغاز سال ۱۳۷۱ هجرى قمرى در بیست و شش سالگى با نظر و توصیه بزرگانى چون علّامه طباطبائى و آیة الله شهید شیخ محمّد صدوقى یزدى أعلى الله مقامهما براى تکمیل تحصیلات خود عازم شهر عشق و ولایت، مدفن پاک باب علم نبوى: نجف اشرف گردیده و به آستان بوسى و استضائه از دریاى بى‌کران نور مولى الموحّدین أمیر المؤمنین علیه و على أولاده أفضل صلوات المصلّین نائل آمدند، و در فقه و اصول و حدیث و رجال از بزرگان والا مقامى همچون آیة الله حاج شیخ حسین حلّى و آیة الله حاج سیّد أبو القاسم خوئى و آیة الله حاج سیّد محمود شاهرودى و آیة الله حاج شیخ آقا بزرگ طهرانى قدّس اللهُ أسرارَهم استفاده‌هاى فراوانى برده و کمال علمى خویش را رشدى عظیم بخشیدند.

در همین دوران بنا به سفارش علّامه طباطبائى که اوّلین استاد سلوکى ایشان بود با آیة الله حاج شیخ عبّاس قوچانى وصىّ مرحوم آیة الحقّ و العرفان حاج سیّد على آقاى قاضى قدّس الله نفسه الزّکیّة در مسائل سلوکى حشر و نشر داشتند و به مؤانست و مراوده با آیة الله حاج سیّد جمال الدّین گلپایگانى و تثبیت پایه‌هاى عرفان عملى خویش پرداختند، و در طول مدّت اقامت در نجف اشرف از بیتوته هر شب پنجشنبه در مسجد سهله بهره‌ها بردند. مجاهده‌ها و مراقبه‌هاى مستمرّ و ریاضتهاى شرعیّه تحت فیوضات حضرت أمیر المؤمنین علیه السّلام و عنایات خاصّ حضرت سیّدالشّهداء سلام لله علیه سرانجام ایشان را به حضور انسان کامل و روح مجرّد و نادره دهر مرحوم حاج سید هاشم موسوى حداد رضوان الله علیه که از اقدم و افضل شاگردان مرحوم آیة الله حاج سیّد على آقاى قاضى أعلى الله مقامه الشّریف بود، رسانید و فصل نوینى در زندگیشان پدید آورد که موجب به ثمر نشستن زحمات و مجاهدت‌هاى سلوکى و تحقّق به حقیقت توحید و ولایت إلهیّه بود.

در سال ۱۳۷۷ هجرى قمرى در سى و سه سالگى پس از اتمام تحصیلات عالیه و رسیدن به درجه اعلاى اتقان در علوم عقلى و نقلى و کسب فضائل ظاهرى و باطنى، جهت اداى تکلیف و اقامه شعائر الهى و ترویج و گسترش توحید و ولایت در امتحانى سخت و دشوار به اشاره مرحوم حضرت حدّاد رضوان الله تعالى علیه و امر حضرت آیةالله حاج شیخ محمّد جواد انصارى همدانى رحمة الله علیه به طهران بازگشتند و در مسجد قائم خیابان سعدى در سنگر محراب و منبر به نشر أحکام اسلام و ارشاد مردم و تهذیب و تزکیه نفوس مستعدّه و تبیین معارف الهیّه و دعوت به توحید و ولایت و تصحیح و تعمیق ارتباط مردم با قرآن و عترت پرداختند.

در خلال این سالها ارتباط خود را با مرحوم آیة الله شیخ محمّد جواد أنصارى و مرحوم حضرت آقاى حدّاد از طریق مکاتبات و مسافرتهاى متعدّد استمرار بخشیدند و در سایه دستورات إلهى این بزرگواران مراحل ترقّى را یکى پس از دیگرى پیمودند تا نهایتا به بالاترین درجات معنوى رسیده و در اوج قلّه توحید استقرار یافتند.

بارى ایشان پس از بیست و سه سال تلاش مستمرّ و مخلصانه در سال ۱۴۰۰ هجرى قمرى به امر استاد سلوکیشان مرحوم حدّاد قدّس الله سرّه به منظور مجاورت و آستان بوسى حضرت ثامن الحجج علىّ بن موسى الرّضا علیه آلاف التّحیّة و الثّنآء به مشهد مقدّس مهاجرت نموده و در مدّت پانزده سال پایانى عمر نورانى و پر برکت خویش لحظه‌اى از تلاش بى‌دریغ براى ترویج‌ توحید و ولایت و تربیت نفوس مستعدّه، و دستگیرى از شوریدگان و عاشقان کوى دوست و تربیت طلّاب فاضل و عامل، و تدوین و نشر «دوره علوم و معارف اسلام» فروگذار ننموده و آثار گرانقدرى در زمینه علوم و معارف اسلام بجاى گذاشتند همچون: الله شناسی (سه جلد)، امام شناسی (هیجده جلد)، معاد شناسی (ده جلد)، تحقیق و شرح «رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم»، رساله لبّ اللباب در سیر و سلوک اولى الألباب‌، توحید علمی و عینی، مهر تابان‌، روح مجرد، رساله بدیعه‌، رساله نوین‌، رسالةٌ حولَ مسألة رؤیة الهلال‌، وظیفه فرد مسلمان در احیای حکومت اسلام‌، ولایت فقیه در حکومت اسلام (چهار جلد)، نور ملکوت قرآن (چهار جلد)، نگرشى بر مقاله بسط و قبض تئوریک شریعت دکتر سروش‌، رساله نکاحیه: کاهش جمعیّت ضربه‌اى سهمگین بر پیکر مسلمین‌، نامه نقد و اصلاح پیش نویس قانون اساسى‌، لَمعاتُ الحسین‌، هدیّه غدیریّه: دو نامه سیاه و سپید، فقهای حکیم، رسالة مودّت و ...

این عالم ربّانى و بزرگ مرد الهى با پشت سر گذاشتن چندین بیمارى سنگین و خطرناک که آثار برخى از آنها تا پایان عمر مبارکشان استمرار داشت، لحظه‌اى از تلاش خدائى خود آرام نگرفت و سرانجام پس از هفتاد و یکسال مجاهده فى سبیل الله در صحنه‌هاى مختلف، در روز شنبه نهم ماه صفر سال ۱۴۱۶ هجرى قمرى قالب بدن را رها کرده و به ملکوت اعلى پیوست.

مقام معظّم رهبرى حضرت آیة الله خامنه‌اى مدّ ظلّه العالى ضایعه رحلت ایشان را در پیامى بلند و رسا و با تعابیرى کم نظیر تسلیت گفتند، و پیکر مطهّرشان پس از تشییع با شکوه علماء و طلّاب و با نمازى که آیة الله بهجت در صحن آزادى بر ایشان اقامه نمودند، در قسمت جنوب شرقى صحن انقلاب (عتیق) در آستانه کفشدارى شماره ۴ حرم مطهّر بخاک سپرده شد؛ و همانگونه که آرزوى قلبى خود را از قبل ابراز نموده بودند، مرقدشان در ناحیه پائین پا و پشت سر حضرت امام علىّ بن موسى الرّضا علیه آلاف التّحیّة و الثّنآء زیر پاى زائران بارگاه ملکوتى آن حضرت قرار گرفت.

منابع :

  • آشتیانی – سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
  • آشتیانی – سید جلال الدین، شرح فصوص الحکم (القیصری)
  • امینی نژاد – علی، آشنائی با مجموعه عرفان اسلامی، صص 176 تا 228
  • یزدان پناه – سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 34 تا 60
  • امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 44 تا 51

ایشان در عرفان شاگرد میرزا محمد علی شاه آبادی و در اخلاق شاگرد میرزا جواد آقا ملکی تبریزی است و از این جهت جمع کننده بین مدرسه تهران و نجف می باشد.

در حوزه فلسفه و عرفان امام خمینی شاگردانی چون سید جلال الدین آشتیانی، شهید مطهری و دکتر حائری یزدی تربیت شدند. مرحوم آشتیانی می نویسند: امام قبل از دوران طلبگى حقیر در قم شرح فصوص تدریس می ‏کردند و در زمانى که نگارنده این سطور در قم تحصیل می ‏کردم، معظم له شرح منظومه (براى جمعى از جمله مرحوم علّامه بزرگوار شهید مطهرى و آیت‏ الله منتظرى، آیت ‏الله آقا میرزا محمد مسائلى اردبیلى و مرحوم آقا سید غنى اردبیلى و شهید دانشمند قاضى طباطبائى و برخى دیگر از افاضل زمان) تدریس می ‏فرمودند. مدتها به تدریس اسفار اشتغال داشتند که برخى از مدرسان درجه اول مانند آیت‏ الله حاج میرزا عبد الجواد سدهى اصفهانى و حاج میرزا عطاء الله سدهى و مرحوم فکور یزدى بدرس ایشان می ‏رفتند و استاد علّامه مطهرى و آیت ‏الله منتظرى و جمعى دیگر در این درس حاضر می ‏شدند. امام بعد از شروع به تدریس خارج فقه و اصول و توجّه افاضل باین دروس، نتوانستند بین تدریس دو رشته جمع نمایند و در مدت قلیلى حوزه درسشان دیگر حوزه ‏ها را تحت شعاع قرار داد.

آثار عرفانی امام خمینی از بهترین آثار عرفانی شمرده می شود. از آن جمله می توان آداب الصلوه، سر الصلوه، تعلیقات بر شرح فصوص الحکم قیصری و مصباح الانس ، شرح حدیت راس الجالوت و مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه را نام برد . آخرین تعلیقات بر کتاب قیصرى یعنى شرح فصوص، حواشى مغفور له، حضرت امام خمینى، أعلى اللَّه مقامه، است که بر مقدمه قیصرى بالنسبه کم، ولى بر شرح قیصرى، یعنى اصل کتاب، بیشتر است. تعلیقات آن بزرگوار پر بها و دلرباست و حاکى است از ذوق سرشار ایشان. آن جناب داراى قلمى روان و جذّاب است، و در ذوقیات قریحه‏ اى کم نظیر دارند. ایشان برخى مطالب شارح قیصرى را نقد کرده ‏اند، و در برخى مباحث پاره ‏اى از مطالب شیخ أکبر، ابن عربى، را نیز مورد مؤاخذه قرار داده‏ اند، و از استاد بزرگوار و محقق خود، مرحوم آیت اللَّه میرزا محمد على شاه ‏آبادى، أعلى اللَّه مقامه، در تأیید مطالب خود نقل کرده‏ اند، و در مواردى نیز بر مطالب شیخ خود در مشرب عرفان اشکال یا مناقشه فرموده‏ اند. در مقدمه قیصرى، باب «جواهر و اعراض» در بیان این اصل که «جوهر» به اصطلاح عرفا غیر از جوهر و عرض به طریقه حکماست تحقیقاتى دارند. مناقشاتى نیز بر شارح، علامه قیصرى، قدس سرّه، کرده ‏اند که با کمال اختصار برگزار فرموده و از بحث گذشته اند. از ویژگی های شاخص ایشان می توان نهضت انقلابی ایران و گشایش برای اهل معرفت را نام برد.

منابع :

  • آشتیانی – سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
  • آشتیانی – سید جلال الدین، شرح فصوص الحکم (القیصری)
  • امینی نژاد – علی، آشنائی با مجموعه عرفان اسلامی، صص 176 تا 228
  • یزدان پناه – سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 34 تا 60
  • امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 44 تا 51

علامه در پایان سال (آخرین روز ماه ذیحجه) ۱۳۲۱ ه‍.ق مصادف با ۱۲۸۲ ه‍.ش در شاد آباد تبریز در خانواده‌ای اهل علم به دنیا آمد. اجداد ایشان تا چهارده پشت ایشان از دانشمندان و علمای بنام تبریز بودند.

در سن ۵ سالگی علامه، مادر و در سن ۹ سالگی پدرش از دنیا رفتند و از آنها فرزندی جز او و برادر کوچکترش بنام سید محمد حسن باقی نماند.

سید محمد حسین به مدت شش سال (۱۲۹۰ تا ۱۲۹۶ه‍.ش) پس از آموزش قرآن که در روش درسی آن روزها قبل از هر چیز تدریس می‌شد، آثاری چون گلستان، بوستان و … را فراگرفت. علاوه بر آموختن ادبیات، زیر نظر میرزا علینقی خطاط به یادگیری فنون خوشنویسی پرداخت. سپس وارد مدرسه طالبیه تبریز شد و به فراگیری ادبیات عرب و علوم نقلی و فقه و اصول پرداخت و از سال ۱۲۹۷ تا ۱۳۰۴ ه‍.ش مشغول فراگیری دانش‌های مختلف اسلامی گردید.

علامه طباطبایی بعد از تحصیل در مدرسه طالبیه تبریز همراه برادرشان به نجف اشرف مشرف شد و ده سال تمام (۱۳۰۴ - ۱۳۱۴) در نجف اشرف به تحصیل علوم دینی و کمالات اخلاقی و معنوی مشغول گشت. وی در نجف فقه و اصول را نزد استادان معروفی چون نایینی و کمپانی و فلسفه را نزد سید حسین بادکوبی که خود از شاگردان جلوه و آقا علی مدرس بود و ریاضیات را نزد آقا سید ابوالقاسم خوانساری و اخلاق را در محضر حاج میرزا علی قاضی که در حکمت عملی و عرفان، مقامی بس ارجمند داشتند، تلمذ کرد.

تحصیلات علامه طباطبایی فقط محدود به سطوح عادی فقه نبود بلکه علاوه بر عمیق‌ترین تحصیلات در صرف و نحو و ادبیات عرب و فقه و اصول، ایشان یک دوره کامل از ریاضیات قدیم از «‌اصول‌» اقلیدس تا «‌مجسطی‌» بطلمیوس و نیز فلسفه و کلام و عرفان و تفسیر را فرا گرفت و در این علوم به مرحله اجتهاد نائل آمد.

علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی در مورد تحصیلات علامه در نجف می نویسند : باری‌، استاد ما علوم‌ ریاضی‌ را در نجف‌ اشرف‌ نزد آقا سیّد أبوالقاسم‌ خونساریّ که‌ از ریاضی‌دان‌های‌ مشهور عصر بود فرا گرفته‌ بودند. و خود ایشان‌ می‌فرمودند که‌: برای‌ بعضی‌ از استادان‌ ریاضی‌ جامعۀ بغداد (دانشگاه‌) مسأله‌ای‌ مشکل‌ پیش‌ می‌آمد که‌ از حلّ آن‌ عاجز می‌شدند، به‌ نجف‌ می‌آمدند و بخدمت‌ آقای‌ سیّد أبوالقاسم‌ می‌رسیدند و اشکال‌ خود را رفع‌ می‌کردند. علاّمۀ طباطبائی‌ در ادبیّات‌ عرب‌ و معانی‌ و بیان‌ و بدیع‌ استاد بودند. در فقه‌ و اصول‌ استاد بودند و ذوق‌ فقهی‌ بسیار روان‌ و نزدیک‌ به واقع‌ داشتند. و دوره‌هائی‌ از فقه‌ و اصول‌ را نزد استادانی‌ چون‌ مرحوم‌ آیة‌ الله‌ نائینی‌ و مرحوم‌ آیة‌ الله‌ کمپانی‌ خوانده‌ بودند، و نیز از فقه‌ آیة‌ الله‌ اصفهانی‌ بهرمند شده‌اند؛ و مدّت‌ این‌ دوره‌های‌ از درس‌ مجموعاً به‌ ده‌ سال‌ کشیده‌ شد. و استاد وحید ایشان‌ در فلسفه‌، حکیم‌ متألّه‌ معروف‌ مرحوم‌ آقا سیّد حسین‌ بادکوبه‌ای‌ بوده‌ است‌ که‌ سالیانی‌ دراز در نجف‌ اشرف‌ در معیّت‌ برادرشان‌ مرحوم‌ آیة‌ الله‌ آقا حاج‌ سیّد محمّد حسن‌ طباطبائیّ إلهی‌ نزد او بدرس‌ و بحث‌ مشغول‌ بوده‌اند؛ و چون‌ «أسفار» و «شفاء» و «مشاعر» و غیرها را نزد او خوانده‌اند. مرحوم‌ حکیم‌ بادکوبه‌ای‌ به‌ ایشان‌ عنایتی‌ خاصّ داشته‌ است‌ و برای‌ تقویت‌ برهان‌ و استدلال‌، ایشانرا امر کرده‌ است‌ که‌ علوم‌ ریاضی‌ را دنبال‌ کنند.

و امّا معارف‌ الهیّه‌ و اخلاق‌ و فقه‌ الحدیث‌ را نزد عارف‌ عالیقدر و کم‌ نظیر یا بی‌نظیر، مرحوم‌ آیة‌ الحقّ حاج‌ میرزا علی‌ آقا قاضی‌ قدَّس‌ اللَه‌ تربتَه‌ الزّکیّة‌ آموخته‌اند؛ و در سیر و سلوک‌ و مجاهدات‌ نفسانیّه‌ و ریاضات‌ شرعیّه‌ تحت‌ نظر و تعلیم‌ و تربیت‌ آن‌ استاد کامل‌ بوده‌اند. مرحوم‌ قاضی‌ از بنی‌ اعمام‌ ایشان‌ بوده‌اند، و در نجف‌ اشرف‌ به‌ تربیت‌ شاگردان‌ الهی‌ و وارستگان‌ و شوریدگان‌ جمال‌ الهی‌ و مشتاقان‌ لقاء و زیارت‌ حضرت‌ احدیّت‌ مشغول‌ و در آن‌ خطّه‌، عالِم‌ وحید و یگانه‌ در این‌ فنّ بوده‌اند؛ بطوریکه‌ ایشان‌ نام‌ «استاد» را فقط‌ بر او می‌بردند، و هر وقت‌ استاد بطور اطلاق‌ می‌گفتند مراد مرحوم‌ قاضی‌ است‌؛ و گویا در مقابل‌ مرحوم‌ قاضی‌، تمام‌ اساتید دیگر با وجود آنمقام‌ و عظمت‌ علمی‌، کوچک‌ جلوه‌ می‌کردند. لیکن‌ در مجالس‌ عمومی‌ اگر مثلاً سخن‌ از اساتید ایشان‌ به‌ میان‌ می‌آمد، از فرط‌ احترام‌، نام‌ «قاضی‌» را نمی‌بردند و او را همردیف‌ سائر اساتید نمی‌شمردند. همچنانکه‌ در مقالۀ مختصر و کوتاهی‌ که‌ بقلم‌ خود ایشان‌ دربارۀ زندگانی‌ ایشان‌ آمده‌، و در مقدّمۀ مجموعه‌ مقالات‌ و رسائل‌ ایشان‌ بنام‌ «بررسی‌های‌ اسلامی‌» منتشر شده‌ است‌ نامی‌ از مرحوم‌ قاضی‌ در ردیف‌ اساتید بچشم‌ نمی‌خورد. (مهرتابان، صص 21 و 22).

علامه طباطبایی در مدتی که در نجف مشغول تحصیل بودند به علت تنگی معیشت و نرسیدن مقرری که از ملک زراعیشان در تبریز بدست می‌آمد مجبور به مراجعت به ایران شد و مدت ده سال از سال ۱۳۱۴ تا ۱۳۲۵ در قریه شادآباد تبریز به زراعت و کشاورزی مشغول گردید. در این دوره فعالیت علمی از قبیل تحصیل یا تدریس از او گزارش نشده است. ولی تعدادی از کتاب‌ها و رساله‌های علامه حاصل تفکرات این دوره است و در تبریز نگاشته شده‌اند. شهرت علامه طباطبایی در تهران و حوزه‌های دیگر علمی ایران خارج از تبریز هنگامی آغاز شد که ایشان در اثر حوادث سیاسی جنگ دوم جهانی و عواقب بعد از آن از تبریز به قم مهاجرت کرد و از سال ۱۳۲۵ در آنجا ساکن شد و بدون کوچک‌ترین سر و صدا مجالس درس خود را در تفسیر و حکمت آغاز کرد. در حوزه علمیه قم، خدمت بزرگ علاّمه طباطبایی، احیای علوم عقلی و نیز تفسیر قرآن کریم بوده است. به تدریج ایشان تدریس سطوح اساسی حکمت مانند کتاب شفاء و اسفار را متداول ساخت.

شخصیت بارز و دارا بودن اخلاق و ویژگی‌های اخلاقی نیک و معاشرت زیبای وی در تماس با طلاب، هر روز گروه بیشتری از افراد علاقه‌مند و با استعداد را بسوی مجالس درس ایشان جلب کرد تا در سالیان اخیر در درس حکمت، صدها طلبه حضور داشتند و در طی بیست و چند سال گذشته دانشمندان بسیاری که برخی اکنون خود اساتید فلسفه هستند، موفق به رسیدن به مقام اجتهاد در این علم، زیر نظر او شدند. می‌توان گفت تأثیر مهم‌تر علامه طباطبایی که فراتر از تدریس و توسعه حکمت که از طریق تربیت عده زیادی از طلاب و نشر کتب انجام پذیرفته است، توجه ایشان به اهمیت تربیت اخلاقی و تزکیه نفس بین شاگردان خود بوده است. ایشان در واقع به تنهایی مکتب جدیدی در تربیت افرادی که علم و اخلاق را با هم توسعه داده‌اند، تاسیس کرده و اشخاصی شایسته‌ای به جامعه تقدیم داشته است.

در دوران سکونت در قم یکی از فعالیت‌های علامه طباطبایی شرکت در جلساتی علمی و فلسفی در تهران بود. این جلسات با حضور اندیشمندانی مثل هانری کربن، سید حسین نصر، داریوش شایگان و... با محوریت علامه طباطبایی درباره مسائل فلسفی، عرفانی، ادیان و اسلام شناسی برگزار می‌شد. او در این سفرهای پیاپی به تهران با علاقه‌مندان به حکمت و معارف اسلامی تماس حاصل نمود و ‌گاه با مخالفان دین و حکمت، نیز به بحث می‌پرداخت. در برخی از این نشست‌ها موضوع بحث، تفسیر عرفان شرقی با محوریت اوپانیشادها و گات‌ها بوده است. مطالب این کتاب‌ها توسط داریوش شایگان به فارسی ترجمه می‌شد و سپس علامه طباطبایی درباره آن مطالب توضیح می‌داده است.

جلسات بین ایشان و هانری کربن به مدت ۲۰ سال (۱۳۷۸ ه‍.ف تا ۱۳۹۹ ه‍.ق) هر پاییز با حضور جمعی از فضلا و دانشمندان تشکیل می‌شد که در آن مباحثی حیاتی درباره دین و فلسفه و مسائلی که جهان امروز در مقابل شخص معنوی و جوینده حقیقت قرار می‌دهد، مطرح می‌شد. به گفته دکتر سید حسین نصر چنین جلساتی در سطحی آن چنان بالا و با افقی آن چنان وسیع در جهان اسلام امروز بی‌نظیر بوده است و حتی می‌توان گفت که از دوره قرن وسطی که تماس فکری و معنوی اصیل بین اسلام و مسیحیت قطع شد، چنین تماسی بین شرق اسلامی و غرب حاصل نشده است.

علامه طباطبائی در پرورش عالمان سترگ اسلامی نیز موفقیتی چشمگیر داشتند همچون سید عزالدین حسینی زنجانی، مرتضی مطهری، عبدالله جوادی آملی، محمد فاضل لنکرانی، سید موسی شبیری زنجانی، محمد تقی مصباح یزدی، جعفر سبحانی، غلامحسین ابراهیمی دینانی، حسن حسن زاده آملی، سید محمد حسین لاله‌زاری طهرانی، ابراهیم امینی، سید جلال الدین آشتیانی، ناصر مکارم شیرازی، احمد احمدی، سید حسن طاهری خرم‌آبادی، علی قدوسی، محمد محمدی گیلانی، یحیی انصاری شیرازی، سید محمد حسینی بهشتی، محمد مفتح، محمد جواد باهنر، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، حسین نوری همدانی، ابوطالب تجلیل، سید موسی صدر، سید محمد باقر موحد ابطحی، سید محمد علی موحد ابطحی، سید مهدی روحانی، علی احمدی میانجی، عباس ایزدی و محمد صادقی تهرانی.

از ایشان آثار علمی بسیار بجا مانده که قسمتی از آن‌ها بدین قرار است: تفسیر المیزان، اصول فلسفه و روش رئالیسم، حاشیه بر اسفار صدرالدین شیرازی، سنن النبی (ص) ، مصاحبات با پروفسور کوربن، شیعه در اسلام، حاشیه بر کفایه الاصول، رساله در قوه و فعل، رساله در اثبات ذات، رساله در صفات، رساله در افعال، رساله در وسائط، الانسان قبل الدنیا، الانسان فی الدنیا، الانسان بعد الدنیا، رساله در نبوت، رساله در ولایت، رساله در مشتقات، رساله در برهان، رساله در مغالطه، رساله در تحلیل، رساله در ترکیب، رساله در اعتبارات' رساله در نبوت و مقامات، منظومه در رسم خط نستعلیق، علی والفلسفة الالهیه، قرآن در اسلام، رساله در حکومت اسلامی، که به فارسی و عربی و آلمانی چاپ شده است. مقالات متعددی نیز در نشریات گوناگون مانند مکتب تشیع و درس‌هایی از مکتب اسلام و راهنمای کتاب و... به انتشار رسیده است.

منابع :

  • آشتیانی – سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
  • آشتیانی – سید جلال الدین، شرح فصوص الحکم (القیصری)
  • امینی نژاد – علی، آشنائی با مجموعه عرفان اسلامی، صص 176 تا 228
  • یزدان پناه – سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 34 تا 60
  • امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 44 تا 51

یکى از شاگردان شایسته و لایق آقا میرزا هاشم در عرفان مرحوم فقیه و اصولى محقق و عارف و حکیم جامع و بارع عصر ما، مرحوم آقا سیّد کاظم عصّار طهرانى بود که روحیات مختصّ به خود داشت. آقاى عصّار در ضمن تحصیلات علوم عقلیه و نقلیّه دوره دار الفنون را هم گذرانده و فارغ التحصیل دار الفنون در رشته ریاضیات و زبان فرانسه بود.

وی بعد از قرائت کتب فلسفى و عرفانى نزد آقا میرزا هاشم و دیگر معاصران وى به درخواست مرحوم عبد الرزاق خان مهندس رئیس دار الفنون که گویا رتبه سرهنگى داشت، براى تأسیس اوّلین دبیرستان در آذربایجان، روانه تبریز شد. با مرحوم عالم بزرگ و روحانى آزاده شهید بزرگوار ثقة الاسلام باب مراوده گشود و محضر او را بگفته خودشان مغتنم می ‏شمرد.

بعد از تصرّف تبریز بدست قواى تزارى و اعدام برق ‏آساى ثقه الاسلام و برخى از محترمین و رجال شریف تبریز، آقاى عصّار با همان لباس روحانیّت عازم فرانسه شد و به تکمیل زبان فرانسه و علوم ریاضى و طبیعى پرداخت و گویا تصمیم داشت که تحصیل خود را در رشته طب دنبال کند ولى از وضع سالن تشریح ناراحت گردیده و از تحصیل در فرانسه منصرف، و براى نیل بدرجات عالیه فقه و اصول فقه عازم نجف اشرف گردید.

به نقل مرحوم سید جلال الدین آشتیانی : یک کلمه از او بزبان فرانسه تراوش نمی ‏کرد. آقاى ناصر عصّار نقاش ماهر عصر ما، فرزند ایشان که سالیان متمادى است در فرانسه زندگى می ‏کند نقل کرد پدرم در فرانسه بسترى بود، از من هنگام عیادت دکتر و مکالمه با پرستار بعنوان مترجم استفاده می کرد. روزى براى انجام کار شخصى از بیمارستان خارج شدم، طبیب براى عیادت نزد پدرم رفته بود، ناچار شده بود خود با طبیب به فرانسه صحبت کند، وقتى طبیب را ملاقات کردم گفت پدرت از تو بهتر فرانسه می داند.

مرحوم عصّار مدت 6 سال بدرس مرحوم شیخ الشریعة اصفهانى حاضر گردید و در جامعیّت آن مرد عظیم در علوم و فنون اسلامى و احاطه او بفقه عامّه و خاصّه، داستان ها نقل می ‏فرمود. در این خلال بدرس اصول مرحوم آقا ضیاء الدین عراقى نیز حاضر می ‏شد و بعد از رحلت آقاى شریعت رضوان اللّه علیه، بدرس فقه مرحوم آقا ضیاء نیز حاضر و تمام درس هاى آقاى شریعت و آقا ضیاء را نوشته‏ اند و در اثناء تقریر دروس اساتید، خود نیز اظهار نظر کرده ‏اند و پیرامون افکار اساتید خود شروح و تعلیقات نوشته‏ اند و حدود 13 سال در نجف اقامت داشتند.

آقاى عصّار در بین معاصران خود، از نبوغ خاصى بهره ‏مند بود، هر سؤالى که در عرفان و فلسفه از ایشان می ‏شد، جواب کافى و شافى می ‏داد و در ضمن تقریر مباحث عویصه معلوم می ‏شد که خود داراى قوه و قدرت تصرّف در مباحث است.

آقاى عصار مطلقا پول بعنوان سهم امام از کسى قبول نمی ‏نمود و در نجف هم از کسى شهریه نمی ‏گرفت و در مدرسه علوى زبان فرانسه و ریاضیات تدریس می نمود و با همان وجه ناقابل معلمى به قناعت زندگى می ‏کرد از مریدى و مرادى پرهیز می ‏کرد، وقتى حسّ می ‏کرد کسى بعنوان ارادت و مریدى خدمت ایشان می ‏رسد مانند ملامتیان او را از خود می ‏راند. در محیط خانه خود احساس غربت می ‏کرد.

مرحوم عصّار در عرفانیات راسخ بود و نسبت بمرحوم عارف و فقیه یگانه، آقا سید احمد طهرانى واحد العین معروف به کربلایى عشق می ‏ورزید و مدتى به درس و مجلس ذکر او حاضر شده بود، روزى فرمودند در بین اعاظمى که محضرشان را درک کرده‏ام، تنها شخصى که از پرده‏ هاى ضخیم طبیعت و حجب ظلمانى عبور کرده بود او بود. احدى را نظیر او ندیدم. می ‏فرمود مرحوم آقا سید احمد در فقه جزء اکابر زمان بود، احاطه حیرت ‏آور در فقه داشت و در علم اخلاق و سلوک طریق باطن به سبک ائمه اطهار و طریقه آخوند ملا حسین‏قلى و آخوند ملا فتحعلى عراقى سلطان ‏آبادى، فرید عصر خود بود و از او چند کرامت، حیرت ‏آور و عبرت ‏آمیز نقل می ‏کرد و خود از او تعلیم ذکر داشت و دائما در حال ذکر بود. بیشتر اوقات شب را به اذکار و اوراد و تهجّد بسر می ‏برد. بهمان مختصر حقوقى که از فرهنگ می ‏گرفت زندگى می ‏کرد «عاش غریبا و مات غریبا و طوبى للغرباء» براى ایشان همه قسم وسائل شهرت فراهم بود ولى او توجه باین امور نداشت‏.

منابع :

  • آشتیانی – سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
  • آشتیانی – سید جلال الدین، شرح فصوص الحکم (القیصری)
  • امینی نژاد – علی، آشنائی با مجموعه عرفان اسلامی، صص 176 تا 228
  • یزدان پناه – سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 34 تا 60
  • امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 44 تا 51

سیّد ابوالحسن در سال 1310ه.ق برابر 1268ه.ش متولدشد. پدر سیّد ابوالحسن که از خاندان علم و از پارسایان عصر خویش است، تربیت آغازین فرزند را خود بر عهده گرفت. سیّد ابوالحسن با راهنمایی پدر به تحصیل دانش های رایج می‏پردازد.

وی پس از تحصیل کتب ادبی و بلاغی در مدرسه صالحیه قزوین سطوح علمی و کتب فقهی و اصولی را نزد حاج ملاّ علی طارمی و آیه اللّه ملا ّعلی اکبر تاکستانی آغاز نمود. لیکن تشنه معارف الهی بر آن است تا علوم عقلی را نیز بیاموزد. حوزه علمیّه تهران یکی از پربارترین حوزه‏ های فلسفی جهان اسلام است.

سیّد ابوالحسن قزوینی در سال 1333هجری قمری به مجلس درس آیه اللّه حاج شیخ عبدالنبّی نوری راه می‏یابد و علوم عقلی و عرفانی را از او فرا می‏ گیرد. البتّه وجود فرزانگان دیگری چون؛ حاج میرزا مسیح طالقانی، آیه اللّه سیّد محمّد تنکابنی و آیه اللّه شیخ محمّد رضا نوری را هم مغتنم شمرده و دانش فقهی و اصولی خویش را تکمیل می‏کند. او با حضور در مکتب حکیم متأله میرزا حسن کرمانشاهی، حاج فاضل تهرانی شمیرانی، میرزا محمود رضوان قمی، حکیم محمّد هیدجی زنجانی، حاج شیخ محمّد رضا مسجدشاهی اصفهانی و آقای میرزا هاشم اشکوری در فلسفه و عرفان بهره‏ های فراوان می‏برد و علوم ریاضی را از میرزا ابراهیم زنجانی و شیخ علی رشتی می ‏آموزد.

آیه اللّه سیّد ابوالحسن رفیعی قزوینی رحمه الله در طی آموزش علوم عقلی در حوزه علمیّه تهران، در مدرسه صدر ساکن و پس از فراغت از تحصیل به قزوین باز می‏گردد و مدّت یک سال در زادگاه خود توقّف می‏کند. معظم له پس از بازگشت به حوزه تهران در مدرسه عبداللّه خان به تدریس کتب فقهی و اصولی چون شرح لمعه و قوانین می‏پردازد و از تدریس کتب فلسفی غفلت نمی‏ورزد و شرح منظومه حکیم سبزواری رحمه الله و اشارات شیخ الرّئیس ابو علی سینا رحمه الله را تدریس می‏کند.

حوزه درسی وی چنان شهرت می‏یابد که شاگردان مدارس دیگر نیز در درس آیه اللّه رفیعی رحمه الله حاضر می‏شوند. در سال 1340هجری قمری، حضرت آیه اللّه شیخ عبدالکریم حائری یزدی رحمه الله به قم آمد و حوزه قم را رونق دوباره بخشید. آیه اللّه رفیعی رحمه الله با هجرت به قم قصد دارد تا هم دانش فقهی و اصولی خویش را در مکتب آیه اللّه حائری به کمال رساند و هم علوم عقلی را در حوزه علمیّه قم رواج دهد. لذا به دارالعلم قم هجرت می‏کند و به تدریس کفایه الاصول، رسائل، مکاسب شیخ انصاری، اسفار اربعه و شرح منظومه می ‏پردازد و در محضر فقیه و اصولی فرهیخته آیه اللّه العظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی رحمه الله و آیه اللّه شیخ ابوالقاسم کبیر قمی رحمه الله حاضر می ‏گردد. آن جناب مورد عنایت مؤسّس حوزه علمیّه قم قرار می‏گیرد و به امر ایشان در ماه رمضان 1344هجری قمری در مسجد بالاسر بر کرسی تدریس می‏نشیند و همزمان با تدریس، به تحریر تعلیقاتی بر شرح منظومه و رسائل همّت می‏گمارد.

آیه اللّه سیّد ابوالحسن رفیعی قزوینی در سال 1348هجری قمری با اجازه صریح مراجع تقلید به مقام اجتهاد نایل می‏آید. علاوه بر آیه اللّه العظمی حائری یزدی در قم، آیه اللّه العظمی آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی از نجف اشرف و آیه اللّه شیخ محمّدرضا مسجدشاهی اصفهانی هم به ایشان اجازه اجتهاد و نقل روایت می‏دهند.

علاّمه رفیعی قزوینی رحمه الله پس از اخذ درجه اجتهاد در سال 1348هجری قمری، در همان سال به زیارت خانه خدا می ‏شتابد تا شکرگزار نعمت حق باشد. ایشان پس از مراجعت از قم و زیارت خانه خدا در قزوین اقامت می ‏گزیند. آیت اللّه رفیعی رحمه الله با اخد درجه اجتهاد به حوزه علمیّه قزوین بازگشته و با تدریس متون فقهی و حکمی و سطوح عالی فقه و اصول به عنوان مجتهد قزوین، مرجع خاص و عام در عقد و حلّ امور و علوم و معارف الهی شناخته می‏شود و در مسجد سلطانی قزوین به اقامه نماز جماعت پرداخت و بر فعّالیت اجتماعی مردم نظارت می‏کند. در ایّام اقامت سی و دو ساله ‏اش در قزوین، گروهی از طلاّب علوم عقلی و پژوهندگان حکمت به قزوین مهاجرت کرده و از مکتب فلسفی وی بهره می‏برند، تا اینکه در سال 1380قمری حکیم متألّه به قم رفته و با برپایی حوزه درسی در علوم فقه، اصول و فلسفه به رونق حوزه قم می‏افزایند؛ لیکن این اقامت بیشتر از دو ماه به طول نمی‏انجامد و در مراجعت به قزوین با اصرار مشتاقان معارف، در حوزه تهران به تدریس می‏ پردازد.

شاگردان مکتب آیه اللّه رفیعی رحمه الله در حوزه‏ های قزوین، قم و تهران پراکنده‏ اند، از آن جمله: امام خمینی رحمه الله ، علاّمه حسن زاده آملی حفظه الله ، محی الدّین انواری، سیّد رضی شیرازی، شاهچراغی، مصطفی امام جمعه‏ای، حکیم ذهبی شیرازی، مهدوی کنی، میرزا عبدالحسین ابن الدّین، سیّد مهدی کشفی، شیخ شعبان لنگرودی، سیّد جلال الدّین آشتیانی، سیّد محمّد یزدی، سیّد مصطفی خوانساری، شیخ محمّد ابن الشیخ قمی، سیّد مرتضی مبرقعی، علاء الدّین کرمانشاهی، سیّد احمد قمی، حاج میرزا محمّد ثقفی تهرانی، میرزا حسین نوری، سیّد محمّد رضایی، محمّدرضا ربّانی تربتی، شیخ محمّد حسین اویسی، میرزا ابوالقاسم خرمشاهی، مهدی باقری کنی، دکترغلامحسین دینانی، امامی کاشانی، شیخ محمّد تقی شریعتمداری، نجم الدّین اعتمادزاده، نظام الدّین قمشه ‏ای، دکتر سیّد حسین نصر، سیّد محمّد مهدی تقوی، شیخ هادی سلمانی، غلامرضا رضانژاد، سیّد محسن رفیعی ( فرزند آیه اللّه رفیعی) ، ذوالمجد طباطبایی، حاج احمد سیّاح، سیّد ابوترب ابوترابی قزوینی.

علاّمه حسن زاده آملی حفظه الله که با ارشادات علاّمه شعرانی رحمه الله ، در درس آیه اللّه رفیعی رحمه الله حاضر می‏شود، می‏فرماید: در جلسه درس آن جناب شرکت کردم، دو درس می‏فرمود یکی معقول که کتاب اسفار بود و دیگری درس خارج فقه. چون شروع به تقریر درس فرمود، گویی دریای متلاطم و بحر زخّاری به حرف آمد. در اثنای تقریر چه کلیدها و مفاتیح علمی که امّهات معارف اصیل انسانی و قرآنی‏ اند از بیانات و ارشادات او استفاده می‏کردیم، و همچنین از دقّت و باریک‏ بینی و نازک‏ بینی ایشان در مسائل فقهی. در این اندیشه افتادم که این بزرگمرد چرا قبلاً در قزوین بسر می‏برده - نهنگ آن به که با دریا ستیزد - باید در آنجا چه شاگردانی داشته باشد و چه کسانی را تربیت کرده باشد که از این شخصیت جهانی بهره‏ ها برده ‏اند. جلسه درس آن روز به پایان رسید و به مدرسه مروی برگشتیم و درس ها را نوشتیم و یادداشت کردیم. روز بعد که به محضر استاد علاّمه شعرانی رحمه الله رسیدیم، پرسیدند: به درس آقای قزوینی شرکت کردید؟ عرض کردم در کنار دریای دیگری نشسته‏ ام. فرمودند: آن محضر را مغتنم بدار. هفته ‏ای به سر نیامد که بعد از درس به من ( آیه اللّه رفیعی) اشاره فرمود: شما باشید، آقایان هم درس رفتند و بنده برخاستم به نزدیکش آمدم و خم شدم و زانویش را بوسیدم و گفتم آقاجان امری دارید؟ فرمود: خواستم از شما حال بپرسم و از درس ها و اساتید شما با خبر باشم... هفته دوم آمد و یکی دو روزی بگذشت و باز بعد از درس به من اشاره کرد که شما باشید، من نشستم و رفقا رفتند. فرمود: شما اظهار داشتید که شرح قیصری بر فصوص الحکم را محضر آقای فاضل تونی درس خوانده ‏اید، گفتم آری، فرمود: مِصباحُ الاُنس را درس خوانده ‏اید؟ گفتم: خیر. فرمود: حاضر هستید که مصباح الاُنس را با هم - مشروط به اینکه دو به دو من و شما باشیم، مباحثه کنیم؟ دو زانویش را بوسیدم و اشک شوق در چشمم حلقه زد و عرض کردم: من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم لطف ها می‏کنی ای خاک درت، تاج سرم. خود آن جناب مصباح الانس را در محضر آقامیرزا هاشم اشکوری که مُحشی مصباح الانس است تتلمُذ کرده بود... ببینید آیه اللّه رفیعی رفع اللّه درجاته از تعلیم و تعلّم و مقام معلّم چه خبرها دارد که با طلبه‏ ای از آمل برای تحصیل علم به تهران آمده و هیچ آشنایی و خویشاوندی با او ندارد، این گونه رفتار می‏کند، این اولیای الهی چه دیده‏ اند و چه چشیده ‏اند؟

حضرت علاّمه حسن زاده آملی حفظه الله در ادامه سخن می‏فرماید: حضرت آیه اللّه رفیعی رحمه الله کسی بوده است که پیش از ما مرحوم امام خمینی رحمه الله در محضر انورش زانو زده است و معارف اندوخته است. یک روز در درس مصباح الانس به مناسبتی سخن از آن جناب به میان آورد و فرمود: آقای خمینی خیلی با هوش بود.

باری حضرت آیه اللّه رفیعی رحمه الله نابغه ‏ای جامع معقول و منقول بود و حقیقت امر در وصف و تعریفش چنان است که عارف رومی گفته است: در نیابد حال پخته هیچ خام / پس سخن کوتاه باید والسّلام.

استاد علاّمه حضرت آیه اللّه رفیعی رحمه الله از افراد نادری است که علوم عقلی و نقلی اعم از فقه و اصول و فلسفه و حکمت را به خوبی فرا گرفته، مدارج عالی کمال را می‏پیماید. لذا وقتی کتاب نفیس حضرت آیه اللّه العظمی شیخ عبدالکریم حائری چاپ می‏شود، آن فقیه بزرگ و حکیم متألّه بر دُرَر الاصول وی، مقدّمه‏ ای وزین و در خور می‏نگارد. لیکن او بیش از هر علمی با حکمت متعالیه مأنوس بود و به راستی وی را باید ترجمان حکمت متعالیه خواند.

یشان در مورد کتاب اسفار اربعه صدرالمتألّهین رحمه الله می‏فرمود: این کتاب اسفار( حکمت متعالیه) به لحاظ حجمش، لفظش، متنش، یک جائیش، قضائیش، حکمت متعالیه است و به لحاظ تفسیرش، شرحش، بسطش، اسفار است، چنان که لفظ اسفار هم مؤیّد این گفتار است. استاد جلال الدین آشتیانی می نویسند: حکیم محقّق و فیلسوف بارع، آقا میرزا ابو الحسن قزوینى «اطاب اللّه ثراه» استاد حقیر در حکمت متعالیه با آنکه قسمتى از فصوص را نزد آقا میرزا محمود قمى قرائت نموده بودند، هر چه در فلسفه و تدریس اسفار، کرّ فرّ داشت و واقعا ید و بیضا می ‏نمود. و به عبارت واضح‏تر در مقام بیان مقاصد ملّا صدرا از ذکر دقیقه ‏اى فروگذار نمی ‏کرد. و بواسطه بیان زیبا و عذوبت تقریر و طلاقت لسان خاصّ خود، مستمع صاحب فهم را مجذوب می ‏نمود و در مقام بیان مطالب یک صفحه اسفار چنان مطالب را جاى خاص خود ادا می ‏کرد که واقعا آدمى بعیان می ‏دید که در مقام بیان مراد مؤلف نه یک کلمه زاید بر زبان او جارى می ‏شد و نه یک کلمه کم. از ایشان خواهش کردیم که مقدّمه قیصرى را براى ما تدریس کند، وقتى شروع به تقریر مطالب کرد، حقیر همان اوائل درس متوجّه شد که این شخص، غیر آن استاد نحریر در اسفار است.

در بیان مطالب عرفانى گنگ و در مبانى ملّا صدرا افصح الحکماء بود. از ذوق خاص بهره ‏مند بود. وى در فن عرفان استاد ندیده بود، چون ایشان از اساتید معروف طهران همان آقا میرزا حسن کرمانشاهى را درک کرده بود و الهیّات شفا و سفر نفس اسفار را، نزد آن استاد نامدار قرائت کرده بود و همه اساتید عصر اقرار داشتند که معاصران مرحوم آقا میرزا حسن مباحث نفس اسفار و امور عامه این کتاب و کتب مشائیّه را نمی ‏توانند مانند وى تدریس کنند.

آقاى حاج میرزا ابو الحسن قزوینى به آثار ملّاصدرا علاقه خاص داشت، کتاب اسفار از کتبى بود که استاد خود را ملزم می ‏دانست این کتاب را همیشه مطالعه کند. واقعا مرد میدان اسفار بود. وقتى به ایشان عرض کردم شما حوالى سى سال است که از قم بقزوین مراجعت کرده ‏اید، تعجب دارم که تمام مشکلات کتاب و عبارات مشکل آسان ‏نماى ملا صدرا را، در حفظ دارید، فرمودند تا این ساعت که با شما صحبت می ‏کنم، با دقت تمام این کتاب عظیم را من البدو الى الختم هفت بار، مطالعه کرده ‏ام.

مرحوم قزوینى سفرى به قم نمودند، نگارنده (مرحوم سید جلال الدین آشتیانی)  و مرحوم عزیز از دست رفته و برادر و دوست بسیار مهربانم شهید حاج آقا مصطفى «نصّر اللّه وجهه» و برخى از دوستان نزد آن مرحوم سفر نفس اسفار، شروع کردیم. امام دام ظله فرمودند: اگر بتوانید لا اقل، دو سال ایشان را در قم نگه دارید، بسیار غنیمت است. آن مرحوم در حضور امام فرمودند، سى سال قبل هم من در قم همین کار را انجام می ‏دادم. هر چه خواستم به ایشان بفهمانم که مدرس حکمت متعالیه، بینه اعتقادات طلبه را پی ‏ریزى می ‏کند، کار شما مهمّ است، علوم (آلیه) را بقول حضرتعالى همه درس می ‏دهند، به خرج او نرفت.

آیه اللّه رفیعی رحمه الله به موجز نویسی شُهره است. با این حال، ایجاز به اتقان بحث لطمه ‏ای وارد نمی ‏سازد. وی در مسائل کلامی، فلسفی و اثبات عقاید شیعه و معارف اهل بیت علیهم السّلام آثاری را از خود به ارث نهاده که مورد توجّه اهل معرفت است. این رسائل و حواشی عبارتند از : شرح دعای سحر، رساله معراج، رساله اسفار اربعه، رساله در بیان قوّه مولّده، رجعت، تخلیه و تجلیه و تحلیه، حرکت جوهریّه، اتحاد عاقل و معقول (فارسی)، اتحاد عاقل و معقول (عربی)، رساله در وحدت وجود، رساله در حقیقت عقل، رساله در شب قدر، سخن در معاد، مقاله در وجود، تفسیری در دو آیه از سوره یونس، مقاله در تشریح اجزاء حملیّه و اجزاء حدّیّه، مقاله در قضایای ضروریّه ازلیّه، رساله در حدوث دهری، مقاله در اراده و مشیّت، مقاله در مسح رأس و وضوء، مقاله در شرح زندگی ملاّصدرا، بحث شریف معاد، حاشیه بر شرح منظومه حکیم سبزواری، حواشی بر اسرارالحکم سبزواری، حواشی بر شرح الاسماء الحسنی سبزواری، حواشی بر کتاب اسفار الاربعه صدرالمتألّهین شیرازی، حواشی بر مشاعر، حواشی بر عرشیّه ملاّصدرا، حواشی بر تعلیقات ملاّصدرا بر کتاب شفای بوعلی سینا، حواشی بر شرح اصول کافی ملاّصدرا، حواشی بر مفاتیح الغیب ملاّصدرا، حواشی بر کتاب شفای ابن سینا، حواشی بر کتاب شرح الاشارات و التّنبیهات، حواشی بر شوارق الالهام فیّاض لاهیجی، حواشی بر گوهر مراد شرح حکمه الاشراق قطب الدّین شیرازی، حواشی بر مقدّمه فصوص الحکم قیصری، تعلیقات بر الشواهد الرّبوبیّه صدرالمتألّهین، تعلیقات بر اسرارالآیات صدرالمتألّهین، حواشی بر شرح مطالع در منطق، حواشی بر شرح تجرید قوشچی در کلام، تعلیقات بر مصباح الاُنس ابن فَناری در عرفان، کتابی در حول عقاید امامیّه در ردّ جبّانی از نویسندگان کویت، تقریرات درسی اصول عقاید. معظم له در فقه استدلالی نیز تألیفاتی داشته‏اند که عبارتند از: کتاب صلوه، کتاب خمس، کتاب حج، کتاب میراث، کتاب نکاح، کتاب طلاق، کتاب مکاسب و بیع و تجارت، در قاعده لا ضرر، توضیح المسائل، هدایه الانام، حواشی بر عروه الوثقی، رساله مناسک حج، اسرار حج، حواشی بر کفایه الاصول، تعلیقات بر رسائل شیخ انصاری، حاشیه بر وسیله النّجاه آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی .

آیت الله رفیعی در هوش و قوت حافظه و حسن و لطف تقریر و فصاحت گفتار ، زبانزد بود و به ویژه در تعبیر و تفسیر آرای ملاصدرا و حل معضلات اسفار تبحری شگفت داشت (آسمان معرفت ، ص 279). او کتاب مصباح الانس را نیز در جلسات خصوصی تدریس می فرمود.

حضرت امام خمینی و علامه حسن زاده آملی از شاگردان درس وی هستند.

ایشان در اواخر عمر خود تهران را محل اقامت قرار داده و از مراجع تقلی به شمار می رفتند.

علاّمه سیّد ابوالحسن رفیعی قزوینی پس از سال ها مجاهدت، نیمه شب سه ‏شنبه 24 دی ماه 1353شمسی، برابر اوّل محرّم 1395 قمری در سن 85 سالگی در تهران به لقاء اللّه شتافت و در مسجد بالاسر آستان قدس فاطمی، کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به خاک سپرده شد.

منابع :

  • آشتیانی – سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
  • آشتیانی – سید جلال الدین، شرح فصوص الحکم (القیصری)
  • امینی نژاد – علی، آشنائی با مجموعه عرفان اسلامی، صص 176 تا 228
  • یزدان پناه – سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 34 تا 60
  • امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 44 تا 51
  •  یزدان پناه سید یدالله، فروغ معرفت، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، صص 171 تا 172

شرح حال زندگی به قلم خودشان با تلخیص:

در روز چهارشنبه یازدهم شهر ذیقعده سنه هزار سیصد و چهار هجری به دنیا آمدم، و چون به بدایت قابلیت تعلم رسیدم، پدر مرا به مکتب فرستاد تا در اندک زمانی از خواندن فارسی فارغ {گشته} و متعاقب آن نیز مرا در مدرسه خازن المک برای تعلم علوم عربیه فرستاد. و در حدود ده سالگی از خواندن سیوطی و جامی و امثال آن فارغ {گشتم} و شخصا برای قرائت علم معانی، آقا شیخ محمد هادی طالقانی (ره) را به استادی اختیار کردم، و در اوان سنه هزار و سیصد و بیست و دو هجری خدمت سید جمیل الموسوم بالجلیل که در عصر خود در گفتن مطول اشتهار تامی داشته، باب ایجاز و اطناب و مساوات مطول را خواندن گرفتم و در خدمت آقا شیخ محمد تقی طالقانی به شرح لمعه شروع کرده پس از قرائت چند جزوی از آن  متذکر آن که "آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم"- خدمت والد را گزید تا آن که لمعه و سپس ریاض را در خدمت ایشان قرائت نمودم، و در فقه و اصول سوای خدمت والد نزد کسی نرفتم.

سپس شوق تحصیل علوم ریاضی به سر افتاد، خدمت خال مکرم خود شیخ عبدالحسین هزار جریبی، خلاصه (خلاصه الحساب شیخ بهایی) و هیئت فارسی (فارسی هیئت قوشچی) و شرح چغمینی و شرح بیست باب ملا مظفر و جمله ای از تحریر اقلیدس را دیدم.

بعد از چندی عشق تحصیل علوم عقلیه به سر افتاد، و امور عامه شوارق را در خدمت والد، و تا مساله چهاردهم را نزد ایشان تلمذ کردم، و از شرح لمعه و قوانین فارغ شده به فرائد و مکاسب مشغول شدم،

و در ماه شوال سنه هراز و سیصد و بیست و هفت هجری در منقول به محضر افادت شیخ جلیل نبیل و فاضل علی الا طلاق الشیخ رضا النوری المازندرانی که هم در مدرسه منیریه سمت تدریس. و در خانه هم به افادت اشتغال داشت. و جناب معظم یگانه استادی است در تدریس فرائد. و الی الان نظیری در مباحثه رسائل برایشان ندیدم. بالجمله فرائد را از رساله برائت خدمتشان حاضر شده به انتهاء رسانید. و سپس از سرشروع کرده. ایضا به آخر ختم کرد. یعنی یک دوره و نصف دوره برای استماع رسائل به حوزه ایشان حاضر شده و در این خلال غالبا با فقهی هم توام بود. از مکاسب یا غیر آن. لیکن مرا غرض در استماع رسائل ایشان بود. و گویا ایشان را هم در تدریس آن اهتمام بیشتر و سعی شان اتم بود.

و برای دیدن معقول به مجلس افادت مرحوم شیخ علی نوری حاضر شدم. و از سلفه طلاب آن حوزه بسی اهانت‌ها دیدم. لیکن شوق تحصیل مرا مدد نمود از آن اهانات از پا نیافتادم. و عواطف حکیمانه رحیمانه استاد نیز مرا کمک نموده. دو دوره امور عامه شوارق - که آن مرحوم متخصص در تدریس آن بود و او را بر آن حواشی است مطبوعه  پیش ایشان دیدم. و پس از انجام آن به مدرس تحقیق مرحوم میرزا حسن کرمانشاهی مدرس مدرسه سپهسالار قدیم  که حکمت مشاء را استادی کامل بود  شتافتم و به آن حوزه با کمال انس می رفتم و از سلفه موذیات آسوده بودم. کتاب شرح اشارات من البدایه الی النهایه و سفر نفس اسفار و جمله ای از الهیات شفاء و برخی از طبیعیات آن و معظمی از شرح فصوص قیصری خواندم. تا دوره روزگار منتهی به سنین قحط عظیم گردید. یعنی سنه یک هزار و سیصد و سی و شش هجری مجاعه شدید روی داد. و استاد معظم به واسطه فشار قحط و صدمه پیری به مدرسه نیامد و من سماجت کرده دست از طلب نکشیدم.با وجودی که خانه ام نزدیک بیابان میدان مشق و خانه ایشان نزدیک به دروازه غار بود، همه روزه بعد از ظهر به خانه ایشان رفته و از محضرشان استفاده می برم. تا بالاخره در همان سال آن مرحوم را سفر لقاء الله روی داده و قالب تهی کرده به منزلگاه حقیقی پیوست و رفاقت ملا اعلی را اتخاذ نمود.

پس از آن صبحها به مدرس افاده حاج شیخ عبدالنبی نوری که جامعی بود در معقول ومنقول حاضر می شدم.تا در سنین یک هزار وسیصد و چهل هجری مرا شوق به مسافرت عتبات عرشی درجات به خاطر افتاد. در طلب آن بر آمدم و مجلس افاده آقای آقا ضیاء الدین عراقی را برای خود اختیار کردم تا در آن مدرس محترم یک دوره اصول من البدایه الی النهایه دیدم . و اشطاری از فقه را بر خوردم و آنچه شنیدم بنوشتم و آنچه نوشتم مذاکره کردم و به تحقیق اندر شدم. تا آن که مرا شوق شنیدن ابحاث آقای نائینی پیدا شده. پس از تکمیل دوره مباحثه آقای عراقی به درس ایشان حاضر شده از آخر مباحث استصحاب الی آخر تعادل و تراجیح. و از اول مباحث الفاظ الی رساله برائت خدمتشان استفاده کردم. و به مباحثه آقای اصفهانی (آقای سید ابوالحسن اصفهانی) که در آن اوان اصول منقح خارج می فرمود حاضر می شدم . و آنچه از درس ایشان هم استفاده کردم به دام کتابت قید کردم.تا سنین هزار و سیصد و چهل و هشت و چهل و نه و پنجاه و نه آن که خود را مستغنی دیدم . بلکه ملول شدم. چه آن که طول ممارست از تدرس و تدریس و مجالس تقریر که در شب‌ها حرم در صحن مطهر منعقد می داشتم خسته شدم. به علاوه کمال نفسانی در خود نیافتم. بلکه جز دانستن چند ملفقاتی که قابل هزاران نوع اعتراض بود چیزی نداشتم. و همواره از خستگی ملول و در فکر برخورد به کاملی وقت می گذارندم. و به هر کس می رسیدم با ادب و خضوع تجسسی می کردم که مگر از مقصود حقیقی اطلاعی بگیرم.

و در خلال این احوال به سالکی ژنده پوش برخوردم و شب‌ها را در حرم مطهر حضرت مولی المولی  ارواحنا فداء عتبته   با ایشان به سر می بردم. و او اگر چه کامل نبود لیکن من از صحبتش استفاداتی می بردم.

تا آن موفق به ادراک خدمت کاملی شدم. و به آفتابی در میان سایه برخوردم. و از انفاس قدسیه او بهره ها بردم. و در مسجد کوفه و سهله شب‌هایی تنها مشاهداتی کردم. و کم کم باب مراوده با مردم را به روی خود بستم و به مجالس مباحثات حاضر نمی شدم. و دروسی را که خود داشتم ترک کردم. و چند سالی بر این حال بماندم تا مرا شوق بازگشت به طهران پدید آمد. پس از استخاره با حضرت با حضرت معبود در ماه ربیع الاول سنه هزار و سیصد و پنجاه و سه هجری از نجف اشرف حرکت کردم. و اواخر ماه مذکور به طهران رسیدم. و همواره به تجرع غصص و احزانم و از پیش آمدهای روزگار در سوز و گدازم. نه مرا حال قراری و نه پای فراری و نه شوق به کاری و نه دنیایی و نه آخرتی "هذا ما کنزتم لا نفسکم فذوقوا ما کنتم تکنزون"(التوبه /35) اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا. 

مرحوم آیت الله آملی تالیفات بسیاری دارند که برخی از آنها به شرح زیر است :

 شرح بر بخش حکمت و فلسفه ی منظومه ی حکیم الهی مرحوم حاج ملاهادی سبزواری. بنا به گفته استاد شهید آیه الله مطهری این کتاب، مهم ترین اثر او در فلسفه است، شرح بر اشارات، حیات جاوید، این کتاب مجموعه درس های اخلاق ایشان است، اثبات صانع از ماتریالیسم تا ایده آلیسم و خداشناسی، خلاصه ی مذاکرات راجع به اصول الدین.

مرحوم حاج میرزا علی قاضی، استاد ایشان فرموده است: بعضی از افراد زمان ما،مسلما ادراک محضر مبارک آن حضرت را کرده اند و به خدمت اش شرفیاب شده اند. یکی از آن ها، در مسجد سهله در مقام آن حضرت -که به مقام صاحب الزمان معروف است مشغول دعا و ذکر بوده است. ناگهان آن حضرت را می بیند که در میان نوری بسیارشدید به او نزدیک شده و چنان ابهت و عظمت آن نور، او را می گیرد که نزدیک بوده قبض روح شود، نفس او قطع و به شمارش افتاده بود و تقریبا یکی دو نفس به آخرمانده بود که جان دهد، امام عصر را به اسمای جلالیه خداوند متعال قسم می دهد که دیگر به او نزدیک نگردند، بعد از دو هفته که این شخص در مسجد کوفه مشغول ذکر بوده امام زمان(علیه السلام) بر او ظاهر می شوند و مراد خود را می یابد و به شرف ملاقات می رسد. مرحوم قاضی می فرمود: این شخص، شیخ محمدتقی آملی بوده است.

برخی شاگردان شاخص آن مرحوم عبارتند از : مرحوم آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی، مرحوم آیت الله العظمی میرزا هاشم آملی، مرحوم آیت الله العظمی عبدالله جوادی آملی، آیت الله حسن حسن زاده آملی، آیت الله آقا سیدرضی شیرازی، آیت الله سید حسین شمس،  آیت الله محمد امامی کاشانی، آیت الله شیخ ضیاء الدین مازندرانی، آیت الله شیخ مصطفی صدوقی مازندرانی، مرحوم شیخ  محمد حسین شاه آبادی، حجت الاسلام شیخ محمد جواد مناقبی، مرحوم حجه الاسلام والمسلمین سید حسن موسوی دهسرخی، حجه الاسلام والمسلمین شیخ مصطفی مسجد جامعی، مرحوم دکتر عبدالجواد فلاطوری، و دکتر مهدی محقق.

منابع :

  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح فصوص الحکم (القیصری)
  • امینی نژاد  علی، آشنائی با مجموعه عرفان اسلامی، صص 176 تا 228
  • یزدان پناه  سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 34 تا 60
  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 44 تا 51

در دوره دودمان صفوی یعنی در سده دهم هجری، استادان توانایی چون میرداماد و ملاصدرا حوزه علمی تشیع را با حمایت پادشاهان صفوی در اصفهان برپا کردند و با اتکا به ثبات سیاسی پس از استقرار صفویان، مبانی عرفانی و فلسفی شیعی را در قالب‌های تازه ای عرضه کردند که امروزه به نام «مکتب اصفهان» شناخته می‌شود.

دانشمندان دوران زند و قاجار که از تربیت‌شدگان این مکتب بزرگ فلسفی و علمی بودند بعد ها مکتب فلسفی و عرفانی تهران را پایه گذاری کردند.

چنانچه گذشت پس از دوره فترت میان پادشاهی صفویان و قاجارها ، ملاعلی نوری که در تدریس اصول ملاصدرا بسیار ماهر بود حوزه علمی اصفهان و مکتب ملاصدرا را در آن شهر زنده کرد  و شاگردان پر شماری بار آورد  که هریک از آنها آثار بسیار نفیسی از خود به یادگار گذاشتند.

بسیاری از اساتید بزرگ تهران در دوره قاجار پرورش یافته حوزه نوری بوده‌اند. در میان شاگردان او، آقاسیدرضی لاریجانی بزرگترین استادعرفان اسلامی دردوران خود به شمار می‌رود که او نیز  شاگردانی پرمغز و دانشمند همچون آقا محمدرضا قمشه‌ای و آقا علی حکیم که از بزرگترین استادان عرفان نظری در دوره قاجار شمرده می شوند به جامعه تحویل داد.

حاج سیدرضی رضوان‌الله علیه اصلاً از اهل لاریجان از توابع مازندران و از سادات عظیم‌الشأن آن سامان بود. پدر وی در زمره اهل علم و از طریق فلاحت امرار معاش می‌کرده و به دست زمره‌ای خداناشناس مقتول و خون او به ناحق ریخته شد.

وی در اوان بلوغ به شرف ملاقات فقیری معروف به درویش کافی... مشرف و مورد توجه وی گردید. پس از چندی به علت عدم تجانس با اهالی آن سامان و پریشانی خاطری که از شهادت پدر داشت وطن مألوف را ترک و با مادر و برادر خود سید زکی‌الدین به عزم تحصیل علوم به سوی اصفهان رهسپار گردید.

تاریخ ولادت و مهاجرت لاریجانی به اصفهان به درستی روشن نیست. گمان می رود که وی در اواخر سده دوازدهم قمری زاده شده و در دهه‌های آغاز سده سیزدهم ترک یار و دیار کرده و به اصفهان رفته است.

آقاسیدرضی در اصفهان پس از تکمیل مقدمات علمیه و تحصیل یک دوره فقه، در مدرس آخوند ملاعلی نوری و ملااسماعیل استاد به تحصیل حکمت جدید صدرالدین شیرازی مشغول و در نزد اساتید دیگر نیز حکمت مشاء را فراگرفت. و در امر تحصیل تبرّز و مهارتی ویژه از خود نشان داد.

لاریجانی در عرفان شاگرد آخوند نوری نیست ولی در حکمت متعالیه (و فلسفة مشاء)از شاگردان او به شمار می رود.

از میرزا عبدالجواد شیرازی در مأخذ گوناگون  به عنوان استاد عرفان و تصوف آقاسید رضی لاریجانی نام برده شده است. هر چند زندگینامه میرزا عبدالجواد در دست نیست اما مقام وی از نظر احاطه بر اصول عرفان و تصوف تا اندازه ای است که از او با القاب «قدوه ارباب توحید و تجرید و قره عیون الموحدین و شیخ زاهد متقی» یاد کرده و لاریجانی را از شاگردان نامدار وی معرفی کرده‌اند.

استاد جلال همائی «میرزارفیع شیرازی» را از استادان عرفان لاریجانی نامیده است. به نظر او «سید رضی لاریجانی فلسفه مشائی را نزد آخوند ملاعلی نوری تحصیل کرده بود اما فلسفه اشراق و عرفان را گویند نزد میرزا رفیع شیرازی تحصیل کرد که در این فنون تبرّز و براعتی خاص داشت.

از دیگر اساتید لاریجانی در عرفان ملامحمدجواد شیرازی است که در علم تصوف و اشراق بر آخوند نوری برتری داشته است.

ملااسماعیل (واحدالعین) استاد حاج ملاهادی سبزواری نیز از استادان دیگر لاریجانی در رشته عرفان به شمار می‌رود و او همانست که حاج ملاهادی سبزواری را چنان مجذوب خود کرد که از سفر حج چشم پوشید و در اصفهان ماندگار شد.

سیدرضی ‌لاریجانی اگرچه در حکمت متعالیه شاگرد آخوند نوری است و شاید در مسائل نظری و فلسفه بحثی به مرتبه آخوند نوری نرسد ولی در عرفانیات و حکمت ذوقی و احاطه بر کلمات اهل عرفان بر آخوند نوری ترجیح دارد و بلکه فاصله این دو در این قسمت زیاد است و همان طور که آخوند نوری در حکمت متعالیه کم‌نظیر است آقاسیدرضی ‌لاریجانی در تصوف و عرفان در بین متأخران بی‌نظیر و در تسلط بر افکار محیی‌الدین در مرتبه و مقام بعد از شارحان کلمات محیی‌الدین (ابن عربی) و عارفان قرن هفتم و هشتم قرار دارد.

آقامحمد رضا قمشه‌ای  که از بزرگترین شاگردان لاریجانی به شمار می‌رود همواره از او با احترام یاد می کرد و او را از سایر اساتید خود برتر می‌دانست.

مرحوم آقای آشتیانی می گویند :  وی اگرچه مدتی در حلقه مستفیضان حوزه گرم نوری و جزء تلامیذ او و در مسلک ارادتمندان آن حکیم به تعلیم معارف‌الهیه پرداخت ولی در این اواخر خود در عرفانیات بر جمیع اساتید عصر خود ترجیح داشت.

لاریجانی در اصفهان «مصباح‌الانس» و شرح فصوص تدریس می‌کرده است. و نیز می‌دانیم که آقا محمدرضا قمشه‌ای  کتاب معروف ‌«تمهیدالقواعد» را که از کتابهای درسی در حوزه علمی و عرفانی تهران و اصفهان به شمار می‌رفت نزد این مدرس نامدار خوانده است.

از آقا محمدرضا قمشه‌ای  نقل شده است که در اصفهان نزد حاج ملامحمد جعفر لنگرودی (صاحب یکی از شروح با ارزش بر المشاعر ملاصدرا) شروع به خواندن شرح فصوص نمودیم. مرحوم لنگرودی (لاهیجی) اقتدار کامل به تدریس این کتاب نداشت تا آنکه به سراغ آقا سیدرضی مازندرانی رفتیم و نزد او شروع به قرائت شرح فصوص نمودیم. او از اینکه ما درس او را بر درس حکیم لاهیجی ترجیح دادیم با حالت نگران به ما گفت تدریس شرح فصوص کار قلندری است و حاج ملامحمد جعفر حکیم است نه قلندر»

سیدحسین نصر در مورد حاج سیدرضی لاریجانی می‌نویسد:  نخستین‌ شخصیت‌ برجسته‌ دوران‌ قاجار در زمینه‌ عرفان که‌ باید در اینجا از او یاد کرد، سید رضی‌ لاریجانی‌ است‌ که‌ در حکمت‌ شاگرد ملا علی‌ نوری‌ بود؛ ولی‌ در مورد شجره‌ او در عرفان‌ مطالب‌ چندانی‌ نمی‌دانیم. گفته‌اند که‌ او حالات‌ روحانی‌ رفیعی‌ داشت‌ و معاصرانش‌ او را «صاحب‌ حال و مالک‌ باطن» لقب‌ داده‌اند. می‌دانیم‌ که‌ در اصفهان‌ به‌ تدریس‌ فصوص‌ و تمهیدالقواعد اشتغال‌ داشت‌ و او را مرشد طریقت‌ و همچنین‌ استاد عرفان‌ نظری‌ می‌دانسته‌اند.

استاد آشتیانی در مورد تعبد لاریجانی به احکام شرع می‌نویسند:  «... سیدرضی لاریجانی از متقین بنام عصر خود بود. اغلب ایام سال را روزه می‌گرفت. در شب‌زنده‌داری و عبادات و ریاضیات شرعی و مواظبت بر طاعات و زهد و ورع و عمل و تعبد به ظواهر شرع داستانهای عجیب و غریب از او نقل کرده‌اند و معروف است که به آقا محمدرضا قمشه‌ای شاگرد اعظم خود گفته بود در درس توحید و معارف الهی باید با وضو حاضر شوی. فهم حقایق علم توحید با ملازمت بر عبادت خالص حق برای انسان میسر می‌شود...»

از شاگردان حوزه درسی لاریجانی می توان از افراد ذیل نام برد :

آقا محمدرضا قمشه‌ای که برجسته‌ترین و نامی‌ترین شاگرد لاریجانی در عرفان به شمار می‌رود، حاج ملاهادی سبزواری که به نوشته مرحوم آشتیانی مدتی به درس آقا سیدرضی لاریجانی حاضر شده است با این همه سبک حاج ملا هادی در الهیات همان طریقه آخوند نوری و ملا اسماعیل است و اثری از افکار مرحوم لاریجانی در تحقیقات او دیده نمی شود... بر خلاف آقا محمد رضا که در این مباحث مانند استاد خود راسخ و متبحر و صاحب نظر است (مقدمه شواهدالربوبیه ص 143)،  میرزامحمد جعفر لواسانی مشهور به حکیم الهی از رجال دیوانی دوره قاجاریه و معاصر فتحعلیشاه، محمدشاه و ناصرالدین شاه بوده که پس از تحصیل حکمت و فلسفه از اصفهان به تهران آمد و از مجتهدین روشن‌بین و آزادیخواه این دوره بود، میرزامحمد تنکابنی متولد 1235 ق.، در کتاب مشهور خود «قصص‌العلما» لاریجانی را از اساتید معقول خود معرفی کرده است، آقا علی مدرس مشهور به حکیم مؤسس در آثار خود از جمله در «رسالة تاریخ حکما» از آقا سیدرضی لاریجانی به‌عنوان استاد بزرگ خود نام برده است، حاج میرزا نصیرگیلانی، آخوند ملااسماعیل درب‌کوشکی، سیدمحمدباقر چهارسوئی اصفهانی، میرزامحمدحسن شیرازی (مجتهد معروف در تحریم تنباکو) .

آغاز حوزه عرفانی تهران با آمدن آقاسیدرضی ‌لاریجانی است که در دوران صدارت امیرکبیر و در اواخر عمر به دعوت آقامیرزا اسماعیل گرکانی از رجال قاجار به تهران می‌آیند.  ملاعبدالله زنوزی را  نیز می توان مؤسس حوزه فلسفی تهران دانست.

حوزه تهران در اوایل دوره قاجاریه و با حکومت فتحعلیشاه قاجار رونق گرفت و بویژه پس از آنکه به تقاضای فتحعلیشاه ملاعلی نوری یکی از شاگران برجسته خود ملاعبدالله زنوزی را به تهران فرستاد، این شهر رفته رفته به مرکز تدریس علوم اسلامی و حکمت الهی تبدیل شد و استادان علوم عقلی نظیر حکمت و عرفان به مرور اصفهان را ترک کردند و این شهر مرجعیت پیشین را از دست داد.

از استادانی که تهران را به حضور خود مزین کردند از عارف بزرگ آقا محمدرضا قمشه‌ای و میرزا ابوالحسن جلوه  فیلسوف مشائی عصر ناصرالدین شاه می‌توان نام برد.

استاد آشتیانی نوشته‌اند: «برخی از اعاظم حکما و عرفا از اصفهان به تهران آمدند. از جمله آقاسیدرضی ‌لاریجانی و آقا میرزا حسن نوری (فرزند آخوند و ملاعلی نوری) و آخوند ملاعبدالله زنوزی و آقامحمدرضا (قمشه‌ای) که بعد از رونق حوزه تهران، اصفهان را ترک کردند. مرحوم لاریجانی به دعوت مرحوم میرزا علیرضا گرکانی مستوفی... به تهران آمدند»

و  افزوده ‌اند: «لاریجانی اواخر عمر خود به دعوت مرحوم آقامیرزا علیرضا گرکانی از رجال مهم دوران قاجاریه به تهران مسافرت کرد و میرزا علیرضا در منزل خود از او و عائله‌اش پذیرائی نمود و در تهران دارفانی را وداع کرد.»

لاریجانی به سال 1270 ق یعنی 2 سال پس از اعدام امیرکبیر در تهران درگذشت ومیدانیم که در صحن  امامزاده طاهر (ع)  [ از نوادگان امام سجاد (علیه السلام ) ] در  شهر ری به خاک سپرده شد. اما مزار وی امروزه مشخص نیست.

عرفای اخیر را می توان مکتب اصفهان نامید که در پی آن شاخه ای را در نجف و شاخه ای را در تهران می یابیم. در نجف این حرکت توسط ملا حسین قلی همدانی و سید علی شوشتری آغاز و به سید علی آقا قاضی طباطبایی ختم می شود و در تهران این حرکت توسط آقا محمدرضا قمشه ای آغاز و به مرحوم شاه آبادی ختم می شود و در پی آن مکتب قم آغاز می گردد.

منابع :

  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح فصوص الحکم (القیصری)
  • امینی نژاد  علی، آشنائی با مجموعه عرفان اسلامی، صص 176 تا 228
  • یزدان پناه  سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 34 تا 60
  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 44 تا 51
  •  یزدان پناه سید یدالله، فروغ معرفت، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، صص 148 تا 150

میرزا احمد آشتیانی چهارمین و کوچکترین فرزند میرزاحسن مجتهدآشتیانی است که در سال ۱۳۰۰ق متولد شد و در سال ۱۳۹۵ق در تهران درگذشت و در صحن حضرت عبدالعظیم در ری به خاک سپرده شد. وی هنگام وفات متصدی مدرسه علمیه مروی، بزرگ‌ترین حوزه علمیه تهران، بود.

او پس از پایان تحصیل مقدمات عربی و ادبیات فارسی، به خواندن سطوح فقه و اصول نزد پدر خود پرداخت و بعد از درگذشت او (۱۳۱۹ق)، تحصیلات خویش را نزد علمای دیگر مانند سیدمحمد یزدی، میرزاهاشم رشتی، حکیم کرمانشاهی و حکیم اشْکوَری دنبال کرد و آنگاه در مدرسه سپهسالار به تدریس علوم معقول و منقول مشغول شد.

او از تلامیذ برجسته آقا میرزا هاشم اشکوری در علوم نقلیه و عقلیه بود. آقا میرزا احمد نصوص قونوى و شرح قیصرى بر فصوص ابن عربى و مصباح و تمهید القواعد را نزد آقا میرزا هاشم قرائت کرده بود. آقا میرزا احمد در مباحث عرفانى مسلّط و مدتها شرح فصوص و اسفار و شفا را تدریس کرده بود و در مباحث بسیار دقیق بود. وی استاد مرحوم سید جلال الدین آشتیانی بوده است.

او در ۱۳۴۰ق رهسپار نجف اشرف شد و علاوه بر کسب فیض از استادانی همچون محمد حسین نائینی و آقا ضیاء عراقی، خود نیز مجلس درس فلسفه دایر نمود.

در ۱۳۵۰ق به ایران برگشت و بقیه عمر را در تهران به تدریس فقه و اصول و علوم عقلی، تألیف کتاب و ارشاد مردم گذراند.

میرزا احمد علاوه بر احاطه بر علوم عقلی و نقلی، در پزشکی قدیم و دانش‌های قدیم و دانش‌های ریاضی نیز دستی داشت. خط را بسیار زیبا مینوشت و با تخلص واله شعر میسرود.

میرزااحمد از ۵ تن از مراجع زمان یعنی میرزا حسین نائینی، شیخ عبدالکریم حائری، آقا ضیاء عراقی، سیدابوالحسن اصفهانی و حاج آقا حسین بروجردی اجازه اجتهاد داشت.

 براساس گزارش رضا استادی، جمعاً ۶۲ کتاب و رساله و حاشیه از میرزااحمد باقیمانده که بیش از ۲۷ کتاب و رسالۀ آن به چاپ نرسیده است. از تألیفات چاپ نشدۀ وی ۳۲ حاشیه است که میرزااحمد آنها را بر کتابهای معتبر فقه، اصول، حکمت، معانی و بیان، عرفان، صرف و نحو عربی، هیأت و منطق نوشته است. از آثار چاپ شدة میرزا، کتابها و رسالات زیر را میتوان نام برد:

رسالۀ قول ثابت به فارسی، در اثبات خداوند، اثبات علم خداوندی، اثبات لزوم بعثت نبی، اثبات امامت و برزخ و معاد، نامۀ رهبران، آموزش کتاب تکوین به فارسی، مقالات احمدیه به فارسی، شامل ۳ مقاله در بیان فواید خودشناسی و اصول اخلاق، طرائفالحکم به عربی، لوامعالحقایق فی ‎‎‎‎اصول‎‎‎‎العقاید به عربی شامل مبحث توحید و نبوت و امامت و معاد ، چهارده رسالة فارسی: پرسشنامه، آداب دعا، اخلاق و توحید، میزان‎‎‎‎القرائه، توحید و معاد، عیدیه، دلائل‎‎‎‎التوحید، بیان، نافع، یادآور در توحید، تفسیر آیه قُلِ‎‎‎‎الروُح، سرمایة سعادت، کلمة طیبه، قول ثابت و هدیة احمدیه ، صدوبیست حدیث و چهار رسالۀ عرفانی و فلسفی به عربی شامل: الاحادیث‎‎‎‎المنتخبه، تبیان‎‎‎‎المسالک ‎‎‎فی ‎‎‎‎باب‎‎‎‎الوجود‎‎‎ والموجود، الولایه، هدیة احمدیه، علم‎‎‎‎الباری و قصد‎‎‎‎السبیل فی‎‎‎‎ ردالجبر‎‎‎‎ والتفویض، به ضمیمة کتاب نورالهدایه ‎‎‎‎فی‎‎‎‎الامامه، تألیف جلال‎‎‎‎الدین دوانی. رسالة قصدالسبیل قبلاً همراه رسالة تبیان‎‎‎‎المسالک.

منابع :

  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح فصوص الحکم (القیصری)
  • امینی نژاد  علی، آشنائی با مجموعه عرفان اسلامی، صص 176 تا 228
  • یزدان پناه  سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 34 تا 60
  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 44 تا 51

عارف کامل و فقیه مبارز، آیه الله میرزا محمد علی شاه آبادی  در سال 1292 قمری در اصفهان در بیت فقیه ربانی، آیت الله میرزا محمد جواد اصفهانی ( حسین آبادی) رحمه الله دیده به جهان گشود.

میرزا محمد علی بن محمد جواد اصفهانی، مقدمات علوم را نزد پدر آموخت و آنگاه در کلاس درس برادر بزرگترش (شیخ احمد مجتهد) که یکی از اساتید معروف آن روز اصفهان بود حاضر شد و چون به دهمین بهار عمر قدم نهاد در درس آیت الله میرزا هاشم خوانساری (نویسنده کتاب مبانی الاصول) شرکت نمود و معلم درس ریاضیات وی نیز آقا میرزا عبدالرزاق سرتیپ بود.

در سال ۱۳۰۴ ق. ناصرالدین شاه قاجار، آیه الله بیدآبادی را به همراه دو فرزندش محمد علی و علی محمد به ترهان تبعید کرد و محمدعلی در درس میرزا حسن آشتیانی - که خود از شاگردان بزرگ آیت الله شیخ مرتضی انصاری بود - شرکت نمود و فطرت توحیدی و عشق به شناخت معارف الهی او را به درس فلسفه حکیم بزرگ میرزا ابوالحسن جلوه مشتاق ساخت.

میرزا محمد علی آنگاه که وارد هیجدهمین سال عمر خود شد در سال ۱۳۱۰ ق. به درجه اجتهاد نایل آمد.

در زمینه عرفان، بعد از رحلت آقا محمد رضا، آقا میرزا هاشم رشتى عهده ‏دار تدریس حوزه عرفانى استاد شد. مرحوم شاه ‏آبادى از تلامیذ دوره اول حوزه آقا میرزا هاشم می ‏باشد که بدرس اسفار و شرح فصوص و مصباح الانس آقا میرزا هاشم حاضر شده ‏اند.

بطور کلی وی فقه و اصول را نزد میرزا محمد حسن آشتیانی، حکمت را نز میرزا ابوالحسن جلوه، و عرفان را نزد میرزا هاشم اشکوری فرا گرفت.

او در سال ۱۳۱۲ ق. اولین و بهترین استاد خود یعنی پدر مهربانش را از دست داد ولی این حادثه تلخ نتوانست در روح او خللی ایجاد کند و به رغم مشکلات فراوان به تحصیل ادامه داد. وی حدود شانزده سال در تهران اقامت کرد و در این مدت علاوه بر تحصیل به تدریس اشتغال داشت.

در سال ۱۳۲۰ ق. میرزا محمدعلی به قصد عزیمت به نجف اشرف و حضور در درس آیة الله العظمی محمد کاظم خراسانی (مشهور به آخوند خراسانی) ابتدا راهی اصفهان شد و پس از دو سال اقامت در آنجا راهی نجف گردید. در این سفر مادر و پدر همسرش نیز او را همراهی میکردند.

در این زمان میرزا محمدعلی با آنکه خود مجتهد بود با شور و شوقی وصف ناپذیر در درس آخوند خراسانی حاضر میشد. اقامت ایشان در نجف هفت سال طول کشید و طی آن توانست در دو دوره کامل درس خارج اصول آخوند شرکت کند که نتیجه آن یک دوره شرح بر کتاب کفایه الاصول است که به قلم ایشان نگارش یافته است.

همچنین ایشان در نجف در درس آیة الله شیخ فتح الله شریعت (شیخ الشریعه) و آیة الله میرزا محمد حسن خلیلی شرکت میجست.

پس از رحلت آخوند خراسانی - که آقا میرزا محمد علی برای ایشان احترام فوق العادهای قائل بود و او را عقل مجسم میشمرد - جناب میرزا راهی سامراء شد تا از خرمن علوم آیة الله العظمی میرزا محمد تقی شیرازی خوشه چینی کند. ایشان پس از درس استاد، در جایگاه تدریس مینشست و بسیاری از شاگردان استاد در کلاس او شرکت میکردند.

در این میان میرزای شیرازی خود نیز به آیة الله شاه آبادی توجه ویژهای داشت و به همین دلیل است که آیت الله شاه آبادی یکی از شش نفری است که از میرزای شیرازی گواهی اجتهاد دریافت کرده است. چنان که آیات عظام شیخ الشریعه اصفهانی، سید اسماعیل صدر، شریانی، میرزا خلیل تهرانی هم به عارف کامل شاهآبادی گواهی اجتهاد داده بودند.

بطور خلاصه اساتید مهم مرحوم شاه آبادی عبارتند از:  مرحوم آیت الله شیخ احمد مجتهد بید آبادی ( برادر بزرگ تر آیت الله شاه آبادی) متولد 1279 و متوفای 1357 قمری که به اذعان بسیاری از علماء پیش از آن که به سن بلوغ برسد به مقام اجتهاد نایل آمد،  مرحوم علامه میرزا محمد هاشم خوانساری چهار سوقی صاحب اصول آل الرسول (برادر صاحب روضات) که از اساتید ایشان در دوران اقامت ایشان در اصفهان بوده اند، میرزای جلوه ( میرزا ابوالحسن طباطبایی اصفهانی) متوفای 1314 ق. که یکی از حکمای اربعه بوده و در عصر قاجار در تهران اقامت داشته است و آیت الله شاه آبادی از درس فلسفه ی ایشان استفاده کرده اند، مرحوم آیت الله میرزا هاشم گیلانی اِشکوری مشهور به آقا میرزا هاشم رشتی متوفای 1332 ق، صاحب حاشیه بر مصباح الأنس که استاد عرفان آیت الله شاه آبادی در تهران بوده اند، مرحوم آیت الله میرزا محمد حسن آشتیانی متوفای 1319 قمری، که از شاگردان مبرز شیخ انصاری بود و آیت الله شاه آبادی قبل از رفتن به نجف، از دروس فقه و اصول ایشان در تهران استفاده می کردند،  مرحوم آیت الله آخوند ملا محمد کاظم خراسانی (صاحب کفایه)،  مرحوم آیت الله شیخ فتح الله شریعت اصفهانی (شیخ الشریعه)، مرحوم آیت الله حاج میرزا حسین خلیلی که در سال 1326 قمری در مسجد سهله وفات یافتند. آیت الله شاه آبادی از محضر درس سه استاد اخیر در دوره اقامت 7 ساله خود در نجف استفاده کرده اند، مرحوم آیت الله میرزا محمد تقی شیرازی رحمه الله (میرزای دوم).

او ریاضیات و زبان فرانسه را نیز نزد سرتیپ عبدالرزاق خان بغایری آموخت.

آیت حق، شاهآبادی بعد از هشت سال اقامت در عراق به رغم میل باطنی خود و به خاطر درخواست مادرش - که دوری از دیگر فرزندان کاسه صبرش را لبریز کرده بود - به طرف ایران حرکت کرد و آنگاه که علمای سامراء دریافتند که ایشان در حال آماده سازی وسایل سفر برای حرکت به طرف ایران است با اصرار زیاد از ایشان خواستند که در سامراء بماند ولی ایشان رضایت مادر را که رضایت خداوند در آن بود به تدریس و اقامت در سامرا ترجیح داده و به طرف اصفهان به راه افتاد.

چون مردم تهران از ورود آیت الله شاه آبادی به ایران مطلع شدند از ایشان خواستند که به تهران برود و وی پذیرفت و چون منزل ایشان در خیابان شاه آباد (جمهوری اسلامی کنونی) بود به آیت الله شاه آبادی معروف شد.

ایشان نخست در منزل اقامه جماعت و سخنرانی مینمود و بعد به سبب کمبود جا سنگر را به مسجد سراج الملک منتقل کرد.

آن بزرگوار از سال ۱۳۳۰ ق. تا ۱۳۴۷ ق. در تهران اقامت داشت. در آن زمان چون تازه رضاخان به قدرت رسیده بود یکی از مهمترین اقدامات آیت الله شاه آبادی مبارزه با ظلم ستم شاهی وی بود، چنانکه امام «قدس سره» میفرمایند:

مرحوم آیت الله شاه آبادی علاوه بر آنکه یک فقیه و عارف کامل بودند یک مبارز به تمام معنا هم بودند.

در اوج خفقان رضاخانی، آیت الله شاه آبادی، از علمای تهران و دیگر شهرها خواست که در اعتراض به ستم های شاه در پناه حضرت عبدالعظیم در شهر ری گرد آمده، متحصّن شوند. ولی علما نتوانستند ایشان را همراهی کنند و در حالی که تنها دو نفر ایشان را همراهی میکردند دست از مبارزه خود برنداشت و چون ماه محرم بود همه روزه با سخنرانی های کوبنده فجایع رژیم را برای مردم بازگو مینمود.

آن بزرگوار حدود پانزده ماه به تحصن ادامه داد و آنگاه در سال ۱۳۴۷ ق. راهی شهر مقدس قم شد. و به تعلیم و تربیت طلاب علوم دینی همت گمارد.

در دوران زعامت مرحوم مغفور له آیت‏ الله العظمى حاج شیخ عبد الکریم حائرى یزدى سالیان متمادى مرحوم شاه ‏آبادى در حوزه علمیه قم تدریس می ‏فرمودند.

آقاى شاه‏ آبادى هر طالب مستعدى را از فیض وجود خود بهره‏‌مند می ‏ساختند کتب منقول و معقول را از کفایه و مکاسب و رسائل گرفته تا اسفار و شواهد و مبدأ و معاد ملاصدرا و شرح فصوص و مصباح الانس را درس می ‏دادند.

وی در حوزه علمیه قم روزی نه تا ده درس تدریس میکرد و نکته جالب توجه اینکه هر یک از علما که در درسی از درس‌های ایشان شرکت میکرد، استاد را در همان رشته خاص بسیار میستود؛ چنانکه امام (ره) که در درسهای عرفان ایشان حاضر میشد استادش را در عرفان فوقالعاده میستود و آیة الله میرزا هاشم آملی (ره) معتقد بود مهارت ایشان در فقه و اصول بیش از فلسفه و عرفان است.

آنچه ایشان تدریس مینمود عبارت بود از:     فقه و اصول (دوره‌سطح و خارج)،  تفسیر،   عرفان،  فلسفه و منطق و... که دانش پژوهان بسیاری از آنها استفاده میکردند.

آیت ‏الله العظمى امام خمینی در عرفان و تصوّف اسلامى تلمیذ این عارف نامدارند و گویا معظّم له شاگرد منحصر بفرد شاه‏ آبادى می ‏باشند. امام (ره) چگونگی آشنایی خود با آیت الله شاه آبادی را چنین توضیح میدهد:

من پس از آنکه توسط یکی از منسوبین مرحوم شاه آبادی با ایشان آشنا شدم، در مدرسه فیضیه ایشان را ملاقات کردم و یک مسأله عرفانی از ایشان پرسیدم. شروع کردند به گفتن فهمیدم اهل کار است. به دنبال ایشان آمدم و اصرار میکردم که با ایشان یک درس داشته باشم و ایشان در ابتدا قبول نمیکردند تا به گذر «عابدین» - یکی از محلات قم - رسیدیم و بالاخره ایشان که فکر میکرد من فلسفه میخواهم قبول کردند. 

ولی من به ایشان گفتم که فلسفه خواندهام و عرفان میخواهم و ایشان دوباره بنا را گذاشتند بر قبول نکردن و من باز هم اصرار کردم، تا بالاخره ایشان قبول کردند و من حدود هفت سال نزد ایشان فصوص و مفتاح الغیب خواندم.

آیت الله شاه آبادی به امام علاقه زیادی داشت به گونهای که هر گاه میخواست او را صدا کند بدون آوردن پسوند یا پیشوندی همان گونه که پدران فرزندان خود را صدا میکنند میفرمود:روح الله!

علاقه امام هم به استادش بسیار زیاد بود تا آنجا که هرگاه از ایشان نامی به میان میآورد میفرمود: روحی له الفداء، جانم فدای او باد! این مطلب در کتاب های امام (ره) بخصوص در کتاب‌های عرفانی ایشان کاملاً مشهود است.

آیت الله شاه آبادی هفت سال در قم اقامت گزید. زمانی نیز مردم تهران به قم آمده، از ایشان خواستند به تهران مراجعت کند و وی به رغم میل باطنی خود، در پی احساس وظیفه در سال ۱۳۵۴ ق. راهی تهران شد. ابتدا حدود دو سال در مسجد امین الدوله - واقع در بازار چهل تن - به امامت جماعت و ارشاد و هدایت پرداخت و آنگاه که یکی از شبستان های مسجد جامع - که قبل از آن تبدیل به انبار شده بود - آماده شد، نماز و سخنرانی را بدانجا منتقل نمود و از آن پس مسجد جامع سنگر مبارزه با رضاخان گردید.

مرحوم آشتیانی می نویسد: مرحوم شاه‏ آبادى مطلقا اعتنا به گفته مخالفان فلسفه و عرفان نداشت مانند کوه استوار بود و در فکر او این معنا که از انغمار در الهیّات و عرفان ممکن است‏ به جنبه شریعتمدارى او لطمه بزند، خطور نمی نمود. نگارنده در اوایل دوران طلبگى هر وقت به طهران سفر می ‏کردم به نماز آقاى شاه ‏آبادى حاضر می شدم، ایشان بعد از نماز اصول و عقاید تدریس می ‏کرد و مریدان خاصّى داشت که محضر فیض او را غنیمت می‌شمردند ولى مطالبى را که بیان می فرمودند در سطح بالا قرار داشت.

آیت الله حق شناس، آیت الله میرزا هاشم آملی، آمیرزا عبدالکریم روشن، آقا سید محمد صادق لواسانی را نیز از جمله شاگردان ایشان شمرده اند.

برخی آثاری که از ایشان باقی مانده است عبارتند از شذرات المعارف، رشحات البحار، مفتاح السعاده فی احکام العباده، جنود عقل و جهل و رشحات المعارف (جمع آوری شده از سخنرانی های ایشان) است. بخش اعظم آثار ایشان به دلایل مختلف و از جمله بیشتر به سبب حمله ساواک به منزل امام خمینی ره از بین رفت از جمله کتاب منازل السالکین که شامل 1000 منزل عرفانی بود (ر.ک. آسمانی شرح زندگانی عارف مکتوم آیت الله میرزا محمد شاه آبادی ص 11).

آیت الله شاه آبادی شخصیتی جامع داشت ، او که فقیهی بسیار برجسته بود در عرفان نظری نیز وسعت نظر خاصی داشت و در عین تسلط بر کتب محیی الدین و شارحان او ، خود نیز مطالب جدیدی برای گفتن داشت . کتب منقول از مکاسب و رسائل و کفایه  تا اسفار و شواهد و مبدا و معاد و شرح فصوص الحکم . مفتاح الغیب و مفتاح الانس و فتوحات را با تسلط کامل تدریس می فرمود.

شهید مطهری درباره وی می‌گوید :

... در سال های اقامت مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری در قم، سالها به قم مهاجرت کرد و فضلا از محضرش کمال بهره را می‌بردند. در عرفان امتیاز بی‌رقیبی داشت  استاد بزرگ ما امام خمینی ... در آن مدت از محضر پر فیض این مرد بزرگ استفاده کرده بود و او را بالاخص در عرفان ، بی نهایت می‌ستود .(مجموعه آثار شهید مطهری، ج 14، ص 537)

مرحوم شاه آبادی پس از 77 سال زندگی پر برکت، در روز پنج شنبه 3 صفر 1369 قمری مطابق با 1328/9/3 بدرود حیات گفت و پیکر مطهرش با تجلیل و تکریم فراوان در زاویه ی مرقد مطهر حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) به خاک سپرده شد.

منابع :

  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح فصوص الحکم (القیصری)
  • امینی نژاد  علی، آشنائی با مجموعه عرفان اسلامی، صص 176 تا 228
  • یزدان پناه  سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 34 تا 60
  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 44 تا 51